اعتماد متقابل؛ پایهتوسعهیافتگی
نیکنام ببری/روزنامهنگار
مدتی است که باب گفتوگو و مذاکره میان دولتیها با فعالان و نهادهای مدنی باز شده است. بعد از انتصاب علی ربیعی به سمت سخنگویی دولت، نظارهگر برگزاری این دست از نشستها میان دکتر ربیعی با گروههای مختلف مردمی در جایجای کشورمان هستیم. در باب اهمیت و ضرورت این دست از نشستها باید به این نکته کلیدی اشاره داشت که تجربه توسعهیافتگی در جان غرب و شرق آسیا گویای این است که موتور محرکه توسعهیافتگی، مردم و فعالان اقتصادی هستند. اساسا دولت به یک معنا دمکراتیک جزئی از مردم است و نهاد دولت برآمده از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ملتهاست.
از این جهت اهمیت برنامه چهره به چهره دکتر ربیعی با گروههای مردمی میتواند آغازگر فصل جدیدی از همراهی و همیاری دولت و ملت در پیشبرد امر توسعهیافتگی و حل چالشهای اقتصادی و اجتماعی کشور باشد. اعتماد و همراهی کلید توسعهیافتگی است و این واژهها هرقدر هم به ذهن و زبان، کلیشهای بهنظر بیایند باز باید پذیرفت که جامعه ایرانی راهی جز اعتماد متقابل به همدیگر برای عبور از شرایط پیشروی اقتصادی ندارد. پایه توسعهیافتگی در باور و درونی شدن این طرز تفکر در میان شهروندان است که دولت نماینده مردم است و توان پاسخگویی به همه انتظارات عمومی را ندارد. این تجربه در بحرانهای طبیعی اخیر کشور بهوضوح دیده شد؛ وقتی حمایتهای داوطلبانه مردمی وارد کار شد و به سهم خود در کاهش آلام و مصیبتهای مردم سیلزده، مؤثر افتاد. سهم کمکهای مردمی در حمایت از سیلزدگان فراگیرتر از دولت بود. بنا به گزارش سازمان هلالاحمر، تنها تا 18فروردین 65میلیارد تومان کمک نقدی مردمی بهحساب هلالاحمر واریز شده و این سوای از کمکهای غیرمستقیم مانند تهیه البسه و پوشاک و مواد غذایی بود. ذکر این نکات به مفهوم بیاهمیت شمردن تلاشهای دولت نیست، بلکه مقصود، تأثیرگذاری و ظرفیت نهادهای غیردولتی در ساماندهی بحرانهاست. باید پذیرفت که دولت یک نهاد سیاسی است و این نهاد توان و ظرفیتی بیش از تامین امنیت مردم و آسایش عمومی ندارد. شوربختانه در جوامع شرقی بنا به سیطره و هیمنه بزرگ دولتها، این نگاه در میان مردم وجود دارد که نهاد قدرت باید حلال مشکلات باشد و صفر تا صد دغدغهها و چالشها را مدیریت کند.
این در حالی است که در جوامع توسعهیافته، روزبهروز نظارهگر کوچکی و چابک شدن دولت هستیم و دولت بسیاری از امور و اختیاراتش را به نهادهای خصوصی تفویض میکند. تفویض اختیارات از سوی مردم و درونی شدن فرهنگ تولید و کارآفرینی در بستر جامعه هم دست دولت را برای اجرای برنامههای بلندمدت عمرانی و زیربنایی باز میگذارد و از سوی دیگر باعث کاهش هزینهها و منابع عمومی میشود. مدیریت منابع و امکانات بسیار مهم است. دولتها در تمام دنیا به لحاظ منابع و بودجه در تنگنا هستند و دلیل این هم به نوع کارکرد عمومی دولت برمیگردد. اساسا مطابق آموزههای سیاسی، دولت، چیزی جز نهاد تامین قدرت و امنیت نیست و کارکرد اقتصاد و درآمد جایی در فلسفه وجودی دولت ندارد. اقتصاد مال بخش خصوصی و مردمی است. پول در بازار آزاد و در بورسها، بانکها، کارخانهها و کارگاههای تولیدی است که در همه جای دنیا، مدیریت و کارگردانی این نهاد با فعالان غیردولتی است. ورود دولتها به این نهاد مساوی است با رانتخواری، تعطیلی و انحصار.
اهمیت برنامههای دکتر ربیعی از این جهت میتواند محرکهای باشد برای رونقگیری اقتصادهای بومی و به حاشیه رفتن این باور که دولت مسئول اول و آخر تامین اشتغال و بیکاری است. آگاهسازی و اطلاعرسانی دقیق و هوشمندانه فینفسه میتواند اتوماتیکوار بسیاری از چالشها را در کشور حل کند. اگر واقعا این باور عمومی در جامعه پذیرفته شود که اقتصاد و تجارت اساسا در حیطه مسئولیت اصلی دولت نیست و دولت صرفا تسهیلکننده و جادهصافکن توسعه اقتصادی است، فضایی بزرگ برای رونق و شکوفایی اقتصادی از سوی مردم فراهم میشود. البته این امر منوط به همان اعتماد متقابل است. در جوامعی مثل ایران، اعتماد از نوع تعمیمیافته است و دایره اعتماد نخبگان محدود به اطرافیان است و این باید به کل دگرگون شده و میان دولت و ملت اعتماد واقعی برقرار شود. از اینرو دکتر ربیعی بهعنوان سخنگوی رسانهای دولت این رسالت را دارد که ضمن تقویت پایههای اعتماد، زمینه را برای فعالسازی تولیدات بومی و فعال کردن بخشهای تولیدی فراهم سازد. توسعه از خرد فکری و جمعی بیرون میآید و این خرد باید از داخل همین جامعه بیرون آید و ربیعی در جلسه هماندیشی با فعالان استان سیستان و بلوچستان بهدرستی بر این گزاره تأکید کرد که توسعه در وهله اول نیازمند ذهنیت توسعهگر و باور و اتکای بهخود است.