برای تولد حضرت زهرا س
صبح با خورشید نه،با مادر آغاز میشود!
یاسمن رضائیان
در دنیا، هرچیز عطر و بوی خودش را دارد. چشمهایت را که ببندی، عمیق که نفس بکشی، ریههایت را که به دست عطرهای دور و برت بسپاری میبینی چه عطرهای دلانگیزی از جهان به مشام میرسد؛ بوی باران، بوی درختانی که کمکم از خواب زمستانی بیدار خواهند شد، بوی ناب هوای پاک ابتدای صبح، بوی چای و نان تازهی صبحانه، بوی خوشبختی به مشام میرسد.
وقتی چشمهایت را بستهای و خودت را به دست رایحهها سپردهای کافی است کمی به دنیای خیالها و رؤیاهایت قدم بگذاری. خواهی دید که بسیار عطرهای دیگر به مشام میرسد. عطر کتابهایی که در گوشهای از اتاق پتویی از آفتاب رویشان کشیدهاند و خواب داستانهایشان را میبینند، عطر نوری که به داخل میتابد و نوید رسیدن روز را میدهد، عطر کلماتی که مادر بر زبان میآورد. عطر کلمهها و خندهها و حضور مادر.
صبح، پیش از اینکه با خورشید آغاز شود با مادر آغاز میشود. خانه پیش از اینکه عطر زندگی گرفته باشد، عطر حضور مادر را به حافظهاش سپرده است. محال است مادر در خانه باشد و خانه سرشار از رایحههای زندگی نباشد. چایی که مادر میریزد، کلماتی که مادر بر زبان میآورد، امیدی که مادر در خانه میریزد، عطری دیگر دارد. حتماً با چایی که مادر برایت میریزد خستگیات بیشتر در میشود و صبحی که با صدای مادر شروع شود روزی پر از اتفاقهای خوش به همراه خواهد داشت.
به خلقتی بهنام مادر فکر کن. چهچیزی در ذهنت نقش میبندد؟ او با هزاران تصویر در ذهن میآید. وسعت روحش تو را یاد آسمانی آبی میاندازد که ابرهای سفید در آن شناورند. مهربانی چشمهایش تو را یاد لطافت بارانی میاندازد که در صبحی تازه خیابانها را نمناک کرده. صدایش تو را یاد پرندههایی میاندازد که نگاهت را به سمت آسمان میکشانند. محکمبودنش کوه را به خاطرت میآورد. کوهی که گلهای ریز و رنگارنگی بر سینهاش روییدهاند. مادر بیشتر از هرچیز دیگری به طبیعت میماند. انگار خدا هردو را با عشقی مشابه آفریده است.
مثل کسی که عزیزی در راه دارد، مثل کسی که منتظر رسیدن مسافرش از راه است، ما منتظر رسیدن روز تولد حضرت مادر هستیم. خانه را آماده میکنیم و گلهای مریم را در گلدان میگذاریم. مادرم میگوید «کمی پنجره را باز بگذار تا هوای خانه عوض شود.» پنجره را باز میکنم و هوایی دلچسب خانه را پر میکند. مادرم راست میگوید. پیش از آنکه مهمانی به خانه بیاید باید کمی پنجرهها را باز کرد. باید هوای ماندگی و کار را از خانه بیرون کرد و اجازه داد هوایی که عطر زندگی و شادابی دارد وارد خانه شود. خانه باید بوی طبیعت را بگیرد، بوی درختانی که در خیاباناند و بوی بارانی که همین حالا شروع شده است. حالا خانه بوی تازگی دارد. حال خانه خوب است.
به مادرم نگاه میکنم که در انتظار رسیدن روز تولد عزیزی به نام حضرت زهراس است. از تماشای چنین تصویری ته دلم شادی ظریفی میدود و فکر میکنم باید خیلی خوشبخت باشم که در کنار مادر روز تولد حضرت مادر را جشن بگیرم.