آمارها سخن نمیگویند
علی کدخدازاده/ روزنامهنگار
معصومه ابتکار چندیپیش گفت میزان گفتوگوی افراد خانواده به 20 دقیقه در روز رسیده است. خبر مذکور بهانه این یادداشت است.
به کرات مسئولان کشور آمارهایی میدهند که مبانی آن مشخص نیست. مثلا گفته میشود سرانه مطالعه در ایران فلان میزان است. منظور از مطالعه در این خبر چیست؟ آیا دانشآموزانی که برای کنکور درس میخوانند در این آمار لحاظ میشوند؟ آیا متخصصانی که کتابهای تخصصی خود را میخوانند در این آمار لحاظ میشوند؟ آیا افرادی که از طریق فضای مجازی مقاله و یادداشت میخوانند در این آمار گنجانده میشوند؟ این آمار چگونه بهدست آمده است؟ آیا از طریق شمارگان کتابهای منتشره بهدست آمده است یا مراجعه به کتابخانهها و مانند آن.
گفته میشود در نوروز تعداد فلان عدد سفر صورت گرفته است آیا کسی که از شهر الف گذشته تا به شهر ب برود، بهعنوان مسافر شهر الف منظور شده است؟ آیا دانشجویی که به خانه بازمیگردد در این عدد لحاظ شده است؟ اصلا منظور از سفر و مسافر در این آمار چیست؟
گفته میشود میزان فقر مطلق در ایران فلان عدد است؟ این عدد را چگونه بهدست آوردهاند، شاخصهای آن کدامند؟
گفته میشود میزان بیکاری در ایران فلان میزان است. در این آمار، تعریف از کار و بیکاری چیست؟ این تعاریف نزد عموم با تعریفی که نهادهای رسمی میدهند بسیار تفاوت دارد. در آمارهای ارائه شده در مورد ازدواج و طلاق هم این موضوع به طریق دیگر دیده میشود. از نظر علمی نمیتوان 2 آمار مربوط به طلاق و ازدواج را با هم مقایسه کرد چرا که ازدواج بین همه افرادی که امکان ازدواج دارند صورت میگیرد در حالیکه طلاق فقط بین افرادی که ازدواج کردهاند محقق میشود. به این ترتیب عدد مربوط به امکان ازدواج با عدد مربوط به امکان طلاق بسیار تفاوت دارد.
در مواردی مثل درصد کودکان چاق، درصد افراد راضی از وضعیت زندگی یا ناراضی از آن و دهها پدیده و رفتار دیگر نیز این موضوعات صدق میکند.
از این رو تا وقتی مکانیسم تهیه این آمار و نیز تعریفهای بنیادین از این مفاهیم ارائه نشود، این آمارها کاربری مناسب ندارند و درواقع چنین آمارهایی هرگز سخن نمیگویند.