یک سقف
داستان کوتاه
ننهرفعت گفته بود میبرمت جایی که شبها سقفی بالای سرت باشد و غذایی گرم قبل از خواب بخوری که دیگر تا صبح صدای قار و قور شکمت مانند سمفونی ناموزون قورباغههای برکه در دل شب نپیچد و آسوده و راحت تا صبح بخوابی و دیگر ترسی از باد و باران نداشته باشی.