• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
چهار شنبه 18 بهمن 1396
کد مطلب : 6401
+
-

یا اسدالله‌الغالب

جست‌وجو در ایده‌های رسانه‌ای امیرکبیر برای شهر به بهانه سالروز انتشار روزنامچه وقایع اتفاقیه 18بهمن 1229

وقایع اتفافیه
یا اسدالله‌الغالب

شهرام فرهنگی:

درباره «امیرکبیر» زیاد نوشته‌اند، از او فیلم و سریال ساخته‌اند و توانسته‌اند آدم‌ها را ـ برای معدود دفعه‌‌ها در تلویزیون ایران ـ پای تلویزیون بنشانند. امیرکبیر گاهی سوژه‌ای بوده ـ به‌اصطلاح بفروش ـ در مینیاتورهای صادراتی ایران و البته بیشتر از تمام اینها، در تاریخ ایران، مردم دنبال امیرکبیر گشته‌اند. او (امیرکبیر واقعی) نماد اصلاحات در ایران است؛ به آن نشان که پس از او هرکس اندکی حرف از اصلاحات زد، قدم برنداشته «امیرکبیر زمان» صدایش کردند. گروه دیگری ـ به قول شاعر ـ فریاد برکشیدند که «‌ای یاوه یاوه یاوه، خلایق مستید و منگ؟ یا به تظاهر تزویر می‌کنید؟ از شب هنوز مانده دو دانگی...» و ادامه ماجرا به زبانِ زمان میرزاتقی‌خان «این فضولی‌ها به رعیت جماعت نیامده».

امیرکبیر در روزنامه وقایع اتفاقیه به چه زبانی با مردم زمان خودش حرف می‌زد؟ بدون تردید «وی اظهار داشت» و «در ادامه افزود» هنوز در نخستین هفته‌نامه تاریخ ایران ابداع نشده بود. از این نظر خوش به حالشان اما ما از همین «وقایع اتفاقیه» که اتفاقا سؤالش هم همیشه در امتحان می‌آمد چه می‌دانیم؟ تقریبا هیچ؛ وقتی شروع کنی به ورق‌زدن آن. دلیلش شاید این باشد که غیر از کتاب‌های درسی که با نفرت برای قبول‌شدن در امتحان حفظ می‌شدند، وقایع اتفاقیه هم فقط اتفاقی دردناک بود، مثل هر گزینه دیگری که احتمال داشت سؤالش در امتحان بیاید.

 

از این هم محدودتر؛ وقایع اتفاقیه اصلا برای چه منتشر شد؟ و باز محدودتر؛ امیرکبیر چه ایده‌‌هایی برای اصلاحات در شهرها داشت؟ رد این ایده‌ها در وقایع اتفاقیه پیدا می‌شود؟ برگردیم به یک سؤال عقب‌تر؛ امیرکبیر در روزنامه وقایع اتفاقیه به چه زبانی با مردم زمان خودش حرف می‌زد؟ آن‌طور که از منابع تاریخی برمی‌آید، آن‌زمان به روزنامه می‌گفته‌اند «روزنامچه»، پس زبان نگارش در روزنامچه هم باید در همین حال و احوال بگذرد... از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهی مصروف بر تربیت اهل ایران و استحضار و آگاهی آنها از امورات داخله و وقایع خارجه است لهذا قرار شد که هفته به هفته احکام همایون و اخبار داخله مملکتی و غیره را که در دُول دیگر گازُت می‌نامند در دارالطباعه دولتی‌ زده شود و به کل شهرهای ایران منتشر گردد که اهالی ممالک ایران نیز در هر هفته از احکام دارالخلافه مبارکه اطلاع حاصل نمایند و ازجمله محسنات این گازت یکی آنکه سبب دانایی و بینایی اهالی این دولت علّیه است دیگر اینکه اخبار کاذبه اراجیف که گاهی برخلاف احکام دیوانی و حقیقت حال در بعضی از شهرها و سرحدات ایران پیش از این باعث اشتباه عوام این مملکت می‌شد بعد ازین به‌ واسطه روزنامچه موقوف خواهد شد و... سرمقاله شماره اول وقایع اتفاقیه همین‌طور بدون نقطه پیش می‌رود تا عوام جماعت متوجه شود این روزنامچه به چه دلیل در دسترس‌شان قرار گرفته. بااین حال مردم ـ در سرحدات که اصلا وضع ناامید‌کننده بود ـ تصور می‌کردند که این هم حربه‌ای‌است از سوی حکومت ناصرالدین‌شاه برای بیرون‌کشیدن 10شاهی بیشتر از جیبشان. این روزنامه در زمان خودش به اندازه نیم‌من گوشت می‌ارزید و خواندنش کار هر رعیتی نبود.

این‌طور که از سرمقاله وقایع اتفاقیه برمی‌آید، هدف «در جریان» قراردادن عوام بود اما سیستم توزیع روزنامچه وقایع‌اتفاقیه در نهایت این نشریه را میان گروه‌های خاصی از مردم شهرنشین دست به دست می‌کرد. در شهرهای مختلف گمارده‌هایی که برای پخش روزنامچه تعیین شده بودند، نهایت سوءاستفاده را از کشف‌نشدن شبکه‌های اجتماعی در زمان خودشان می‌بردند و همان 10شاهی را که دادنش برای عوام درد داشت، به چند برابر دردآورتر افزایش می‌دادند و با تهدید که اگر نخرید، دارالخلافه فلانتان می‌کند، به عوام جماعت زورفروشی می‌کردند.        

 

شخصیت امیرکبیر رخنه‌ناپذیر به‌ نظر می‌رسد؛ با این همه «دستور از بالا» حتی اگر امیرکبیر هم باشی، گاهی وادارت می‌کند کمر خم کنی. تملق‌گویی اتفاقی نیست که فکر کنی تنها کاغذهای روزنامه‌های همین روزگار را پر کرده است؛ تا بوده همین بوده، حتی در روزنامه امیرکبیر. وقایع اتفاقیه، شماره سوم: «از یمن طالع فیروزی‌مطالع و اقبال بیهمان سرکار اعلیحضرت پادشاهی هوای دارالخلافه طهران در این اوقات به‌طوری خوب و خوش می‌گذرد که برف به آن شدت در 4-3روزه به‌کلی از اطراف و حول‌وحوش رفت». خارج از این احوالات اما شیرینی کندوکاو در روزنامچه وقایع اتفاقیه خواندن خبرهایی از دُول خارجه است.

انتخاب و تنظیم خبرها در این بخش، نشانه‌هایی از طبع طنز و تلاش برای سرگرم‌کردن مخاطب دارد. یکی را بخوانیم:  «در یکی از روزنامه‌های فرانسه که در شهر مرسیلز چاپ زده‌اند نوشته‌اند که شخصی‌است چوپان نزدیک به آن شهر که 114سال عمر دارد پسری دارد 80ساله و آن هم پسری دارد 40ساله و آن 40ساله هم دختری دارد 25ساله و دختر مزبور 4سال قبل از این شوهر کرده و حالا طفلی دارد 3ساله و این 5پشت همه با کمال توانایی و صحت بدن هستند و آنکه 114سال دارد مانند مزدور و رعیت کارکن روزی 4مرتبه غذا می‌خورد و گاهی که سن خود را فراموش می‌کند با دخترهای جوان خوش‌گل آن اطراف مزاح و شوخی می‌نماید و جای خنده است وقتی که با پسر 80ساله خود متغیر می‌شود و می‌گوید‌ ای پسر تو جاهلی و عقلت ناقص است هنوز کامل نشده ساکت باش».

 

تردیدی نیست که رویکرد سیاسی و اقتصادی در انتخاب خبرهای وقایع اتفاقیه اولویت داشت؛ با این حال در همان سال اول انتشار امکان چاپ اعلان یا همان آگهی در روزنامچه ایجاد شد. این شاید مهم‌ترین تأثیر روزنامچه امیرکبیر بر سبک زندگی مردم شهرنشین باشد. در آگهی‌ها امکان آشنایی با ابزار جدید زندگی فراهم می‌شد؛ یعنی اگر خریدار هم نبودی، لااقل می‌توانستی بروی و تماشا کنی. مثلا: «موسیو روجیازی نام تاجر فرنگی چند بار مال‌التجاره به دارالخلافه آورده که بفروش برساند در خانه ‌اللهویردی‌آقا نزدیک به سفارتخانه دولت بهیّه انگلیس در محله عباس‌آباد منزل دارد و موافق تفضیل ذیل اجناس آورده است: زنجیر ساعت از طلا و غیره، نشان دوش صاحب‌منصبان نظامی، تخت و صندلی به طرح خوانین فرنگستان، شمع کافوری، پیراهن فرنگی... و دیگر اعلی که تازگی دارد بسیار آورده است که بعضی تا بحال به این ولایت هیچ نیامده بود از خوانین و خاص و عام اهل دارالخلافه مبارکه را اعلام می‌کند که هرکدام مایل باشند بیایند و تماشا کنند». یا این آگهی: «یک باب خانه واقعه در محله دروازه شاهزاده عبدالعظیم پهلوی گود زنبورکخانه مال موسیو رفائیل مسیحی است و می‌خواهد بفروشد هرکس طالب خریداری خانه مزبور باشد از موسیو رفائیل یا هر کس در خانه مزبور باشد قیمت او را جویا بشوند».        

 

امیرکبیر تنها در 40«نومره» از 471شماره روزنامچه وقایع اتفاقیه مغز متفکر بود. روزنامچه امیرکبیر وقتی برای نخستین بار در شهر رویت شد، هر کسی از ظن خود نامی برایش انتخاب کرد. نومره اول در روز 18بهمن‌ماه سال 1229منتشر شد؛ نشریه‌ای 8صفحه‌ای که صفحه اول و آخر آن سفید بود و از صفحه 2 تا 7 با خبرهایی از دارالخلافه طهران، اخبار سایر ممالک ایران، اخبار دُول خارجه، احوالات متفرقه و... پر شده بود. بالای صفحه اول نشریه نوشته بودند: یا اسدالله‌الغالب و همین باعث شد عده‌ای تصور کنند اسم این نشریه «یا اسدالله‌الغالب» است. درباره اسم نشریه در شماره نخست هنوز هم میان آدم‌ها بحث وجود دارد. گرچه اغلب می‌گویند نام روزنامه وقایع ‌اتفاقیه، ابتدا «روزنامچه اخبار دارالخلافه طهران» بوده ولی کم نیستند آدم‌‌هایی که می‌گویند این نشریه در شماره نخست هیچ عنوانی نداشته و در واقع «بی‌نام» بوده. به هرحال «نومره دویم» این نشریه به‌طور مشخص با عنوان «وقایع اتفاقیه» منتشر شد و بدون وقفه در سال اول انتشار به شماره51 رسید. البته نرسیده به 40، میرزاتقی‌خان درشکه سفارش داده بود که بساطش را ببرد کاشان بست بنشیند. او در فین بود و در روزنامه‌ای که خودش راه انداخته بود برایش می‌نوشتند: «کسانی که با میرزاتقی‌خان حساب و معامله داشتند بجهه تفریغ حساب خودشان به اجازه و نوشته مرخصی اولیای دولت علّیه روانه فین شده بودند از قراری که آن آدم‌ها مذکور داشتند و خود میرزاتقی‌خان هم کاغذ به خط خودش نوشته بود این روزها به‌شدت ناخوش است غلامی از غلامان عالیجاه جلیل‌خان یوزباشی هم که شب یکشنبه نوزدهم این‌ ماه از فین وارد دارالخلافه شد مذکور داشت که احوال خوشی ندارد و صورت و پایش تا زانو ورم کرده است موافق این اخبار چنان معلوم می‌شود که خیلی ناخوش باشد و می‌گویند از زیادی جُبن و احتیاطی که دارد قبول مداوا هم نمی‌کند و هیچ طبیبی را بر خود راه نمی‌دهد». و این کمی پیش از آن بود که خبر مرگ امیرکبیر در روزنامچه خودش در دو سطرِ خشک و رسمی اعلان عمومی شود: «میرزاتقی‌خان که سابقا امیرنظام و شخص اول این دولت بود در شب شنبه هیجدهم ‌ماه ربیع‌الاول در کاشان وفات یافته است». روزنامه به مانند اسلحه‌ای برای ترور؛ این هم به هر حال یکی از کاربردهای رسانه است که برای نخستین ‌بار با انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه در ایران کشف شد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید