همه به کریمخان میروند
گشت وگذاری در راسته تازه گالریهای مرکز تهران
مرتضی کاردر/روزنامه نگار
اگر خیابان انقلاب را راسته کتابفروشیها بدانیم و خیابان ویلا (نجاتاللهی) را راسته صنایعدستی، خیابان کریمخان را باید راسته گالریها بنامیم. کریمخان مرکز ثقل گالریهای تهران است و در سالهای اخیر نهتنها گالریهای تازه در آنجا تأسیس شدهاند، بلکه بسیاری از گالریها از نقاط شمالی تهران به کوچهپسکوچههای کریمخان آمدهاند؛ از خردمند شمالی و سنایی تا آبان جنوبی و کوچههای سپهبد قرنی و نجاتاللهی. از این پس، گالریگردی یکی از ستونهای ثابت ما در صفحه ادب و هنر خواهد بود و روایت ماست از شماری از نمایشگاههایی که در طول هفته در گالریها دایر است و ما توانستهایم به تماشای آنها برویم.
از تضاد تا کدام هماهنگی؟
«از تضاد تا هماهنگی»، نمایشگاه آثار 3 نقاش (حامد حیدری، بویه ساداتنیا و مرتضی متقی) است که به انتخاب کاوه نجمآبادی بر دیوار «گالری اُ» کنار هم گرد آمدهاند. نمایشگاهی که بیشتر بهنظر میرسد یک نمایشگاه گروهی باشد تا نمایشگاهی که براساس طرحی از پیش تعیین شده فراهم آمده باشد. خط مشترکی که آثار را به هم وصل میکند معلوم نیست و هرکدام از نقاشان کار خود را کردهاند. نحوه چیدمان یا بیانیه یا راهنمایی که دلیل کنار هم قرار گرفتن آثار را نشان دهد، نیز مفقود است. مشکل این نمایشگاه، مشکل خیلی دیگر از نمایشگاههای اینچنینی است و مشکل شماری از نمایشگاههای دیگری است که پیشتر در گالری اُبرگزار شده است. نمایشگاههایی با حداقل توضیح برای مخاطبان، بهگونهای که مخاطبان خودشان باید کشف کنند که میان نقاشیهای پیکره مانندی که شبیه نقاشیهای اساطیری است و خطهایی که با مو به هم وصل شده و شکلهایی خلق کردهاند و نقاشیهایی که ترکیببندی ساده رنگهاست، چه ارتباطی برقرار است. هنرمندان نمایشگاه در مقام تقلید بهسرمیبرند و هنوز به مقام خلق نرسیدهاند؛ گوناگونی آثار هرکدام از نقاشان گواه این مدعاست. مجموعهای از کارهای چند دوره 3 نقاش با نمایشگاهی که براساس طرحی از پیش تعیینشده شکل میگیرد، فرق میکند و ظاهرا کیوریتور نمایشگاه به این نکته بیتوجه بوده است.
منظرهای خطخطی
«گالری امکان» از گالریهای تازه تأسیسی است که در خانهای قدیمی در خیابان میرزای شیرازی کار خود را آغاز کرده است. اعلان نمایشگاههای «گالری امکان» پوسترهای تکرنگ سادهای است که تنها عنوان نمایشگاه و نام هنرمند و نشانی گالری را در خود دارد. «منظر»، تازهترین نمایشگاه «گالری امکان»، طراحیهای گلناز حسینی است که خواسته بدون استفاده از رنگ، با استفاده از تداعیهای آزاد، طراحی کند و تلقی متفاوتی از منظر بهدست دهد. اما نتیجه کار در اغلب طراحیها ناامیدکننده است و در خوشبینانهترین حالت بیشتر شبیه سیاه مشق و تمرین درآمده است. معدودند کارهایی که هنرمند توانسته است چیزی میان طراحی و تصویرهای انتزاعی خلق کرده و در عین حال ازدحام خطها و تصویرها را کنترل کند. اما کاش در همه کارها چنین دقتی به خرج میداد و پیش از آنکه طراحیهای بهتری خلق کند، کاغذها را بر دیوار گالری بهنمایش نمیگذاشت.
جایی برای کمبضاعتها
«گالری009821 » چنانکه از عنوانش پیداست، قرار است جایی باشد برای عرضه آثار ایرانی احتمالا برای مخاطبان بینالمللی. نمایشگاه گالری009821 در این هفته نسخههای چاپ محدود (limited editions) آثاری است که در یک سال گذشته در نگارخانه اثر به نمایش گذاشته شدهاند. اما در حقیقت این نسخهها بیشتر برای کسانی است که نمیتوانند اصل آثار را خریداری کنند و باید به نسخههای محدود چاپ شده با امضای هنرمند اکتفا کنند تا زمانی که وسعشان به خرید اصل اثر برسد. اما فارغ از این، تماشای آثار شماری از بهترین هنرمندان ایران از نسلهای مختلف مثل قاسم حاجیزاده، منوچهر معتبر، فرح اصولی، الهه حیدری، شادی قدیریان، علی نصیر و جواد مدرسی در کنار هم خالی از لطف نیست.
دستها و پاها و بشکهها
«ساسپریا» نخستین نمایشگاه نقاشی امیر راهساز است. نقاشیها چیدمان بشکههای بزرگ نفت است که در کنار هم قرار گرفتهاند و زیباشناسی متفاوتی را بهنمایش گذاشتهاند یا روایت زندگی آدمی است که در متروکه در میان بشکههای نفت زندگی میکند، هرچند هیچگاه صورت او را نمیبینیم و تکههایی از بدن او را در میان بشکهها میبینیم. مثل دستی که تقلا میکند تا از بشکه بالا بیاید یا پایی که از بشکه نفتی که انگار خوابگاه او بوده، بیرون زده است.
نقاش تصویرهای پرکنتراستی را خلق کرده است. نوعی که در میان نقاشان جوان امروز طرفداران بسیاری دارد و امیر رهساز نیز به خوبی از پس ترکیب رنگها برای رسیدن به تصویرهایی تیره برآمده است. نوع نگاه واقعگرایانه او در تصویر کردن بشکههای نفت بهگونهای که شبیه عکسها بهنظر برسد، کارهای نقاشان فرا واقعگرا را تداعی میکند که کمکم باید آنها را جریانی ویژه و قدرتمند در نقاشی امروز به شمار آورد.
ساسپریا خبر از ظهور نقاشی میدهد که به گمانم دیر نیست که از نقاشان متفاوت جریان پیشرو نقاشی امروز ایران شود.
از پیکره تا انتزاع
«تن» عنوان نمایشگاه نقاشی مریم مقدم در گالری مؤسسه آموزشی ایده است. نقاشی پیکرههای مچاله شده از انسانهایی که صورتشان را نمیبینیم و از آنها تنها تنهایی مچاله، اغلب پشت به تصویر میبینیم که در خود فرورفتهاند. تصویر کردن انسان با محوریت تن دستمایه خلق آثار بسیاری در نقاشی ایران بوده است، اما چیزی که نقاشیهای مریم مقدم را متمایز میکند ترکیببندی متفاوتی است که با استفاده از رنگها، بهویژه رنگهای سرد، خلق کرده است. همچنین او مثل بسیاری از نقاشیها اسیر تصویر کردن صورت نشده و در ترکیبهایش از نقاشی تن به جایی رسیده است که گاه میتوان آنها را با نقاشیها انتزاعی اشتباه گرفت.
دیوهایی که وحشت میآفرینند
«دیو» نمایشگاه گروهی آثار 32هنرمند است که هرکدام تلاش کردهاند تا ذهنیتشان از دیو را تصویر کنند. نمایشگاهی که قرار است گوناگونی ذهنیتهای نقاشان را به نمایش بگذارد اما تصویری که هنرمندان از دیو بهدست دادهاند بیشتر تصویری کلاسیک است و مطابق ذهنیتی عمومی که از دیو وجود دارد. کمتر هنرمندی تلاش کرده است تا تصویری متفاوت از دیو بهدست دهد و شمار اجراهای متفاوت در میان آثار کم است؛ نقاشیهایی که بتوانند با ترکیببندی یا ذهنیتی متفاوت تصویرهایی تازه بهدست دهند. مثلا در نمایشگاه «دیو» کمتر هنرمندی تلاش کرده است با استفاده از ترکیب رنگها ذهنیتی متفاوت را القا کند و بیشتر هنرمندان به ارائه صورتهایی از دیو بسنده کردهاند. تقریبا تلقی همه نقاشان از دیو تلقی وحشتآور و دلهرهانگیزی بوده است. هیچکدام از نقاشان به جایگاه تاریخی دیو در ادبیات و هنر ایران نیز توجه نکردهاند.
چیزی که در نمایشگاههای اینچنینی به چشم میخورد بیشتر فقدان ایده متفاوت و ضعف در انتخاب است. اینجاست که جای خالی کیوریتور به چشم میآید و نشان میدهد که عنوان کیوریتور در نمایشگاهها بیشتر جنبه صوری دارد. کیوریتور است که باید در انتخاب و چیدمان آثار بهگونهای عمل کند تا گوناگونی تجربههای گروهی از نقاشان به چشم بیاید و نمایشگاه گروهی به جایی برای کنار هم قرار گرفتن مجموعهای از آثار تبدیل نشود. همین حکم درباره نمایشگاه «از تضاد تا هماهنگی» نیز صادق است.