هنر، خوار شد
احمد مسجدجامعی _ عضو شورای شهر تهران
چندی قبل در شورای شهر صحبت از ساماندهی آرامگاه دولاب شد. در آنجا گفتم فرهنگ ایرانی، فرهنگی جهانی است و نمونههای آن فراوان است که آرامگاه دولاب یکی از آنهاست. این مکان از روح فرهنگ ایرانی حکایت دارد.
دولاب، قبرستان هفت هکتاری ارمنیها و مسیحیان در قلب تهران است. اگر بدانیم این گورستان چگونه شکل گرفته خیلی از مسائل بر ما روشن میشود. در شرایط دشوار جنگ جهانی دوم ما میزبان کسانی بودیم که آسیب دیده بودند. این مهاجران که ازجمله آنها لهستانیها بودند به کشور ما پناه آوردند و از آنها پذیرایی کردیم تا آنجا که با فرهنگ ما آمیختند و در کشور خودشان به بچههای تهران آوازه یافتند. در شهادت سردار قاسم سلیمانی هم شاهد بودیم لهستانیها روبهروی سفارت ایران در کشورشان شمع روشن کردند.
در گورستان دولاب، قسمت بزرگی مختص سربازان و فرماندهان نامآور روس است که در جنگ جهانی جان خود را از دست دادند. امروز شاهدیم که هنوز هم هرساله سفارت روسیه در آنجا مراسم یادبود برگزار میکند. بخشهایی از این گورستان در اختیار سفارتخانههای ایتالیا، یونان و فرانسه است. اینها نشانههای خود را در این سرزمین به جای گذاشتند.
مارکز جملهای دارد که میگوید: تا آدم عزیزی زیر خاک نداشته باشد به آن خاک علاقهمند نمیشود. جمله پر معنایی است. افرادی که در گورستان دولاب دفن هستند، طبیعتا عزیزان و بازماندگانی از نسلهای مختلف دارند و خود را علاقهمند به این خاک میدانند. دولاب، تنها یکی از نمونههای کوچک و معاصر فرهنگ ایرانیان است که نشان از جهانی بودن آن دارد. در همین دولاب، بر سنگ گورها آثار هنری فراوانی از کشورهای مختلف وجود دارد که دهههای متمادی است حفظ شده و هیچ ایرانیای حتی فکر تخریب آنها را هم نکرده است.
اگر این رویکرد را با عمل برخی گروهها و جریاناتی که در پیرامون کشور ما بودند و هستند مقایسه کنیم موضوع روشنتر میشود. مثلاً مجسمه بودا که قرنها در بامیان افغانستان بود، بهدست طالبان شکست و از بین رفت. آنها تمام سرمایههای فرهنگی آنجا را از بین بردند و حتی با بهانههای واهی برخی را نبش قبر کردند و همهچیز را از بین بردند. در مثالی دیگر پالمیرا از قدیمیترین شهرهای جهان با خاک یکسان شد؛ در سوریه شاهد بودیم که گروهی دیگر از قماش همین طایفه طالبان؛ یعنی داعش دست به تخریب آن زدند. آنها حتی به دانشمندانی که در آنجا پژوهش میکردند و علائق تمدنی داشتند رحم نکردند و آنها را به قول خودشان به جرم مدیریت بتهای شهر سربریدند و جسد سرپرست هیأت را روی یک ستون تاریخی که پیشتر از آن درست کرده بود، آویختند.
وابستگان به داعش، موزهها، عبادتگاهها، کتابخانهها وآثار فرهنگی شهر بغداد را که به لحاظ تمدنی شهر خیلی مهمی است، غارت کردند. اینهایی که ضدتاریخ و فرهنگ هستند همه از یک تبارند. چراکه خودشان عقبه، تاریخ، فرهنگ و هویت ندارند و به همین دلیل ترجیح میدهند هیچکس صاحب فرهنگ و تاریخ نباشد.
چنین رویهای فقط از اهریمن سر میزند. اگر اهریمنی که با لباس امروزی و در مقام رئیسجمهور یک کشور نمایان شده است، دستش برسد همین رفتارهای ضدفرهنگی را میکند و چنانکه دیدیم ابایی از بیان آن نیز ندارد.
اهریمن امروزی نمیداند که ایران صرفاً یک کشور نیست؛ یک تمدن و یک فرهنگ است با عناصر جهانی. فرض بگیریم اهریمن بخواهد تختجمشید، یکی از نمادهای معماری جهان با هزاران لوح گلی که از قضا درآمریکا نگهداری میشود، را بزند اما آنجا یک مکان ایرانی است که تباری از یونان، شبه قاره هند، مصر و بابل دارد. تختجمشید در فرهنگ ایرانی که چهارراه تمدنی بود، سبک و سیاق خود را گرفته است. این را همه مورخان و باستانشناسان و اهل تحقیق و پژوهش میگویند.
در تخت جمشید کتیبههایی به زبانهای مختلف وجود دارد که در هریک از آنها میتوان ابعاد ظریفی از پایهها و بنیان هویت امروز فرهنگی ایران را جستوجو کرد. چه آنجا که راهها آنقدر امن است که زنی از فارس تا بلخ را میپیماید و جیره خود و حیوانش را دریافت میکند و چه در آنجا که برای زنان باردار مرخصی با حقوق قائل است در فرهنگ ایرانی رخ میدهد. ایران چهارراه تمدنی است که اقوام مختلف در آن رفتوآمد داشتند. حال اهریمن حرف از نابودی مراکز فرهنگی ایران به میان میآورد، در واقع او نه فرهنگ ایران که فرهنگ بشریت را تهدید کرده است! ایران یعنی چنین جایگاهی. اگر ایران محل گردآمدن فرهنگهای مختلف جهانی است جهان هم شاهد فرهنگ ایرانی است. هرجا حافظ هست ایران هم هست، هرجا خیام هست ایران هم هست، هرجا سعدی و حکمت سعدی هست ایران هم هست، هرجا امام رضا(ع) هست ایران هم هست، هرجا حسین سیدالشهداء (ع) هست ایران هم هست و هرجا اینها هستند فرهنگ بشری و جهانی است. لورکا، نیچه، تاگور، آندره ژید، هانری سیمون، فیتز جرالد و... از بزرگان ادب و فرهنگ جهان هستند که در برابر شکوه فرهنگی و هنری و ادبی ایران سر تعظیم فرود آوردهاند. سؤال اینجاست که بزرگان ایران کجای عالم نیستند؟ اگر فرهنگهای جهانی در ایران زیستهاند و به زندگی خود ادامه میدهند فرهنگ ایرانی هم در جهان هست و حضور دارد و باعث فخر جهانیان است. در خود آمریکا و کانادا و اروپا کلی مراکز تحقیقی و پژوهشی فعال است که درباره حکمت، دانایی، اندیشه و جهانبینی دانشمندان و شاعران و بزرگان دین و ادب و فرهنگ ایران تحقیق میکنند. کافی است به ترجمههای آثار خیام و حافظ و مولوی و ابنسینا و... در کشورهای دیگر نگاهی بیندازیم تا مشخص شود فرهنگ ایرانی تا دوردستهای جهان نفوذ دارد. بسیاری از بزرگان اندیشه و ادب جهان همچون گوته افتخار به همزبانی با عالمان و شاعران ایرانی دارند و با ترجمه و نقل و برداشت از آثار آنها خود را جاودانه کردهاند. بهدلیل جایگاه فرهنگ در تاریخ بشریت است که حمله به مراکز فرهنگی، جنایت جنگی محسوب میشود و نابودی مراکز فرهنگی با نابودی فرهنگ بشریت یک معنا پیدا میکند. بنابراین فرهنگ ایران با آن تاریخ و پیشینه نمادی از روح بشری است و تهدید آن مفهومی جز تهدید فرهنگ بشریت ندارد. فرهنگ ایران به دوستی و صلح و همزیستی با دیگر فرهنگها شهره است و به آن میبالد و درست بهدلیل همین نقش و جایگاه رفیع فرهنگ ایرانی در جهان است که بلافاصله بعد از اعلام اهریمن مبنی بر حمله به مراکز فرهنگی ایران، واکنشهای جهانی نسبت به آن به شکلی وسیع آغاز میشود. یکی از مقامهای سازمان ملل میگوید «ترامپ باید علنا تهدیدهای خود را علیه داراییهای فرهنگی ایران پس بگیرد و بهطور شفاف اعلام کند که مجوز یا دستور جنایت جنگی صادر نمیکند.» همه میدانند که تنها اهریمنان دست به جنایت جنگی و حمله به مراکز فرهنگی میزنند. اینجاست که به قول فردوسی، هنر که خوار شود جادویی ارزشمند میگردد. جادویی، تباری ندارد و در نبود هنر، منطق، عشق و گفتوگو است که ارجمند شمرده میشود و از ادبیات حمله به مراکز فرهنگی بهره میبرد.
ما و فرهنگ ما، اهل عشق، دوستی، بحث و محبت بوده و هستیم و آن را در عالم گسترش دادیم ولی اهریمنان بدانند گاهی هم پهلوانان ایرانی شمشیر کشیدند. شیرخدا و رستمدستان تبار فرهنگی و آیینی پهلوانی ماست. شاهنامه حکایت همین صلح و شمشیر است و قاسم سلیمانی نماد امروزین همین ادب و آیین پهلوانی است که همدردی مردمان در اینجا و آنجا نشاندهنده اخلاق و ادب اوست و نگرانی اهریمنان و داعشیان بیانگر شمشیر پهلوانانه اوست.