دروغهای کوچک بزرگ
تصویری که ما از زندگی دیگران داریم با واقعیت زندگی آنها چقدر تطابق دارد؟ چقدر میتوانیم مطمئن باشیم آدمهایی که زندگی مرفهی دارند، امکانات زیادی اطرافشان است و همیشه لبخند به لب و شاد در جامعه قدم برمیدارند در دالانهای زندگی شخصیشان هم انسانهای آرام و خوشبخت هستند؟ احتمالا اگر بخواهیم تعارف را بگذاریم کنار و اصل را بر پیچیده بودن روح و روان ذات انسان بدانیم نمیتوانیم ظاهر بیرونی افراد را با عین ظاهر درونیشان بدانیم. خب! پس درون آدمها چه میگذرد؟ لیان موریارتی نویسنده استرالیایی در رمان «دروغهای کوچک بزرگ» تلاش کرده نگاهی دقیق به این پشت پرده مهم و عجیب و پیچیده بیندازد. تلاشی که حسابی به ثمر نشسته و آنقدر خوب بوده که باعث شده دیوید.ای.کلی یکی از خلاقترین چهرههای تلویزیونی با دعوت از ژان مارک ولی، کارگردان سرشناس فیلمهایی چون «باشگاه خریداران دالاس» و «وحشی» اقتباسی تلویزیونی از این رمان انجام دهد. نتیجه این همکاری مینی سریال هفت قسمتی «دروغهای کوچک بزرگ» است که با لشگری از ستارگان سینما و تلویزیون برای شبکه HBO ساخته شد و یکی از موفقترین سریالهای سال لقب گرفت.
ماجرا از چه قرار است؟
در یک مهمانی شبانه قتلی رخ میدهد که چند خانواده برای شناسایی متهم حادثه مورد بازجویی قرار میگیرند. هر کدام از آنها میتوانند قاتل اصلی باشند یا از هویت او اطلاع داشته باشند. طی بازجویی با فلشبکهای متعدد مخاطب کمکم با اعضای این خانوادهها و زندگی آنها بیشتر آشنا میشود. تمرکز اصلی روی سه شخصیت است: مادلین مکنزی(ریز ویترسپون)، سلست رایت(نیکول کیدمن) و جین چاپمن(شیلین وودلی). آنها مادرانی هستند که فرزندانشان با یکدیگر هم مدرسهای و هم کلاسیاند. جین همراه پسرش تازه به شهر آمده و در یک خانه بسیار کوچک زندگی میکند. او برای اینکه آینده فرزندش را تضمین کند تصمیم گرفته به شهر مونتری در ایالت کالیفرنیا بیاید و زندگی متفاوتی برای پسرش بسازد اما برخلاف جین، سلست، مادلین و دوستانشان از زندگی بسیار مرفهی برخوردارند و در ظاهر زندگیهای بسیار خوبی با همسران و فرزندانشان دارند. از آن دست زندگیهای لوکس و شیک که احتمالا بسیاری حسرت داشتن تنها بخش کوچکی از آن را میخورند. جین به واسطه هم مدرسهای بودن فرزندش با فرزندان سلست و مادلین کمکم با آنها دوست شده و در کافهنشینیها پای درد دل آنها مینشیند. سلست و مادلین در طول این ارتباط دوستانه نقاب از چهره خود و خوشبختی ظاهریشان برمیدارند و مخاطب با شخصیتهایی آشنا میشود که نهتنها خوشبخت نیستند بلکه پر از مشکلات شخصی و متعددند. آنها دروغگوهای خوبیاند، پر از نفرت، خشم، حسادت و ترس. جالب اینجاست که آنها آخرین باری را که از نظر روحی روانی در آرامش بودهاند بهخاطر ندارند، ولی با این حال خود و اطرافیانشان مجبورند برای حفظ ظاهر خود، مدام نقش آدمهای خوشبخت و خوشحال را بازی کنند. موضوعی که آنها را تبدیل به انسانهایی خطرناک کرده است.
ویژگیهای سریال
«دروغهای کوچک بزرگ» همه توان خود را بر ارائه نمایشی درست از این واقعیت میگذارد که انسانها را به هیچ عنوان نمیتوان از ظاهرشان قضاوت کرد و هر آدمی با دردها و مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند که در دراز مدت میتواند تغییرات شگرفی بر شخصیت و رفتارهایش بگذارد. درست در آوردن چنین تصویری نیازمند بازیهایی دقیق و کم نقص است، درست همان نعمتی که این مینی سریال به اندازه کافی از آن برخوردار است. بازیهای تیم بازیگری «دروغهای کوچک بزرگ» اعم از سه بازیگر اصلی زن و بازیگران مرد و نقشهای فرعی آن، درخشان است. بیخودی نیست که آنها تقریبا اصلیترین جوایز بازیگری سال اعم از گلدن گلوب و امی را درو کردند. این سریال پر از جزئیات است، پر از دیالوگها و موقعیتهای به ظاهر ساده و معمولی که پشت پردهای هولناک و تکاندهنده قرار دارند. اگر قرار باشد تنها هدف این مینی سریال تحریک مخاطب برای بازنگری در قضاوتهای ظاهریاش نسبت به اطرافیانش باشد باید گفت محصول نهایی کاملا به هدف خود رسیده است.