مسعود پویا_روزنامه نگار
وقتی صحبت از مرد هزار چهره به میان میآید، احتمالا بیش از آنکه یاد فیلمی سینمایی بیفتیم، سریال معروف مهران مدیری را به یاد میآوریم؛ سریال «مرد هزار چهره» و ماجرای مسعود شصتی، مرد سادهلوحی که در اداره ثبت احوال شیراز مسئول بایگانی است و بر اثر اتفاقهایی هویتش با افراد مختلفی جابهجا میشود. او ابتدا با یک پزشک متخصص برجسته مغز و اعصاب و سپس با مشاغل دیگری چون رئیسکلانتری، شاعر و دست آخر با مهران مدیری بازیگر اشتباه گرفته میشود. مرد هزار چهره آنقدر گل کرد که مدیری «مرد دوهزار چهره» را هم بسازد. رفتن در قالب شخصیتهایی دیگر برای یافتن اعتبار و مشروعیت با زبان طنز، نقدی بر نقاب زدن بر چهره برای پوشاندن خود واقعی آدمها نیز بود. مرد سادهلوح میتوانست با هویت جعلی، هنرمندی محبوب یا فرماندهای مقتدر باشد و همه آنچه در زندگی واقعیاش از دستیابی به آن محروم شده بود را بهدست آورد.
نمایش انحطاط
در «سازش» (محمد متوسلانی1354) بهترین کمدی شهری- انتقادی دهه50، جواد، جوان فقیری که بازیگر تئاترهای لالهزار است برای تهیه پول و درمان مادر دختری که به او علاقهمند است دست به دزدی میزند. هنگام دزدی جواد متوجه رابطه خلایق، رئیس انجمن محلی با زنی به نام زیبا میشود و برای اخاذی از او هویت جعلی دکتر رستگار را برای خود برمیگزیند. جواد چنان در قالب دکتر رستگار میرود و کار را در دست میگیرد که خودش در انتها بهعنوان انجمن محلی انتخاب میشود و فراموش میکند این نقاب را برای چه بر چهره زده بود. در فیلم متوسلانی، فساد جانمایه اثر است؛ فساد طبقه حاکم که طبقه فرودست را هم آلوده خود میکند.
مخملباف قلابی
اواخر دهه60 گزارشی در هفتهنامه سروش چاپ شد که انتشارش جنجال زیادی به پا کرد. حسن فرازمند، خبرنگار سروش، گزارشی درباره فردی نوشت که خودش را پیش یک خانواده بهجای محسن مخملباف، کارگردان مشهور دهه60 جا زده بود.
عباس کیارستمی درحالی که پیشتولید فیلمی درباره کودکان را آغاز کرده بود، پروژهای که در دست داشت را رها کرد و سراغ داستان مخملباف قلابی رفت. «کلوزآپ» اینگونه ساخته شد؛ با هنر بازنمایی واقعیت به سبک کیارستمی. همه کسانی که در ماجرای مخملباف قلابی، نقشآفرین بودند مقابل دوربین کیارستمی آمدند تا واقعه را بازسازی کنند.
در فیلم «کلوزآپ، نمای نزدیک» (1368) حسین سبزیان به دلیل شباهتش به محسن مخملباف، خود را به خانواده آهنخواه، مخملباف معرفی میکند و به بهانه فیلم ساختن وارد خانه آنها میشود. پدر خانواده که به سبزیان مشکوک است به کمک یکی از دوستانش که آهنگساز تلویزیون است ماجرا پیگیری میشود و از طریق او پای حسن فرازمند، خبرنگار سروش به ماجرا بازمیشود. در نهایت سبزیان دستگیر میشود و به دادگاه میرود. در دادگاه با رضایت خانواده آهنخواه پرونده ختم به خیر میشود. در روز آزادی سبزیان، مخملباف به دیدار او میرود و هر دو برای رفع کدورت به خانه آهنخواه میروند. در کلوزآپ مسئله این نیست که حسین سبزیان خودش را بهجای محسن مخملباف جا زده تا خانواده آهنخواه را تلکه کند، چون در واقع تلکهای هم در کار نیست. جملهای که سبزیان در دادگاه میگوید در یادها میماند: «من از احساس این خانواده کلاهبرداری کردم.»
تحلیل کیارستمی از مسئله فیلم کلوزآپ نشان میدهد که فیلمساز در سطحی فراتر از یک کلاهبرداری ساده سراغ این سوژه رفته بوده؛ «... موضوع فیلم این است که آدم بعد از هوا، بعد از غذا چقدرمحتاج «عزت» است، محتاج احترام به شخصیت خود است. همین عزت گذاشتن به شخصیت آدم است که موضوع اصلی فیلم شد...»
از آریو شمس تا عباس کیارستمی
در «نان، عشق، موتور1000» (ابوالحسن داوودی 1381) آریو شمس (حسام نوابصفوی) جوان ظاهرا ثروتمندی است که دل باران (بهاره رهنما) را برده. آریو مدعی سالها زندگی در خارج از کشور است و اینکه در آریزونای آمریکا مزرعه دارد. در انتهای فیلم معلوم میشود آریو شمس جوان کلاهبری به نام عباس است که بارها با هویت جعلی سر مردم کلاه گذاشته. اواخر فیلم وقتی قلابی بودن آریو شمس لو میرود مشخص میشود عباس قبلا خودش را به جای شخصیتهای بسیاری از جمله عباس کیارستمی جا زده است!
استوار جعلی نیروی انتظامی
یکی از تکراریترین خبرهای صفحات حوادث، دستگیری افرادی است که خود را بهجای مأموران نیروی انتظامی جا زده بودند. در فیلم «اسب حیوان نجیبی است» (کاهانی 1390)، استوار شکیبا (رضا عطاران) همین کار را میکند ولی فیلمساز این موضوع را در اواخر فیلم لو میدهد. مجموعه کارهایی که او در فیلم انجام میدهد با قواعد ممیزی سینمای ایران همخوانی ندارد و فیلمساز چارهای نداشته جز اینکه در انتها بگوید این جوان مأمور نیست و با هویت جعلی دنبال گرفتن پول از کاراکترهای فیلم بوده. پوشاندن لباس نیروی انتظامی برتن کاراکتر محوری فیلم اسب حیوان نجیبی است و در انتها نشان دادن اینکه او زندانیای است که در دوران مرخصی از زندان، دنبال تلکه کردن مردم بوده، ایده خلاقانهای نیست. آنچه جالب توجه است کارراهانداز بودن شکیبا در انتهای ماجراست. او که از اول فیلم دنبال رشوه گرفتن از مسعود (حبیب رضایی) بوده در نهایت مشکل مالی او را برطرف میکند. این کار را هم با هویت جعلیاش انجام میدهد. در انتهای فیلم استوار شکیبای قلابی، لباس عوض کرده و با هویت واقعیاش، کمال خسروجردی، خودش را به زندان معرفی میکند.
یکشنبه 28 مهر 1398
کد مطلب :
85812
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/xkqL9
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved