چگونه گزارش ننویسیم؟
سعید مروتی ـ روزنامهنگار
در این سالها در اغلب مواردی که به موضوع افت تیراژ مطبوعات پرداخته شده، بیشتر بر موانع و مشکلات بیرونی اشاره شده. اینکه روزنامهها گرفتار هزار باید و نباید و خودسانسوری هستند، فضای مجازی، جای رسانههای رسمی را گرفته و...
همه اینها درست اما آیا کیفیت روزنامهنگاری در ایران کف استاندارد لازم را دارد؟ آیا خبرنگار و دبیر سرویس و سردبیر کارشان را درست انجام میدهند؟ میان رفقای مطبوعات کسی یادش میآید آخرین بار کی و کجا دبیر یا سردبیری مطلبی را بهدلیل کیفیت پایین از صفحه بیرون آورده باشد؟ در مورد بعضی از نشریات بهتر است بپرسیم اصلا کسی هست که قدرت تشخیص کیفیت مطالب را داشته باشد؟ بهنظر میرسد دوستان مطبوعاتی بیشتر از همه باور کردهاند که مردم دیگر روزنامه نمیخوانند. روزنامههایی که رخدادهای روز را باید با ارزش افزوده شامل پیگیری خبر و تحلیل به خواننده ارائه دهند، در موارد بسیاری همان مطالب سایتها و خبرگزاریها را پشت هم کرده و به اسم گزارش منتشر میکنند. به همین دلیل وقتی خبرگزاری بهعنوان منبع خبر اشتباه فاحشی را مرتکب شود، همان خطا به صفحات روزنامهها هم راه مییابد. نمونه اشتباه عجیب و مثالزدنی چند سایت و خبرگزاری درباره خبر درگذشت نصرتالله کریمی است که هفته قبل همین جا دربارهاش نوشتم. داستان اشتباه گرفتن نصرت کریمی، فیلمساز با نصرت کریمی، دستیار کارگردان از فضای سایتها به صفحات چند روزنامه هم راه یافت. اغلب همان خبر اشتباه را واو به واو منتشر کردند و یک روزنامه هم خلاقیت به خرج داد و شاهکاری به یادماندنی آفرید. در گزارش خبری یکی از روزنامهها که روزنامه مشهور و معتبری هم هست، خبرنگار با ترکیب بیوگرافی نصرت کریمی، کارگردان و نصرت کریمی، دستیار کارگردان به این تحلیل رسیده که چون پس از انقلاب مانع فعالیت فیلمسازی کارگردان «درشکه چی» شدند. او دستیار کیومرث پوراحمد و مسعود کیمیایی شد و در فیلم هایشان هم بازی کرد! کسی که این گزارش را نوشته احتمالا اطلاع چندانی از تاریخ سینما ندارد و صرفا کوشیده از بین چند خبر موجود در خبرگزاریها کشکولی فراهم کند و به اسم گزارش تحویل دبیرش دهد. دبیر محترم هم احتمالا سطح اطلاعات و دانشاش در حد همان خبرنگار بوده، یا به سنت مرضیه این سالها حال خواندن صفحه را نداشته و بدیهی است که سردبیر هم اساسا قرار نیست صفحات روزنامه تحت مدیریتش را بخواند و تنها باید مطالبی را کنترل کرد که با مواضع روزنامه همخوانی نداشته باشد(این مواضع روزنامه هم داستان جالبی است که میتواند موضوع یادداشتی مستقل باشد) و یا احتمال بار حقوقی و شکایت قضایی برود. در غیراین صورت چرا باید سردبیر مطالب را بخواند؟ تازه باید ماجرای قدرت تشخیص را هم درنظر گرفت. نتیجه هم همین وضعیتی است که میبینیم. میشود این داستان را هم به انبوهی ماجرای فرامتنی ربط داد و با فرافکنی از آن گذشت اما به خبرنگاری که گزارش به یادماندنی درگذشت نصرت کریمی را نوشته میتوان توصیه کرد، اگر به موضوعی اشراف ندارد دستکم با 2کارشناس مطلع، گفتوگو کند و زیادی خلاقیت به خرج ندهد. هرچند میشد با صرف کمی وقت و دقت از دل همان مطالب موجود در سایتها هم به متنی استاندارد رسید و 2 نصرت کریمی را با هم ترکیب نکرد. اما این کار هم کمی سواد رسانهای میخواهد که متأسفانه بسیاری از خبرنگاران که اغلب هم جزو سلاطین توییتر هستند، از آن بیبهرهاند.