کِلک
وقتی آدمی از نردبان سقوط میکند، فرصتی دارد و فکر میکند: باید به این شکل به زمین بیفتم، درست آنجا بیفتم و باید کمی در هوا بچرخم تا بعد ستون فقراتم به آن لبه تیز نخورد و شما هم البته در هوا میچرخید و حتی آنقدر زمان دارید که فکر کنید: ممکن است بعد از افتادن بلایی سرم بیاید، کسی در خانه هست به کمکم بیاید: و غیره و غیره و غیره و همه اینها در فاصلهای از زمان روی میدهد که بهصورت متعارف آن بسیار کوتاه است، آنقدر کوتاه است که اصلا فرصت فکرکردن نیست. اما اگر مکانیسم ذهن را از زمان جدا کنیم خطا کردهایم: هر دو یکی هستند، از یک مایهاند.
رهنمودهایی برای نزول در دوزخ، نوشته: دوریس لسینگ، ترجمه: علیاصغر بهرامی، نشر ماهی، صفحه 54