سعید مروتی
«پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران»، عنوانی است برای جابهجاشدن و رکوردی است برای شکسته شدن؛ رکوردی که با افزایش بهای بلیت سینما دائم شکسته میشود ولی گاهی وقتها فیلمی آنقدر میفروشد که گذر از رکوردش به سادگی امکانپذیر نیست؛ اتفاقی که در مورد هزارپا رخ داده و با گذشت یکسال از ثبت رکوردی تازه در گیشه، هنوز هیچ فیلمی نتوانسته روی دستش بلند شود؛ فیلمی کمدی از کارگردانی کهنهکار که همه تلاشاش را برای فتح گیشه انجام داده و توانسته با فیلمنامهای که چفت و بست درستی هم ندارد، تماشاگران زیادی را به سالنهای سینما بکشاند. هزارپا همه مصالح را برای پرفروش شدن در اختیار داشته.
مواد لازم برای رسیدن به فیلم پرفروش را به شهادت گیشه سالهای اخیر اینگونه میتوان فهرست کرد: 1- فیلمنامه کمدی 2- رضا عطاران به عنوان ستاره فیلم 3- جواد عزتی به عنوان وردست بامزه 4- نوستالژی دهه60. هزارپا با استفاده از این فرمول توانست تماشاگران پرتعدادی بیابد. برای اغلب تماشاگرانی که سال97 به تماشای این فیلم شتافتند و به شوخیهایش خندیدند اصلا مهم نبود که مثلا کارگردان این فیلم قبلا «رخ دیوانه» را ساخته که منتقدان دوستش داشتند یا 2دهه پیش کمدی خوشساخت «نان، عشق، موتور1000» را روانه اکران کرده بوده که هم تماشاگر دوستش داشت و هم منتقد از سنجیدگی شوخیها و ارجاعهای هوشمندانهاش به وجد میآمد. بیش از یکدهه است که اولویت مخاطب برای رفتن به سینما تماشای فیلم کمدی است. فهرست پرفروشهای این سالها از ترکتازی کمدیها در گیشه حکایت دارد. حالا اگر کمدی بر بستر دهه60 و محدودیتها و سبک زندگی آن دوران بنا شود، بامزهتر به نظر میرسد و اگر ستارهاش رضا عطاران و همراهش جواد عزتی باشد ماجرا برای تماشاگر بامزهتر هم میشود. میماند مهارت فیلمساز که بتواند با خطقرمزها شوخی کند و از سد ممیزی هم با کمترین آسیب بگذرد. تماشاگری که در این سالها از هر فرصتی برای تماشای فیلمهای عطاران استفاده کرده، به شوخی با محدودیتهای دهه60 در «نهنگ عنبر» یک و دو خندیده و جواد عزتی را به عنوان کمدین تازهنفس به رسمیت شناخته، از هزارپا استقبالی کرد که به رکوردشکنی در گیشه انجامید؛ فیلمی که گلیمش را عملا با 3-2سکانس بامزه مثل فصل تقطیر از آب بیرون میکشد.
هزارپا فیلم انتظارهای برآورده نشده است؛ از عطاران گرفته که به اندازه فیلمهای قبلیاش بامزه نیست تا عزتی که بلاتکلیفیاش توی ذوق میزند و میزان بلاهت تقریبا همه کاراکترها که انگار فصل مشترک کمدیهای ایرانی شده و... . اما و هزار اما که هیچکدام از اینها اهمیتی ندارد. مهم تصمیم جمعی تماشاگر خسته و دلزده سال97 بود که نتیجهاش شد فروشی خیرهکننده و ثبت رکوردی که شاید به این زودیها شکسته نشود. مهم دستکردن در جیب عطاران برای یافتن فندک و انفجار خنده در سالن سینماست. باقی همه بهانه است.
سه شنبه 15 مرداد 1398
کد مطلب :
70916
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/BkAW
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved