• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 16 اسفند 1397
کد مطلب : 50111
+
-

در نود و هشتمین سالگرد کودتای 1299

کودتا به روایت سیدضیاءالدین طباطبایی

کودتا به روایت سیدضیاءالدین طباطبایی

سیدضیاء‌الدین طباطبایی در مصاحبه ‌خود با یکی از روزنامه‌نگاران، مشروط بر اینکه این مصاحبه در زمان حیات او منتشر نشود، بی‌پروا در جواب او که پرسیده بود شما انگلیسی هستید؟
جواب ‌داد: بله، اینطور می‌گویند.
- چرا شما طرفدار انگلیس‌ها هستید؟
* این به‌دلیل ترس است. تاریخ 300ساله اخیر نشان داده و ثابت کرده که انسان در دوستی با انگلستان ضرر می‌کند اما دشمنی با انگلستان موجب محو آدمی می‌شود.
روزنامه‌نگار در مورد کودتای سوم اسفند به سیدضیاء می‌گوید: کودتا یک تعریف محض سیاسی دارد. کاری که شما کردید چیزی شبیه شبیخون یک مشت سرباز قزاق گرسنه به یک پایتخت خواب‌آلوده بود.
سیدضیاء در جواب می‌گوید: این تعریف کودتا، مال جامعه‌ای است که حکومتش به‌دست آدم‌هاست. در آن روز ما با حکومت بی‌حمیت و بی‌رگی که چیزی از وطن نمی‌دانست طرف بودیم و اگر می‌پرسید چرا توپ و تفنگی خالی نشد؟ برای این بود که به قول آذری‌ها «بیله دیگ، بیله چغندر» بود. آن شاه و آن رئیس‌الوزرا، همان دیویزیون قزاقِ به قول شما گرسنه و پاپتی هم زیادی‌اش بود.
- آقا! پول کودتا از کجا آمد؟
* انگلیسی‌ها داده بودند.
- به کی؟
* به من.
- چرا این پول را به شما دادند؟
* گولشان زدم، وعده دوستانه دادم.
- با رضاخان چه‌کسی تماس گرفت؟
* من.
- به بهانه کودتا؟
* نه.
- به چه بهانه‌ای؟
* دریافت حقوق پس‌افتاده و درجات معوقه قزاقخانه (به‌عنوان حقوق عقب‌افتاده قزاق‌ها و ضمناً درجات افسران قزاق که درجاتشان داده نشده بود).
 -آقا! آیا شما فراماسون هستید؟
* من ننگ دارم که فراماسون باشم. فراماسون بودن یعنی خیانت، یعنی وطن‌فروشی، یعنی خود را تسلیم اجانب کردن.
- اعلامیه کودتا را کی نوشت؟
* من نوشتم.
- اعلامیه مشهور من «حکم می‌کنم» که به امضای رضا منتشر شد انشای چه‌کسی بود؟
* اعلامیه را من تقریر کردم، یکی از افسران قزاق نوشت و رضا‌خان امضاء کرد.(1)
- شما با انگلیس‌ها در ارتباط بودید یا رضا‌خان؟
* انگلیس‌ها در آن شرایط بحرانی باید به‌نحوی از انحا، ایجاد ارتباط می‌کردند بدون آنکه شخص مورد‌نظر متوجه منظور آنها بشود. آنها رضا‌خان را از جهت قدرت فرماندهی بر سربازانش پسندیده بودند.
- از اینکه با پول خارجی، یک مملکت مشروطه را به‌دست کودتا سپردید، پشیمان نیستید؟
* (سید به این سؤال جواب نداد.)
گزارشگر از سید درباره احمدشاه می‌پرسد. سید از حرف زدن درباره مرده‌ها احتراز دارد.
* خدا رحمتش کند. از آن دسته بچه‌هایی بود که زیر دامن خانم جانشان بزرگ می‌شوند. به اطرافیانش مطلقاً اعتماد نداشت. ترسو و موقع‌نشناس بود؛ خسیس و مال دوست.
- ولی جمله معروف او را که در لندن برای عدم‌امضای قرارداد 1919 گفته بود به یاد دارید؟
* بله، احمدشاه گفته بود که اگر دستم را ببرند، این قرارداد را امضا  نمی‌کنم و در جواب نطق سر شام پادشاه انگلستان هم چیزی سر‌هم‌بندی کرده بود که سرنوشت قرارداد را باید مجلس معین کند.
- آقا! چه‌کسی شما را برای ریاست وزرایی و رهبری سیاسی کودتا انتخاب کرد؟
* خودم.
-چطور این کار را کردید؟
* آقا! من قبل از کودتا 8‌ماه مقام ریاست وزرا را توی طبق اخلاص گذاشته بودم، به خانه این و آن می‌بردم. با التماس از رجال تقاضا می‌کردم قبول کنند و نمی‌کردند. آخر سر به‌خودم گفتم مگر ریاست وزرا گوشت خوک است که به تو حرام باشد؟ خودت بخور. نوش جانت. تفصیل قضیه از این قرار است. من قانع و مومن شده بودم که باید روش حکومت در ایران عوض بشود.
سقوط دولت تزاری ما را درست توی دهان انگلیس‌ها برده بود. انگلیس‌ها بیشتر میل داشتند در ایران یک حکومت مقتدر اما مطیع سر کار بیاید. هدف من اقتدار بود و اطاعت از آنها نه. با این همه چاره‌ای جز اینکه با انگلیس‌ها کنار بیایم، نبود.
- در شب کودتا چه گذشت؟
* کودتا محصول یک قسم خوردن 5 نفری و قرآن مهر کردن بود. ما 5نفر قرآن مهر کردیم و بعد کودتا کردیم.
- آقا! بالاخره قضیه اصلی کجا بود؟ رضاخان می‌دانست می‌خواهد کودتا کند؟ قزاق‌ها چطور؟
* فکر نمی‌کرد می‌خواهد قدرت را به‌دست بگیرد. مخصوصاً در روزهای آخر که من مرتباً با او ملاقات می‌کردم، سعی اصلی‌ام این بود که وحشت او را از نافرمانی و عصیان علیه شاه از بین ببرم. دائم به او می‌گفتم: شاه در تهران محصور میان آدم‌های بی‌حمیتی است که قدرت پادشاهی را از او گرفته‌اند؛ ما باید برویم و او را نجات بدهیم.
- پس رضاخان هیچ قصد سوء و فکر برانداختن سلطنت را در سر نداشت؟
* اصلاً و ابداً.
- خود سرکار چطور؟
* چرا... من قصد عوض کردن همه‌‌چیز را داشتم. بارها به شما عرض کرده‌ام که من می‌خواستم زمامدار مطلق‌العنان ایران بشوم.
- رضاخان در شب قبل از کودتا نگران نبود؟
* رضاخان از اینکه در دروازه تهران جنگ و خونریزی خواهد شد، نگران بود.
- به‌نظر شما حق نداشت؟ به هر حال تهران مسلح بود و خطر جنگ وجود داشت.
* نه، فکرش شده بود. قرار نبود خونی ریخته شود.
- کسی که به قوای مسلح شهر تهران دستور داده یا تدبیر کرده بود که در برابر قزاق‌ها ساکت باشند. چه‌کسی بود؟
* من آنها را از قبل خریده بودم.
- چه کسانی را؟
* (امیر نظام) وزیر جنگ، و یکی 2نفر از اعضای دیگر کابینه را. نفری 500 لیره طلا خدمتشان فرستادم با این پیغام که به فرماندهان ژاندارم و پلیس دستور بدهند که چون قزاق‌ها قصد قتل و غارت ندارند، آنها هم در موقع ورود آنها مقاومت نکنند و بعد از اینکه کار تمام شد، پلیس و قزاق‌ها با هم اداره شهر را به‌عهده بگیرند.
بدین‌ترتیب برخلاف آنچه در گزارش‌های گذشته ذکر شد سیدضیاء در کودتای سوم اسفند نقش رضاخان میرپنج را انکار کرده و آن چنین وانمود می‌کند که قصد رضا خان به دست آوردن فرماندهی  قزاقخانه بوده نه چیزی بیشتر. البته خاطرات امیر احمدی نیز مؤید همین نکته است.

زیرنویس:
(1) کسانی که از مقررات دیویزیون قزاق بی‌اطلاع هستند تصور می‌کنند عنوان «حکم می‌کنم» را رضاخان برای ا‌یجاد ترس در بین مردم به کار برده است درحالی‌که چنین استنباطی درست نیست. اسناد قزاقخانه حاکی از آن است که فرماندهان قزاقخانه وقتی فرمانی را برای زیردستان خود صادر می‌کردند، یعنی دستورات فرماندهان قزاقخانه به زیردستان خود همیشه با جمله من حکم می‌کنم آغاز می‌شد و این یک واژه متداول در قزاق‌خانه بود.


این خبر را به اشتراک بگذارید