• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
سه شنبه 17 تیر 1399
کد مطلب : 104277
+
-

یکی از معتادان از شکنجه‌های وحشتناکی می‌گوید که مجبور بودند در این کمپ تحمل کنند

قتل هولناک جوان معتاد در کمپ ترک اعتیاد

قتل هولناک جوان معتاد در کمپ ترک اعتیاد

با قتل جوان معتاد در یک کمپ ترک اعتیاد، راز این کمپ مخوف که توسط 2برادر اداره می‌شد و در آن معتادان را شکنجه می‌کردند فاش شد.
به گزارش همشهری، شامگاه یکشنبه 15تیر‌ماه مأموران کلانتری143 امامزاده داوود با قاضی ساسان غلامی کشیک جنایی تهران تماس گرفتند و خبر از قتل مردی 31ساله در کمپ ترک اعتیاد دادند. به‌دنبال این تماس، قاضی جنایی تهران به همراه اکیپی از مأموران تجسس پلیس آگاهی راهی محل حادثه در شمال‌غرب پایتخت شدند. قربانی مردی 31ساله و معتاد به مواد‌مخدر بود. به گفته متخصص پزشکی قانونی، چندین ساعت از مرگ وی می‌گذشت و جسدش دچار فساد نعشی شده بود.
آثار شکنجه و ضرب و شتم روی بدن مقتول دیده می‌شد و نشان می‌داد که وی در درگیری و زیر شکنجه‌های هولناک جانش را از دست داده است. یافته‌های تیم جنایی نشان می‌داد که زمان زیادی از بستری شدن و درنهایت مرگ جوان معتاد در این کمپ نمی‌گذرد و آنطور که کارآگاهان متوجه شدند وی بامداد 13تیر‌ماه برای ترک اعتیاد به کمپ منتقل شده بود.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که گردانندگان این کمپ 2 برادر هستند. یکی از آنها پیش از این به مواد‌مخدر اعتیاد داشته که ترک کرده و با کمک برادرش این کمپ را دایر کرده است. با دستور قاضی جنایی تهران این دو برادر و افرادی که اقدام به شکنجه مرد معتاد کرده بودند شناسایی و بازداشت شدند.2برادر در تحقیقات اولیه مدعی شدند که مرد معتاد ظهر یکشنبه جانش را از دست داده و آنها چند ساعت بعد اورژانس را خبر کرده‌اند. حال آنکه شواهد نشان می‌داد چندین ساعت از مرگ این مرد می‌گذشت. در این شرایط جسد قربانی به پزشکی قانونی انتقال یافت تا علت اصلی و زمان دقیق مرگ مشخص شود.

روایت 2برادر
از سوی دیگر 2برادر که از گردانندگان و مسئولان کمپ هستند تحت بازجویی قرار گرفتند. یکی از آنها مدعی شد که 12سال است که کمپ ترک اعتیاد اداره می‌کند و 3سالی می‌شود که این کمپ را حوالی امامزاده داوود اجاره کرده است. وی گفت: این کمپ را به مبلغ 200میلیون تومان رهن کردم و با برادرم آن را اداره می‌کنیم. برادرم نیز پیک موتوری بود اما از وقتی این کمپ را اداره می‌کنم او هم به کمک من آمده است. وی درباره حادثه نیز گفت: من و برادرم در درگیری نقشی نداشتیم. بامداد 13تیر‌ماه بود که مرد معتاد (مقتول) را به کمپ آوردند. روز حادثه یعنی روز یکشنبه من بیرون بودم که وقتی به کمپ برگشتم متوجه درگیری شدم. معتادان دیگر که چند وقتی می‌شود در کمپ هستند و به معتادان تازه وارد در ترک اعتیاد کمک می‌کنند با مقتول درگیر شده بودند و کارشان به کتک‌کاری کشیده بود. با دیدن این صحنه وارد عمل شدم و به بقیه دستور دادم که آنها را جدا کنند و به درگیری خاتمه بدهند.
وی ادامه داد: درگیری پایان یافت و معتاد تازه وارد را به حمام بردند. بعد از آن دوباره من برای انجام کاری از کمپ بیرون رفتم و وقتی برگشتم خواستم که او را به اتاق من بیاورند. او را آوردند اما ناگهان حالش بد شد و روی زمین افتاد. ساعت حدود 3بعدازظهر بود که متوجه شدم نفس نمی‌کشد و جانش را از دست داده است. سعی کردیم او را احیا کنیم اما نشد و بعد اورژانس را خبر کردیم.

دستور شکنجه
با دستور قاضی جنایی تهران، علاوه بر این دو برادر، 9نفر دیگر هم در این پرونده بازداشت شده‌اند و براساس تحقیقات پلیس، این 9نفر، افراد معتادی هستند که برای ترک اعتیاد در کمپ بستری بودند و در درگیری، مقتول را شکنجه داده و باعث مرگ وی شده‌اند. آنها دیروز برای تحقیق به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران انتقال یافتند و وقتی پیش روی بازپرس ساسان غلامی قرار گرفتند به قتل اعتراف کردند و گفتند 2 برادر دستور شکنجه داده بودند و آنها از ترسشان چاره‌ای جز اطاعت نداشتند. آنها می‌گفتند یکی از 2برادر با لوله پلیکا ضرباتی به مقتول زد اما این فرد منکر شد و گفت ضربه‌ای به مقتول نزده است. افراد معتادی که بازداشت شده‌اند، در ادامه حقایق تلخ و تکان‌دهنده‌ای از رفتارهای 2 برادر فاش کردند و ‌گفتند همیشه تحت شکنجه بوده‌اند. 11نفری که در این پرونده بازداشت شده‌اند پس از تحقیق در شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند. 
از سوی دیگر، پزشکی قانونی باید علت اصلی مرگ مقتول را اعلام کند تا قاتل یا قاتلان اصلی شناسایی شوند.

روایتی از کمپ وحشت
«هر روز ما را شکنجه می‌کردند و از ترس جرأت نمی‌کردیم حتی به خانواده‌هایمان حرفی بزنیم؛ اگر فکر فرار هم به سرمان می‌زد یک سگ وحشی را باز می‌کردند تا دست و پایمان را گاز بگیرد.» اینها را یکی از متهمانی می‌گوید که در شکنجه مرگبار مقتول نقش داشته و خودش سال‌هاست که به مواد‌مخدر اعتیاد دارد و 10ماهی می‌شود که در این کمپ عجیب بستری است.

در این کمپ برای ترک اعتیاد چه برنامه‌ای داشتید؟
هیچی. هفته‌ای یک روز پزشک می‌آمد اما حتی نسخه هم نمی‌نوشت. مهرش را می‌زد و می‌رفت. خیلی ما را اذیت می‌کردند و هنوز وحشت زده‌ایم و از 2برادر می‌ترسیم.
چند وقت است که معتادی؟
از 12سال قبل. به شیشه‌ اعتیاد داشتم. چند سال قبل در کمپ بستری شدم و ترک کردم. حتی 4سال پاک بودم اما بار دیگر وسوسه شدم و به دام اعتیاد افتادم. باز هم شیشه می‌کشیدم و این بار با پای خودم برای ترک به کمپ رفتم. چون خانواده‌ام ایران نیستند و در خارج از کشور زندگی می‌کنند. این کمپ را انتخاب کردم و خودم به آنجا رفتم که ترک کنم. می‌خواستم دوباره به زندگی عادی برگردم و پاک زندگی کنم. اما خبر نداشتم که قرار است به چه سرنوشت وحشتناکی دچار شوم.
از روز حادثه بگو، چه شد که حاضر شدی مقتول را شکنجه کنی؟
مقتول را تازه به کمپ آورده بودند و او داد و فریاد راه انداخته بود. می‌گفت نمی‌خواهد در کمپ باشد که با دستور مسئولان کمپ او را کتک زدیم. با شلنگ و لوله پلیکا. البته یکی از برادرها بود که با لوله پلیکا ضرباتی به مقتول زد. 3ساعت او را زدیم و بعد زیر شکنجه‌ها حالش بد شد. وقتی 2 برادر دیدند حال مرد معتاد وخیم است از ما خواستند او را به حمام ببریم تا حالش بهبود یابد. بعد او را به اتاق مدیر کمپ بردیم که ناگهان از حال رفت و بعد متوجه شدیم فوت شده است. بعد مدیر کمپ از ما خواست تا 2 نفرمان با چاقو یکدیگر را بزنیم که به پلیس بگوییم مقتول قصد فرار داشته و ما را زخمی کرده است. می‌خواست ماجرا را یک حادثه نشان بدهد.
چرا حاضر شدی مقتول را کتک بزنی و شکنجه‌اش کنی؟
اگر نمی‌زدیم خودمان شکنجه می‌شدیم. (مرد جوان گریه می‌کند و بعد پاچه‌های شلوارش را بالا می‌زند) ببینید این آثار گازگرفتگی سگ است. اگر دستورات را اجرا نمی‌کردیم خودمان شاید می‌مردیم. هرکسی به کمپ می‌آمد سگی را رها می‌کردند تا پاهای او را گاز بگیرد. درواقع زهر چشم می‌گرفتند تا از آنها اطاعت کنیم. اگر مخالفت می‌کردیم به سرنوشت مقتول گرفتار می‌شدیم. آنقدر کتک‌مان می‌زدند که تا حد مرگ پیش می‌رفتیم. باید یا مرگ را انتخاب می‌کردیم یا شکنجه کردن مرد معتاد را.
چرا شکنجه‌تان می‌دادند؟
از نظر من آنجا کمپ نبود، زندان مخوف بود که هیچ‌کس جرأت فرار نداشت. اگر هم فرار می‌کرد، مگر خانواده‌اش باور می‌کردند که راست می‌گوید؟ البته در این مدت افرادی هم موفق به فرار شدند اما اگر سربزنگاه گیرشان می‌انداختند، سگ را باز می‌کردند و به جانش می‌انداختند. روی بدنم آثار ضرب و جرح شکنجه‌های فراوانی وجود دارد. از لحاظ روحی هم به‌شدت آسیب دیده‌ام. من فکر می‌کنم برای تفریح و سرگرمی و برای مسخره‌کردن معتادان ما را شکنجه می‌دادند و لذت می‌بردند. چون به تماشای شکنجه می‌نشستند و به‌نظر می‌رسید که لذت می‌برند. 
از بهزیستی یا جای دیگر برای نظارت و سرکشی به کمپ نمی‌آمدند؟
زمانی که می‌آمدند ما را در یک اتاق حبس می‌کردند و کسی از وضعیت ما خبر نداشت.
به خانواده‌هایتان چرا حرفی نمی‌زدید؟
جرات نمی‌کردیم. البته خانواده من ایران نیستند اما افراد دیگر از ترسشان چیزی به خانواده‌ها نمی‌گفتند. هر‌زمانی که ملاقاتی داشتیم 3نفر از کارکنان کمپ بالای سر ما می‌ایستادند. اگر کوچک‌ترین اشاره‌ای می‌کردیم ما را شکنجه می‌دادند. تا مدتی هم جای زخم‌های شکنجه اذیتم می‌کرد اما هیچ کاری هم برای درمان انجام نمی‌دادند و زخم‌ها خودبه‌خود و بعد از مدتی خوب می‌شد.
چقدر هزینه بستری شدن در این کمپ بود؟
از 800 هزار تا 2میلیون تومان ماهانه از ما پول می‌گرفتند. اما نه خبری از دارو بود و نه غذای درست و حسابی. شاید باورتان نشود غذا به ما کدو و بادمجان مانده و گندیده می‌دادند. بارها خواستم از کمپ خارج شوم اما اجازه نمی‌دادند. دورتادور هم فنس بود و نمی‌توانستیم خارج شویم.

این خبر را به اشتراک بگذارید