زندگی ادامه دارد
محمدرضا مرسلی- خبرنگار
در خلوت خود نشسته بودم و به این فکر میکردم که ویروس کرونا برای جهان چه اتفاقاتی را رقم میزند و آینده چه خواهد شد. با این همه پیشگیری، باز هم ویروس سراغمان میآید و اصلا بین ما که رعایت میکنیم و آنها که بیتفاوتند فرقی هم وجود دارد یا نه. در همین عوالم بودم که پدرم گفت: توفکری؟ گفتم به چه فکر میکردم. گوشی موبایلش را از روی عسلی کنار مبل برداشت: بیا اینجا... این عکس را ببین.
عکسی بود سیاه و سفید از یک تیم فوتبال که در آن جمع، فقط سیمای جوانیهای او را شناختم. گفت: سال ١٣٥٦ تیم عارف، ایستاده ازراست: غلام پیغمبرزاده، ناصر نیکوگفتار، ابوالقاسم حاجیزاده، خودم محمدحسین مرسلی، سعید ارسطو، افتخاری، غلامرضا مفیدی، احمدعلی عرب.
نشسته از راست: حسین قربانی، راسفیجانی، رمضان، آقا سیدرحیم موسوی، مرحوم عسگری (بیژن)، علی حیاتپور، ابراهیم نیکوگفتار.
43سال پیش هیچ کدام از ما فکرش را هم نمیکردیم در آینده چه روزگاری داریم. من بعد از آن همه سال، در نهایت فرهنگی بازنشسته شدم. البته مسیر زندگیام را خودم انتخاب کردم. شاید هیچ کدام از ما فکرش را هم نمیکردیم آقا رحیم موسوی روزگاری سرلشکر و فرمانده ارتش شود و همینطور خیلیهای دیگر در این عکس که آیندهشان را خودشان رقم زدند. اینها را گفتم تا بدانی هر کسی میتواند از توانش استفاده کند. اگر الان در خانه نشستی و از قرنطینه ناراحتی، مطمئن باش روزی جواب این خانهنشینی را خواهی گرفت و حتما با سلامت، این روزگار هم میگذرد. گرچه زندگی بعضی وقتها چنانکه میخواهی رقم نمیخورد. شاید جاهایی مجبور به شکست شویم، ولی زندگی ادامه دارد و کرونا هم با همه هیاهویش میرود.