گفتوگو با رضا اسلامی؛ استاد دانشگاه
شادیکردن حفظ کرامت انسانی است
سمیرا وکیلی |
20مارس روز شادیاست. سازمان ملل در سال2012 به پیشنهاد کشور بوتان، این روز را به عنوان روز بینالمللی شادی نامگذاری کرد تا مردم جهان هنگامی که طول روز و شب برابر میشود و اعتدال بهاری همهجا را فرامیگیرد، به شادی بپردازند و بهار را جشن بگیرند. البته از دیرباز در ایران، این روز که با روز اول بهار مصادف است، روز جشن نوروز بوده است و ایرانیان، بهار را با عید شروع میکنند؛ عید نوروز. طبق قطعنامه سازمان ملل، شادی یکی از نیازهای بنیادین بشر تلقی شده است. در فراخوان مربوط بهمناسبت روز شادی آمده است: «شادی ما به سرقت رفته است و امروز با تصویرهایی غیرواقعی از شادی روبهرو هستیم. تبلیغات تجاری میگویند که شادی یعنی مصرف محصولات آنها؛ رسانهها و افراد مشهور میخواهند نشان دهند که شادی یعنی زیبایی و شهرت؛ و سیاستمداران مدعیاند که هیچ چیز به اندازه رشد اقتصادی در شادی ما مؤثر نیست. وقت آن است که شادی را بازستانیم و نشان دهیم که شادی واقعی، به چه شکل است». به بهانه ایام پایان سال و برگزاری جشنهای خاص این ایام (چهارشنبهسوری و عید نوروز) با موضوع «حق بر شادی» گفتوگوی کوتاهی داشتیم با رضا اسلامی ـ استاد حقوق بشر دانشگاه شهیدبهشتی ـ و نظر او را در رابطه با این حق جویا شدیم.
وقتی از شادی سخن میگوییم، چه حقی را یادآور میشویم؟ آیا میتوان شادی را یک حق دانست؛ «حق بر شادی»؟
حق بر شادی و تفرج ازجمله حقوق اجتماعی و از لوازم حفظ کرامت انسانی و حقوق شهروندیاست که هم به شکل فردی و هم به شکل جمعی قابل ابراز و ارائه است و ازجمله حقوق فرهنگی نیز محسوب میشود. این حق یک حق اجتماعی و فرهنگیاست که در زندگی جمعی تأثیرگذار است و به صورت خصوصی و عمومی ارائه میشود.
حق بر شادی ارتباط مستقیمی با صلح، امنیت و توسعه دارد و موجب تقویت و ترویج فرهنگهاست. از سوی دیگر این حق موجب نزدیکترشدن اقشار مختلف جامعه، همزیستی مسالمتآمیز آنها و در نهایت تقویت حقوق اقوام میشود؛ همچنین در جذب اقلیتها و گروههای مختلف اجتماعی ازجمله زنان و کودکان، تأثیرگذار است و موجب تقویت حقوق اقوام میشود. در اسناد حقوق بشر از این حق سخن گفته شده است؛ ازجمله در کنوانسیون حقوق کودک از حق بر شادی کودکان یاد شده و در سایر اسناد بینالمللی هم این حق مورد تأکید قرار گرفته است. شادی در هر شکلی ممکن است جلوه کند؛ کارناوالها، فستیوالها، شرکت در مسابقات، حضور در استادیومها و... که مطابق با فرهنگ و مراسم فرهنگی هر قوم میتوان برای آن نمونهای یافت.
آیا میتوان امکان ابراز شادمانی دستهجمعی را جزو قواعد حمایتی اسناد بینالمللی حقوق بشر قرار داد و نقض آن را از مصادیق نقض حقوق قابل حمایت این اسناد دانست؟
ابراز شادمانی دستهجمعی مورد حمایت حقوق بشر است و آثار اجتماعی و امنیتی فراوانی دارد. نظام حقوق بشر با ابزارهایی که در دست دارد از این حق حمایت میکند. امکان شادی دستهجمعی باعث تقرب و تعامل شهروندان با یکدیگر و شهروندان با دولتها میشود. در تعهدات دولتها باید از حق بر شادی هم یاد کرد. در این خصوص دولتها نهتنها نباید خود در شادی شهروندان دخالت کنند بلکه باید از دخالت دیگران نیز جلوگیری کنند تا شهروندان بتوانند در قالب آداب و رسوم، به جشنهای خود بپردازند. تعهد به احترام، یکی از تکالیف دولتهاست؛ پس باید شرایط اجتماعی کافی را فراهم کنند تا شهروندان در فضای امن، شرایط برپایی شادی را داشته باشند. برگزاری کنسرتها و امنیت سفر، نمونههایی از ایندست است. در واقع دولتها از فرهنگهای متفاوت قومی و نژادی مختلف کشور حمایت میکنند تا شهروندان متعلق به فرهنگهای مختلف بتوانند در فضای مناسبی که به لحاظ اقتصادی هم بهصرفه است به شادی بپردازند. از نمونههای قابل ذکر که اینروزها رسانهها به آن میپردازند میتوان به بحث ورود زنان به استادیومهای ورزشی اشاره کرد که یک مصداق از حق شادی و برخورداری از این حق به صورت دستهجمعیاست.
در مراسمی مانند چهارشنبهسوری شاهد برخی رفتارها هستیم که باعث آسیبدیدگی افراد سالمند یا کودکان میشود؛ در عین حال پلیس برای حفظ نظم عمومی اقدام به برخی اقدامات تنبیهی مثل «توقیف خودروهای هنجارشکن چهارشنبهسوری تا پایان تعطیلات» میکند. در اینگونه موارد چطور میتوان هم از حق بر شادی دستهجمعی حمایت کرد و هم به نظم عمومی در چارچوب قانون احترام گذاشت؟
اجرای مراسم چهارشنبهسوری و سایر مراسمها مانند جشن نوروز، از مصادیق حق بر شادی است و هر کس باید بتواند با آداب و رسوم مناسب با فرهنگ خود، آن را برگزار کند؛ پس نباید برخی عقاید مانع برگزاری جشنهای اینچنینی شود. هر کس آزاد است که هر عقیدهای داشته باشد اما مخالفت با یک عقیده نباید مانع برگزاری جشنها و آیینهای ملی و فرهنگی محلی شود؛ درعین حال این آزادی عمومی نباید باعث نقض نظم عمومی و حقوق دیگران شود. هر عملی که موجب سلب آسایش و آرامش عمومی شود مورد قبول جامعه نیست. این اعمال موجب میشود که پلیس به عنوان مسئول حفظ نظم شهر، از روشهای محدودکننده استفاده کند. طی سالهای گذشته شاهد انتقادهایی نسبت به اجرای مراسمی مانند چهارشنبه آخر سال بودیم و همین موضوع سبب شد که شاهد رفتارهای افراطی در طرف دیگر ماجرا مانند پرتاب نارنجک و ترقه باشیم؛ رفتارهایی که موجب سلب آسایش عمومیاست. اما برای مقابله با چنین رفتارهایی باید کار آموزشی و فرهنگی صورت گیرد تا جامعه بتواند به تعادلی برسد که شادی را یک حق برای شهروندان بداند و در عین حال، نظم عمومی هم مختل نشود. البته نباید نادیده گرفت که در چند سال اخیر برخی رفتارهای تنبیهی پلیس کم شده و آنها مدارا و تحمل بیشتری از خود بروز دادهاند. معتقدم که بهتر است پلیس از حق برخورداری شهروندان از شادی حمایت کند و اماکنی را به این منظور در نظر بگیرد.
با برنامههایی از ایندست برای شهروندان میتوان اینگونه مراسم را در سلامت برگزار کرد. پلیس نیز میتواند از اقدامات و رفتارهای خطرآفرین برای شهروندان، جلوگیری و در عین حال ترافیک خیابانها را نیز کنترل کند. باید توجه داشت که تنبیه افراد خاطی از وظایف پلیس نیست؛ ماموران نیروی انتظامی ضابط قضایی هستند و وظیفه آنها تنظیم پرونده افراد خاطی ظرف مدت قانونی و ارجاع به مقامات قضاییاست؛ پس هرگونه مجازات و تنبیه در چارچوب قانون باید از سوی مقام قضایی صورت پذیرد. فکر میکنم که اگر شهروندان بتوانند دور از ایراد و آسیب، مراسم و مصادیق شادمانی خود را برگزار کنند، نقش مقابلهای پلیس، به نقش حمایتی تبدیل خواهد شد.