• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
دو شنبه 28 مرداد 1398
کد مطلب : 73498
+
-

شادی دل

فراواقعیت
شادی دل


محمدهاشم اکبریانی ـ  نویسنده و روزنامه‌نگار

به روزگار گذشته، مردی بود که لب به لبخند باز‌نمی‌کرد. دیگران او را سرزنش کرده و گفتند از چه لبخند از لبانت پر کشیده و دیده نمی‌شود؟ مرد آهی کشید و گفت «دل‌ مرده، لب را هم می‌کشد.» مردم پرنده‌ای آوازخوان گرفته، دل مرد را شکافته و لانه او کردند.  دل مرد پر آواز بود اما لبخند به لب‌هایش نیامد. از او پرسیدند دلت آشیانه آوازهای خوش است، چرا لبخند نیست؟ پاسخ داد: آنچه شما کردید، چون گذاشتن پرنده در گور است؛ هر‌چه آواز بخواند گور، گور است و مرگ در آن جاری است. پرنده بیچاره در دل مانده بود و راه فرار می‌جست. مرد که این را می‌دانست، دل خویش شکافت و پرنده به سر شاخ رفت و کنار یار نشست و آواز سر داد. لبخند بر لب مرد نشست و دلش چون زبان تشنه‌ای که قطره‌ای آب بر آن بنشیند، اندکی به شادی نشست.

این خبر را به اشتراک بگذارید