نعمتالله فاضلی در گفتوگو با همشهری میگوید: دانشگاهها نیازمند بازاندیشی و نقد بنیادی رویکردهای موجود هستند
نقدکارخانهای به دانشگاه
مهدیه تقوی راد ـ خبرنگار
چند وقت قبل در مراسم بزرگداشت محمود مهرمحمدی که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، نعمتالله فاضلی، استاد برجسته جامعهشناسی در رابطه با وضعیت فعلی آموزش عالی و دانشگاههای کشور، گفت: ما در دهههای اخیر رویکردهای اجتماعی و فرهنگی را قربانی رویکرد سیاسی و اکنون هم قربانی رویکرد اقتصادی میکنیم، دانشگاه توسط رسانهها و سیاستمداران نه بهعنوان محل آموزش و یادگیری بلکه بهعنوان محل نوعی کسبوکار و تجارت و زدوبندهای اداری و سازمان بوروکراتیک و محل مدرکسازی و زدوبندهای سیاسی تعریف میشود. این در حالی است که دانشگاه را باید در بنیاد خود «نهادی آموزشی» دانست. گفتوگوی همشهری با نعمتالله فاضلی، جامعهشناس و استاد دانشگاه را درباره وضعیت فعلی دانشگاهها و آموزش عالی کشور بخوانید.
دانشگاهها چه اقداماتی را میتوانند درخصوص رفع و حل بحرانها در جامعه انجام دهند؟
کاری که دانشگاهها درخصوص رفع و حل بحرانها در جامعه میتوانند انجام دهند، «پیشگیری» است. کارکرد دانشگاه فقط افزودن تولید و کالا نیست، بلکه کاستن هزینه نیز هست. اگر توسعه را آنگونه که آمارتیاسن (اقتصاددان) میگفت بفهمیم، نقش دانشگاهها ارتقای قابلیتهای افراد است؛ قابلیتهایی که منجر به آزادی و توسعه میشوند. از این دیدگاه باید دانشگاه را مهمترین موتور توسعه بدانیم، زیرا دانشگاه کمک میکند تا «جامعه سالم»، «جامعه توانمند»، «جامعه خلاق» و «جامعه مسئول» ایجاد شود. جامعه نیازمند علوم بهداشتی است تا علوم درمانی. دانشگاه بهعنوان محلی برای علوم بهداشتی در جامعه ایفای نقش میکند؛ علومی که به جای درمانکردن تلاشش را روی پیشگیری متمرکز میکند و از هزینههای گوناگونی که در نتیجه عوامل انسانی بر زندگی اجتماعی افراد تحمیل میشود، جلوگیری میکند.
چرا دانشگاهها در سالهای اخیر تسلیم بازار شدهاند؟
در سالهای اخیر در نتیجه فهم نادرست از «کارکرد دانشگاهها»، آنها را وادار کردهایم تسلیم بازار و ارزشهای بازاری شوند و به جای تربیت «شهروندان دانشگاهی» و «انسانهای کارآمدی» که بتوانند «هزینههای جامعه» را کاهش دهند، این را به دانشگاه فهماندهایم که دانشگاه باید کارآفرین و در امتداد بازار کار باشد. قطعا مخالف یادگرفتن مهارتهای شغلی توسط دانشجویان نیستم، اما کار اصلی دانشگاه این نیست. کار اصلی دانشگاه این است که «انسانهای توانمند» تربیت کند؛ انسانهایی که به لحاظ ظرفیتهای وجودی بتوانند از طریق «اقتصاد پیشگیری» و «علوم بهداشتی»، توسعهیافتگی و آزادی را در زندگی اجتماعی ممکن کنند. چنین انسانهایی اگر تربیت شوند، بهطور طبیعی در زندگی خود دارای مهارتهای شغلی و اجتماعی نیز خواهند بود و وظایف خود را به نحو احسن انجام میدهند. معتقدم رویکرد فعلی جامعه به دانشگاه رویکرد درستی نیست. ما «رویکرد فرهنگی» و «رویکرد اجتماعی» به دانشگاه را کنار گذاشتهایم و صرفا رویکرد سیاسی و رویکرد اقتصادی را دنبال میکنیم. در رویکرد اجتماعی به دانشگاه بر این تأکید میشود که دانشجویان و استادان در محیط و فضای دانشگاه از طریق تعامل اجتماعی، اشکال پیچیده و گستردهای از نقشهای اجتماعی را میآموزند و تمرین میکنند و از این طریق نوعی معرفت و یادگیری اجتماعی شکل میگیرد. حاصل این فرایند، پرورش شهروندان دانشگاهی است که شکلگیری جامعه و نظم اجتماعی را ممکن میسازند. ما این رویکرد اجتماعی به دانشگاه را نداریم. ما رویکرد فرهنگی دانشگاه را هم نمیشناسیم. دانشجویان و استادان از طریق تعامل با دانشها، رشتهها، باورها و ارزشهای خاص دانشگاهی، اشکالی از عقلانیت، انسانیت و اخلاق را در بستر جامعه جدید و معاصر تمرین و تجربه میکنند. از طریق این تجربه فرهنگی، دانشجویان و استادان میتوانند فرهنگی را شکل دهند که دربردارنده نوعی نظم و تعالی انسانی و اجتماعی است. حاصل این امر، شکل فضای معرفت مشترکی است که در آن فرهنگ همزیستی، مسئولیتپذیری، خلاقیت، شوق یادگیری، کنجکاوی، تسامح، پذیرش فرهنگها، دقتکردن، پرسیدن، خواندن، نوشتن و دیگر ارزشهای اصیل و ذاتی دانشگاه ممکن میشود.
بهترین راه برای بهبود وضعیت آموزش عالی در کشور چیست؟
ما در دهههای اخیر رویکردهای اجتماعی و فرهنگی را قربانی رویکرد سیاسی و اکنون هم قربانی رویکرد اقتصادی میکنیم. ما نیازمند بازاندیشی و نقد بنیادی رویکردهای موجود و حاکم بر آموزش عالی هستیم. تا نتوانیم مبانی رویکردهای سیاسی و اقتصادی موجود را عمیقا بشناسیم و نقد کنیم، بحران دانشگاه همچنان عمیقتر و شدیدتر میشود. برای رسیدن به چنین فضا و گفتوگوی انتقادی ما باید عملکرد «نهادهای سیاستگذار» مانند شورایعالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و همچنین «عملکرد رسانهها» در فضای عمومی و همینطور عملکرد و کیفیت دانش درباره نهاد دانشگاه یعنی گفتمان دانشگاهپژوهی را ارزیابی و نقد کنیم. تنها و تنها راه اثربخش برای بهبود وضعیت آموزش عالی ایران، ایجاد فضای باز برای گفتوگوی انتقادی درباره این سه رکن تأثیرگذار است. ارزیابی انتقادی این سه رکن، هر کدام نیازمند بحثهای گستردهای است. گفتمان دانشگاهپژوهی ما همچنان رشدیافته و بالغ نیست. در سالهای اخیر این گفتمان آغاز به رشد کرده است اما هنوز این گفتمان نه مفاهیم محکمی برای نقد آموزش عالی و فهمپذیرکردن آن خلق کرده است و نه نفوذ جدی در جامعه و نهادهای سیاستگذار دارد. نقد نهادهای سیاستگذار هم بهدلیل نبودن فضای باز سیاسی، اغلب به نقدهای سطحی و کمتر اثربخش و بنیادی محدود شده است.
رویکرد ایدئولوژیک حاکم بر گفتمان نهادهای سیاستگذار اجازه نمیدهد تا این نهادها خودشان به بازاندیشی انتقادی بنیادی بپردازند و رویکردها و اصول حاکم بر گفتمانشان را نقادی کنند. در عین حال، گوش شنوایی هم برای شنیدن صداهای بیرون از این نهادها را ندارند. آنها حتی پژوهشهای انجامشده را هم چندان جدی نمیگیرند. «سیطره مهندسیگرایی» بر این نهادها مانع از شکلگیری «گفتوگوی انتقادی» آنها با صداهای دیگر و جامعه میشود و شده است. اما گمان میکنم رسانهها میتوانند در موقعیت کنونی ما نقش کلیدی ایفا کنند. باید ابتدا نقشها را ارزیابی انتقادی کنیم.
رسانهها چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
رسانهها به شیوههای مختلفی مردم را از فهم هویت و عملکرد واقعی دانشگاه گمراه میکنند. نخستین گناه رسانهها این است که مفهوم «دانشگاه کارآمد اجتماعی» را به «دانشگاه کارآفرین» یا «دانشگاه ایدئولوژیک» تقلیل دادهاند، درحالیکه کارآمدی در کارآفرینی نیست. کارآمدی در پرورش «افراد کارآمد اجتماعی» و «شهروند دانشگاهی» است. دومین بدآموزی و خطای دیدی که رسانهها برای جامعه ایجاد کردهاند، تقلیل دانشگاه به «کارخانه تولید علم» است. دانشگاه کارخانه نیست، بلکه فضا و خانه است؛ جایی است که انسان پرورش میدهد. در دانشگاه چیزی تولید نمیشود، انسان تربیت، بالغ و بالنده میشود. اما رسانهها و سیاستمداران، دانشگاه را بهمثابه کارخانه تولید کتاب و مقاله و متن تعریف میکنند؛ درحالیکه دانشگاه باید «منش انسانی» و «اخلاق اجتماعی» را توسعه دهد. انسان با منش انسانی، دانشمند میشود، اما ما با دانشگاهی روبهرو هستیم که به جای این دانشمند، «انسان مقالهمند» تربیت میکند. این انسان متفکر نیست؛ بلکه انسانی است که برای مقام و پول و ثروت خود دست و پا میزند. انسان دانشمند، انسانی فکور، اخلاقی و انسانی شجاع و دلسوز برای جامعه است. اما رسانهها و سیاستمداران دانشگاه را به جای اینکه «فضای تامل» و اخلاقیات و «خانه معنوی» توصیف کنند، آن را «کارخانه» توصیف میکنند. این توصیف از دانشگاه، بیانکننده عمق بحران ذهنی و شناختی ما در مورد دانشگاه است. نکته سوم اینکه دانشگاه توسط رسانهها و سیاستمداران نه بهعنوان محل آموزش و یادگیری بلکه بهعنوان محل نوعی کسبوکار و تجارت و زدوبندهای اداری و سازمان بوروکراتیک و محل مدرکسازی و زدوبندهای سیاسی تعریف میشود. این در حالی است که دانشگاه را باید در بنیاد خود «نهادی آموزشی» دانست. «آموزش» و «یادگیری» کلمه کوچکی نیست. آن هم زمانی که از آموزش عالی صحبت میکنیم؛ آموزش عالی یعنی فضایی که در آن بخش عالی و متعالی فرهنگ به شهروندان و نسل جوان آموزش داده میشود؛ یعنی تجربهکردن نه القای اجباری یا زوری. رسانهها در سالهای اخیر به جای اینکه دانشگاه را فضایی برای یادگیری معرفی کنند، از آن بهعنوان کارخانه تولیدی یاد کردهاند. سوءبرداشت بعدی از آموزش عالی این است که رسانهها و سیاستمداران از دانشگاه بهعنوان یک «کارخانه سیاسی» یاد میکنند که در آن نسل جوان از راههای القای سیاسی و ایدئولوژیک بهعنوان سربازان مطیع و سربهراه تربیت شوند، نتیجه این سیاست غلط این بود که نسل جوان بیش از آنکه سربهزیر و سربهراه باشند، یا سرخورده شدند و یا سرکش. دانشگاه باید به نظم سیاسی و امنیت جامعه کمک کند. راه کمک دانشگاه به این نظم و امنیت این است که دانشگاه از راه ارتقا و اعتلای قابلیتهای فکری، اخلاقی و معنوی نسل جوان را تربیت کند نه از راه القای ایدئولوژی سیاسی یا سرکوب.
چندین سال است که درخصوص وضعیت دانشگاهها و آموزش عالی کشور و تولید علم هشدارهای داده شده و مقالهها و یادداشتهای زیادی نوشته شده، الان چه کار دیگری میتوان انجام داد؟
در سالهای اخیر بحثهای مختلفی برای بهبود وضعیت دانشگاهها و متوجهکردن مردم از وضعیت آموزش عالی کشورمان انجام شده است. اما تا الان از طریق نوشتن مقاله و یادداشت و کار تحقیقاتی نتوانستیم به حد کافی فضای دانشگاه را تحتتأثیر قرار دهیم، آنچه باقیمانده این است که در حوزه عمومی درباره آموزش عالی گفتوگو کنیم، شبکههای اجتماعی، تلویزیونهای مستقل، رادیوهای اینترنتی و کل فضای رسانهای این فرصت را به دانشجویان، محققان و فعالان فرهنگی میدهد تا بتوانند «صدای انتقادی آموزش عالی ایران» را در حوزه عمومی شکل دهند.
اما اینکه فکر کنیم صرفا با نوشتن مقاله و کتاب میتوانیم مشکل را حل کنیم، نگاه کارآمدی نیست؛ باید در مورد حال و هوا و فضای جامعه در مورد آموزش عالی، ماهیت دانشگاه، انتظار از دانشگاه و عملکردهای واقعی دانشگاه در حوزه عمومی و به زبان همگانی بحث شود و «ذهنیت جمعی» درباره علم، دانشگاه و آموزش عالی بهگونهای شکل بگیرد که با ماهیت دانشگاه سازگار باشد؛ چراکه بخشی از نابهنجاریهای دانشگاه ناشی از تصورات غلط نسبت به دانشگاه است. ما در سالهای اخیر نتوانستهایم به نحو واقعبینانهای «منطق درونی دانشگاه» را به جامعه معرفی کنیم، حال دانشگاههای ما خوب نیست. برای بهبود حال دانشگاهها، جامعه باید تعریف خود را از سازمان و نهاد دانشگاه بهگونهای شکل دهد که با واقعیت این نهاد سازگار باشد. دانشگاه، بزرگترین «نهاد فرهنگی» عالی جامعه ماست و قرار نیست صرفا کالا تولید کند یا مرکز تولید پول باشد. دانشگاه نباید در جایگاه «خدمتکار بازار» یا «پادوی قدرت» ایفای نقش کند؛ دانشگاه نمیتواند و نباید ماشین سیاسی حکومت باشد؛ دانشگاه فضای فکری، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی است که در آن انسانها مجال تأمل، خوداندیشی، توانمندسازی، نوآوری و «کارآمدی اجتماعی» و شهروندشدن را پیدا میکنند. در آن صورت این دانشگاه میتواند به نظم، امنیت و حکومت و بازار هم کمک کند.
با توجه به توضیحاتی که دادید، به نظر شما کارکرد اصلی دانشگاهها چیست؟
بزرگترین کارکرد دانشگاه این نیست که تازهترین فناوریها را بشناسد یا آموزش دهد، بلکه این است که تازهترین فرهنگ و ارزشهای فرهنگی کارآمد و انسانی را در میان دانشگاهیان بهگونهای رواج دهد که آنها را مشتاق یادگیری، عاشق مهربانی، اخلاق و انسانبودن کند. بزرگترین سهم دانشگاهها در اقتصاد کشور این است که هزینه اقتصادی کشور را از طریق تربیت شهروندان سختکوش، خلاق، مولد، کنجکاو، متساهل، مداراجو، مسئول، فکور، دگرخواه، دارای اخلاق مراقبت، دلسوز محیطزیست، غمخوار فرودستان، شجاع و مدافع عدالت بارآورد. بزرگترین سهم دانشگاه در اقتصاد کشور کاستن از زیانها و خسارتهای عظیمی است که علل انسانی و اجتماعی دارند.
چرا دانشگاه نمیتواند افراد کارآمدی را پرورش دهد؟
چون جامعه این را نمیخواهد. پس باید کاری کنیم تا جامعه از دانشگاه تقاضای منطقی و درست داشته باشد. رسانهها، دانشگاهیان، روشنفکران، روزنامهنگاران و همه مولدان فرهنگ باید کمک کنند تا جامعه تصور اجتماعی، انسانی و واقعبینانهای از کارکرد دانشگاه پیدا کنند. اگر بتوانیم در دانشگاهها طوری برنامهریزی کنیم که ظرفیتهای انسانی، مهارتها، قابلیتهای وجودی، خویشتنداری، تفکر انتقادی و مستقل و منش اجتماعی، مسئولیتپذیری و شهروندی در دانشجویان ارتقا پیدا کند، که مثلا بیاموزند در هنگام رانندگی همانند کشورهای پیشرفته رانندگی کنند، از خودتخریبی پرهیز کنند، خشم خود را کنترل کنند، یا «افراد اجتماعی کارآمدی» تربیت کنیم که ارزشها، فضیلتها و معنای شهروندی را درونی کنند، کسانی که از حقوق و مسئولیتهای شهروندیشان آگاه هستند، اگر در دانشگاه ایرانی فضای تأمل و یادگیری اصیل ایجاد شود، آنگاه میتوانیم امیدوار باشیم که سالانه بیش از صدها هزار میلیارد تومان صرفهجویی در اقتصاد کشور خواهیم داشت. خوب است به آماری درخصوص تصادفات جادهای اشاره کنم. کشور ما بعد از عراق دومین کشور از نظر تصادفات جادهای است و اگر خسارات انسانی را درنظر نگیریم، هزینه اقتصادی ناشی از این تصادفات چیزی بیش از هزاران میلیارد تومان برآورد شده است؛ یعنی هزینه تصادفات جادهای در کشور ما از کل هزینه نظام سلامت و حتی کل هزینه نظام آموزش و پرورش بیشتر است. خسارتهای ناشی از اعتیاد نیز در کشورمان بسیار بالاست. به شهادت آمار، تعداد معتادان در کشور ما حدود 3 میلیون نفر است که اگر هزینه اقتصادی و انسانی این 3میلیون معتاد را درنظر بگیریم، با تربیت نیروی انسانی فکور، توانمند و سالم در دانشگاهها میتوانیم سالانه هزاران میلیارد تومان صرفهجویی اقتصادی در کشور داشته باشیم؛ هزینهای که اکنون صرف قاچاق موادمخدر، درمان بیماریهای ناشی از اعتیاد و ترک اعتیاد در جامعه میشود. بزرگترین بحران اقتصادی ایران این است که هزینه شکلگیری سامان و نظم اجتماعی، هزینه زیستجمعی، هزینه مدیریت جامعه، هزینه باهمبودن و گردش کار در ایران صدها و هزاران برابر بیش از آن مقداری است که میتواند باشد و باید باشد. مهمترین نقش دانشگاهها در این است که هزینه و اقتصاد قدرت در جامعه را پایین آورند. ارزشمندترین تولیدات دانشگاه، تولید مقاله و کتاب نیست، بلکه تولید فضای تأمل و یادگیری است؛ فضایی که حاصل آن پرورش افراد کارآمد اجتماعی است؛ افرادی که به جامعه، سرزمینشان، ایران، به انسانها، انسانیت و همه فضیلتهای اخلاقی و انسانی آگاهی دارند و عشق میورزند.
در دهههای اخیر رویکردهای اجتماعی و فرهنگی را قربانی رویکرد سیاسی و اکنون هم قربانی رویکرد اقتصادی میکنیم