• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
چهار شنبه 1 مرداد 1399
کد مطلب : 105587
+
-

جمع اضداد

«احمدشاه» در 25بهمن از فرماندهی کل قوا عزل شد

جمع اضداد

 حمیدرضا محمدی 

مانده بود چه‌کار کند؛ هم مثل پدر و تا حدی پدربزرگ و جدش، مطلقا بی‌خیال مملکت نبود و هم نمی‌توانست مثل آنها قید سفر فرنگ را هم بزند. حال‌وحوصله اداره کشور را هم نداشت.
دوست داشت عشق‌وحال جوانی‌اش را بکند. آنقدر زود هم شاه شده بود که اصلا صلاحیت بر تخت نشستن نداشت اما وقتی نوبت به او رسید، فقط چند‌ماه بعدش، ایران گرفتار جنگی عالم‌گیر شد. نایره جنگ‌جهانی اول که به ایران رسید، غم بیماری و غصه قحطی را هم با خود آورد و این همه، افزون بر اشغال کشور بود.
او برکشوری حکم می‌راند که از هر طرفش قوای بیگانه آن را عرصه تخت‌وتاز خود قرار داده بودند. هرکس را هم رئیس‌الوزرا می‌کرد، طرفی نمی‌برد. همه به‌دنبال آن بودند تا جیب خود را پروارتر کنند. اصلا وطن جایی در قاموس فکری این دولتمردان نداشت.
«احمدشاه» اما وقتی جنگ با آن همه نحوست برجای‌مانده تمام شد، فرار را بر قرار بهتر دانست. هر 2سال به سفر اروپا رفت؛ 3سفر طی 6سال؛ آن هم کشور ورشکسته‌ای که حاکمیت باثباتی ندارد و مردمش هم گرفتار هزارویک جور مشکل هستند.
کودتا هم که شد، نه‌تنها برای برون‌رفت کاری نکرد که ترجیح داد انفعال پیشه کند. عجیب‌تر آنکه، در خارج هم بود که عدم‌کفایت سیاسی‌اش - معلوم بود - بر وکلای ملت معلوم و سلطنت از او خلع‌ید شد و رضاخان میرپنج در 25بهمن 1303، فرمانده کل‌قوا شد. برای او سلطنت بدل به امری علی‌السویه شده بود. میرزا حسن‌خان مستوفی‌الممالک، در خاطراتش، درباره او که سلطان ایران بود از عبارت «بسیار گفتم و کمتر اثر دیدم» استفاده می‌کند.
همان است که در اول آمد؛ او پادشاهی سردرگم و بلاتکلیف بود. هم دوست داشت به وطن خدمت کند و هم نمی‌خواست از سفر فرنگ و باقی قضایا بگذرد، و این‌دو نمی‌شد، جمع اضداد بود. دست آخر هم در پاریس با مرگ‌ رو‌به‌رو شد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :