دستشویی هواپیما
فرورتیش رضوانیه ـ روزنامهنگار
هواپیما در حال کمکردن ارتفاع است تا فرود بیاید. از جایتان بلند میشوید تا به دستشویی بروید، اما مهماندار میگوید باید بنشینید و کمربند را هم ببندید. چارهای ندارید جز اینکه صبر کنید تا به فرودگاه برسید. چند دقیقه بعد صدای بازشدن چرخها را میشنوید، اما ارتفاع هواپیما تغییری نمیکند و چرخها دوباره بسته میشود. شما میدانید که چه اتفاقی رخ داده. یکی از چرخهای هواپیما باز نمیشود و حالا خلبان بهدنبال راهی برای حلکردن این مشکل میگردد. به مسافرها چیزی نمیگویید چون این وظیفه شما نیست. ناگهان چیزی به ذهنتان میرسد. میدانید در مواقعی که مشکلی در پرواز پیش آمده، خدمه هواپیما به جای آنکه به مسافرها پاسخ بدهند، ناپدید میشوند. این بهترین فرصت است تا به دستشویی بروید. وقتی در راهرو هستید، همان مهماندار جلو میآید و با عصبانیت میگوید: «گفتم سر جایتان بنشینید!» شما آهسته به او میگویید: «بگذارید به دستشویی بروم وگرنه به مسافرها میگویم که چه چیزی را از آنها پنهان میکنید!» مهماندار از شنیدن این جمله جا میخورد و به عقب میرود تا از کنارش رد شوید. در دستشویی به این فکر میکنید که اگر چرخها باز نشود، چه اتفاقاتی ممکن است رخ بدهد. تازه دچار استرس میشوید. وقتی از دستشویی خارج میشوید، هنوز شرایط عادی است و مسافرها از قضیه خبر ندارند.
روی صندلیتان مینشینید. از شدت استرس ناخنهایتان را میجوید. خلبان دوباره چرخها را باز میکند و ارتفاع هواپیما کم میشود. خیالتان راحت میشود که چرخها مشکلی ندارد و به سلامت به زمین خواهید نشست. وقتی از پلهها پایین میآیید و میخواهید سوار اتوبوس فرودگاه شوید، 2مرد مقابلتان میایستند و میگویند که باید همراه آنها بروید، سپس با احترام شما را سوار یک اتومبیل میکنند. چند دقیقه قبل مشکلی برای یک هواپیمای نظامی در حال پرواز رخ داده بود و برج مراقبت از خلبان درخواست کرده بود تا دور بزند و کمی دیرتر فرود بیاید. این ماجرا فوقمحرمانه بود اما وقتی شما مهماندار را تهدید کردید که مسافرها را در جریان امر قرار میدهید، خدمه پرواز مسئولان امنیتی فرودگاه را از موضوع مطلع کردند و حالا باید پاسخ بدهید که چطور میدانستید چه اتفاقی برای هواپیما رخ داده است.