تقابل هژمونیک تازه در خاورمیانه
یوشکا فیشر ـ وزیر امور خارجه پیشین آلمان
در خاورمیانه قدیم، یک تقابل وجود داشت و آن هم تقابل میان اعراب و اسرائیل بود. این رویارویی در چندین جبهه در جریان بود و در این میان برای غرب تنها مسئله مهم، ادامه جریان نفت در اقتصاد جهانی بود. در خاورمیانه جدید، کشمکش گستردهتر شده و تنش میان بازیگران مختلفی در جریان است که بهدنبال برتری منطقهای هستند.
این کشمکش زمانی آغاز شد که باراک اوباما تصمیم به خروج از منطقه گرفت؛ تصمیمی که با شدت بیشتر از سوی دونالد ترامپ در حال پیگیری است. البته اوباما دستکم یک استراتژی در قبال منطقه خاورمیانه داشت. او با به سرانجام رساندن توافق هستهای با ایران در سال2015، گامی بزرگ برداشت و امیدوار بود با برچیدن تحریمها علیه ایران به رشد اقتصادی این کشور و ورودش به جامعه جهانی کمک کند. ترامپ اما برخلاف اوباما هیچ استراتژیای در قبال خاورمیانه ندارد. همزمان، بیرون کشاندن نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه را هم دنبال میکند.
عربستان سعودی، کشور ثروتمند منطقه، سالهاست که بهدنبال دست یافتن به هژمونی منطقهای است - دستکم در خلیجفارس- و ایران شیعی را رقیب خود میداند. 2طرف طی سالهای اخیر در 2سوی میدان جنگ یمن ایستادهاند. اما آنچه میان ایران و عربستان در جریان بوده، از ماه گذشته ناگهان دگرگون شد. حمله ناگهانی به قلب صنعت نفت عربستان، اقتصاد جهان را بهلرزه در آورد. چندین پهپاد در حملهای حسابشده تاسیسات نفتی مهم عربستان را در عمق خاک این کشور هدف قرار دادند. بهنظر میرسد دفاع هوایی عربستان- البته اگر این کشور چیزی به نام دفاع هوایی داشته باشد - کاملا در برابر این حمله غافلگیر شده باشد؛ مسئلهای که نشان میدهد عاملان حمله اطلاعات دقیقی از وضعیت داخل خاک عربستان داشتهاند.
سؤال اصلی پس از این حمله این بود که چهکسی آن را انجام داده است؟ حوثیهای یمن مسئولیت حمله را بهعهده گرفتند اما تقریبا هیچکسی نپذیرفته که این حمله از سوی آنها تدارک دیده شده باشد. همه ایران را عامل این حمله دانستهاند؛ ادعایی که البته از سوی ایران رد شده است. به هر حال در پی این حمله، سعودیها در مقابل چشم جهان در موضع ضعف قرار گرفتند و تحقیر شدند. همه دیدند که عربستان تنها یک ببر کاغذی پرسروصداست. در کنار این شکست بزرگ اطلاعاتی برای مقابله با حمله پهپادی به تاسیسات عربستان، باید پذیرفت که ریاض دیر یا زود در یمن نیز شکست خواهد خورد. روزی که شکست عربستان در یمن هم فرا برسد، دیگر باید به آرزوهای هژمونیک سعودیها خندید.
اگر بپذیریم که حمله به تاسیسات نفتی عربستان اقدامی از سوی ایران بوده، باید گفت این کشور اثبات کرده اکنون یک قدرت منطقهای است و تواناییهایی دارد که به راحتی نمیتوان آن را نادیده گرفت. چنین حقیقتی، محاسبات استراتژیک در منطقه خاورمیانه را به کلی تغییر میدهد. بدون شک، تمامی پادشاهیهای نفتی جنوب خلیجفارس اکنون در حال بازبینی رویکرد سیاست خارجی خود هستند. آنها به همین نسبت، در تعریف منافع و اتحادهای خود نیز تجدیدنظر خواهند کرد.
اقدام ایران باعث شد دونالد ترامپ هم یک رئیسجمهور ضعیف معرفی شود. او نهتنها در عمل از متحدان خود در خلیجفارس حمایت نکرد، بلکه جان بولتون که دشمن قدیمی ایران بهشمار میرود را هم اخراج کرد. قطعا نباید برای اخراج بولتون ناراحت بود اما این احتمال هم وجود دارد که خروج او از حلقه نزدیکان ترامپ، خود عاملی شد برای حمله به تاسیسات نفتی عربستان. بهنظر میرسد نبود یک استراتژی مشخص در سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه، عامل وضعیت آشفته کنونی در این منطقه باشد. اوج حماقت دونالد ترامپ را باید تصمیم برای خروج از توافق هستهای با ایران دانست؛ تصمیمی که در مورد آینده آن هیچ فکری نکرده بود.
با تضعیف جایگاه عربستان سعودی در خاورمیانه، باید پذیرفت که 2 قدرت واقعی باقی مانده، ایران و اسرائیل هستند. بهنظر میرسد این دو به سمت یک تقابل خطرناک در حال حرکت باشند. در خاورمیانه جدید، دیگر تقابل میان اعراب و اسرائیل مطرح نیست و معادلات میان ایران و اسرائیل تعریف میشود. درصورت حرکت این دو قدرت خاورمیانه به سمت تقابل و درگیری، جنگی رخ خواهد داد که با تمام جنگهای گذشته در خاورمیانه هیچ نسبتی ندارد.
منبع: ProjectSyndicate