پری کهن:
شکلگیری و رونق کمیکاستریپها به اوایل قرن بیستم در آمریکا بازمیگردد. این کمیکاستریپها نخست در روزنامهها و بعد از آن در کتابهای مصور ظاهر شدند. آمریکا در فاصله دو جنگ جهانی یعنی از 1918 تا 1939 خود را در برابر رقیب اقتصادی نیرومندی به نام ژاپن دید و جنگ کاملی را در همه ابعاد اقتصادی و فرهنگی با این کشور آغاز کرد. در جنگ فرهنگی علیه این کشور کمپانیهای تولید فیلم، روزنامهها، مجلات و سرانجام کتابهای داستانی مصور، پا به میدان نهادند. در سال1942 نخستین داستان مصور با موضوع حضور ابرقهرمان آمریکایی ـ یعنی سوپرمن ـ در جنگ جهانی تولید شد. این کمیکها بهترین روش تبلیغات و جنگ فرهنگی بودند و با استقبال بینظیری هم روبهرو شدند. امروزه انتشارات مارول بزرگترین کمپانی تولید و پخش کمیکهای مصور در جهان است که تقریبا تمام شخصیتهای اصلی خلقشده در آنها در استودیوهای مختلف هالیوود به اثر سینمایی تبدیل شدهاند یا از سوی کمپانیهایی دیگر در جهان بهصورت انیمیشن تولید شدهاند. شخصیتهایی نظیر بتمن، سوپرمن، مرد عنکبوتی، زن گربهای، مرد شنی، کاپیتانآمریکا، مردان ایکس و بسیاری از قهرمانان و ضدقهرمانان مطرح دنیای سینما و انیمیشن نیز از دستاوردهای شرکت مارول برای سینما و دنیای انیمیشن بودهاند. بدینترتیب کمیکها تأثیراتی بسیار بر سینما و انیمیشن در غرب گذاشتهاند.
به نظر میرسد که شباهتها میان کمیکاستریپها و فیلمها، هم سبب رونق و هم سبب تأثیرگذاری آنها بر صنعت سینما بوده است. در کمیک یا رمانهای مصور، تصویر و کلام، هر دو جایگاهی برابر دارند؛ هرچند گاهی در یک قاب، گفتوگو بیشتر خودنمایی میکند و گاهی تصویری بدون گفتوگو پرداخت میشود، خالق داستانهای مصور باید به هر دو بپردازد. او، هم باید روایت تصویری از داستان فراهم کند و به گونهای از ژستها و حرکتها برای شخصیت داستانش استفاده کند که بهخوبی بیانکننده مفهوم مورد نظر راوی باشد و هم از سوی دیگر باید بتواند گفتوگوهایی خوب و گیرا به آن بیفزاید که خواننده بتواند از این طریق با قهرمان داستان رابطه برقرار کند. این دو کار از ویژگیهای مشترک زبان کمیک با فیلم، از لحاظ فرم و بیان گفتوگوهاست. اما داستانهای مصور به زبان فارسی (طبق تعریفهای امروزی) تا دهه1340 خورشیدی رایج نبود. در این سالها مجله «کیهانبچهها» شروع به انتشار داستانهای مصور کرد و مدتی بعد انتشارات کورش و نشر اردیبهشت و انتشارات یونیورسال چاپ اینگونه آثار را پی گرفتند. نشر یونیورسال در سالهای 1350 تا 1356 به مدیریت ماردیک بوغوسیان 13عنوان از ماجراهای مصور «تنتن و میلو» را با ترجمه خسرو سمیعی به چاپ رساند. در نهایت، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال55 نخستین داستان مصور ایرانی را با عنوان «رستم و اسفندیار» با تصویرگری سیروس راد منتشر کرد. در سالهای 59 تا 68 هم مجله مصور «کارتون» که بعدا به «هزارقصه» تغییر نام داد، به طور پیوسته داستان مصور منتشر میکرد. اما هنوز در ایران، مخاطبان داستانهای مصور، کودکان ـ بهخصوص کودکان پیشدبستانی ـ هستند و کمتر میتوان داستانهای مصوری برای جذب مخاطب نوجوان یا جوان یافت؛ درحالیکه اکثر جمعیت کشور را جوانان تشکیل میدهند. بیشتر این داستانهای مصور هم اقتباسی از کمیکهای غربیاست؛ به همین سبب کمیکاستریپ یا داستانهای مصور ایرانی نمیتواند در سینما یا انیمیشن کشور ما تأثیرگذار باشد. شاید بتوان گفت که یکی از علل چنین رکوردی، این است که در کشور ما داستانهای مصور فقط برای آشنایی کودک با کتاب و کتابخوانی مفید دانسته میشود و کتابخوانی نیز تنها به معنای خواندن کلمات و عبارات است؛ به همین سبب مردم ما عادت کردهاند تصویر و نقاشی را تنها در کتابهای قصه کودکان یا در سینما و انیمیشن جستوجو کنند. با توجه به اثرات کتابهای رمان مصور یا کتابهای کمیک بر دنیای سینما و انیمیشن، روشن است که بازار و تولید گونههای مختلف داستانهای مصور در کشور، هم میتواند بر بهبود وضعیت جذب مخاطب و نیز تصویرپردازی در سینما و انیمیشن، تأثیر مهم و مثبتی بگذارد و هم با پرداختن به موضوعات اجتماعی و فرهنگی در کتابهای رمان مصور که دارای جاذبههای تصویریاست، در جذب مخاطب نوجوان و جوان به خواندن کتاب مفید و مثبت به جای پرداختن به بازیهای گوناگون کامپیوتری و اینترنتی که گاه خشونتآور و فرساینده روان و اعصاب است، کمک مؤثری بکند. بنابراین، ترجمه رمانهای مصور مشهور و مفید نهتنها جوانان و نوجوانان را به مطالعه تشویق میکند بلکه راهیاست که میتواند الگو و نمونه درستی از اینگونه کتابها به کسانی ارائه دهد که میخواهند از طریق رمانهای مصور در رشد فرهنگی و اجتماعی کشور قدمهای مؤثر و جدی بردارند.
رمان تصویری «برادران سیاه» تالیف لیزا تِتسنر و هانِنس بیندر را که با ترجمه پروانه عروجنیا از سوی نشر کرگدن منتشر شده است، میتوان از ایندست کتابها دانست. بر مبنای این داستان که یکی از شناختهشدهترین رمانها و پرطرفدارترین داستانهای جهان است، فیلمها، سریالها، انیمیشنها و نمایشهای رادیویی گوناگونی ساخته شده است. نویسندگان این داستان لیزا تِتسنر و همسرش کورت هِلد در اواسط قرن بیستم در این داستان به بیان سرگذشت پسربچه چهاردهسالهای از ورزاسکا به نام جورجو در اواسط قرن نوزدهم پرداختهاند. در آن دوران، نوجوانان تیچینو برای بخاریپاککردن به میلان فروخته میشدند. آنان بهاجبار مانند بردگان زندگی میکردند و فقط عده کمی از این نوجوانان از این کار خطرناک، جان سالم به در میبردند. در چنین دورانی، جورجو ـ قهرمان داستان ـ در میلان در گروهی مخفی به نام «برادران سیاه» دوستی و همبستگی را برای اجرای عدالت تجربه میکند. 50سال بعد، هانِنس بیندر ـ نقاش و کاریکاتوریست سوئیسی ـ صحنههایی را که داستان در آن اتفاق افتاده است و عکسهای قدیمی محل را بررسی میکند و بر اساس آنها رمان برادران سیاه را به تصویر میکشد. بیندر فقط تصویرگر این کتاب نیست بلکه برخی از بخشهای داستان را به کمک تصویر روایت کرده است؛ از اینرو، برخی از بخشهای داستان متن ندارند و تصاویر، خواننده را در جریان حوادث قرار میدهند. بیندر در این کتاب بهخوبی توانسته است با تصاویر سیاه و سفید به سبک سیاهقلم، مناظر و اتفاقات و فضاهای غمانگیز و تاریک آن دوران را ترسیم کند. این اثر که در آن کلمه و تصویر در هم تنیده شده، روایتی مصور و گیرا و تأثیرگذار برای همه (نوجوان و جوان) است.
برادران سیاه
مولفان: لیزا تتسنر، هاننس بیندر مترجم: پروانه عروجنیا ناشر: کرگدن 152صفحه، چاپ اول 1396، 13هزارتومان