• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 18 بهمن 1397
کد مطلب : 47424
+
-

حمله خواستگار سمج به دبیرستان دخترانه

حمله خواستگار سمج به دبیرستان دخترانه

پسر 18ساله که عاشق و دلباخته دختری نوجوان بود، برای ربودن او وارد دبیرستان دخترانه شد و سرایدار را کتک زد اما حریف دوستان دختر نوجوان و مسئولان دبیرستان نشد و در نهایت گیر افتاد.

به گزارش همشهری، ساعت11:30 صبح سوم بهمن‌ماه پسری جوان وارد دبیرستان دخترانه‌ای در جنوب تهران شد. سرایدار مدرسه تلاش کرد مانع وی شود و اجازه ندهد او وارد مدرسه شود اما پسر جوان که به‌شدت عصبی بود با مشت و لگد به جان سرایدار افتاد و پس از مجروح کردن وی وارد مدرسه شد. او یک‌راست به سالن ورودی رفت و در راه‌پله‌ها با دیدن یکی از دختران دانش‌آموز دست او را گرفت تا به زور او را با خود ببرد. همکلاسیان دختر دانش‌آموز به کمک او آمدند و سعی داشتند جلوی پسرجوان را بگیرند و دوستشان را از دست او نجات بدهند. دختر نوجوان فریادزنان از دوستانش کمک می‌خواست اما پسر جوان می‌گفت: « باید همراه من بیایی تا شما را با هم رودررو کنم». جدال آنها ادامه داشت و درحالی‌که همکلاسیان به جان پسر جوان افتاده و او را کتک می‌زدند، معلمان و مسئولان مدرسه رسیدند و پسرجوان از ترسش پا به فرار گذاشت. در چنین شرایطی موضوع به پلیس گزارش شد و مأموران پس از حضور در مدرسه به تحقیق از دختر نوجوان پرداختند. وی گفت: 2سال پیش از طریق اینستاگرام با پسری به نام شایان آشنا شدم. در آن زمان من 15ساله بودم و شایان 16ساله. 2سال با هم دوست بودیم و قرارمان ازدواج بود اما چند وقت پیش شایان پیش من آمد و گفت چند پسر مزاحم او شده و کتکش زده‌اند. او به من تهمت می‌زد و می‌گفت یکی از آن پسرها مدعی شده که خواستگار من است و او را تهدید کرده که دست از سر من بردارد. دختر نوجوان ادامه داد: به شایان گفتم که من خواستگاری ندارم و آن پسر را نمی‌شناسم اما او قبول نمی‌کرد. وی ادامه داد: چند روز از این ماجرا گذشت تا اینکه شایان امروز به زور وارد مدرسه شد و مقابل چشم همکلاسیانم قصد داشت مرا برباید و با خود ببرد اما دوستانم مانع شدند.

پس از اظهارات این دختر دانش‌آموز، شایان دستگیر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد. پسر جوان در تحقیقات به قاضی عظیم سهرابی گفت: 2سال پیش با ترانه آشنا شدم. عاشق و دلباخته او بودم و می‌خواستم به خواستگاری‌اش بروم. هرچند خانواده‌ام مخالف بودند و می‌گفتند سن و سال‌مان کم است اما من به این حرف‌ها اهمیتی نمی‌دادم و آرزویم ازدواج با ترانه بود.

او ادامه داد: من قصد داشتم هرطوری شده خانواده‌ام را راضی به این وصلت کنم تا متوجه رفتارهای عجیب ترانه و بی‌اهمیتی‌هایش شدم. دیگر مثل سابق نبود و برای مراسم خواستگاری بهانه می‌آورد و به هفته‌های بعد موکول می‌کرد. تا اینکه شنیدم به‌تازگی در اینستاگرام با پسری جوان آشنا شده است. حتی آن پسر و دوستانش سراغم آمدند و کتکم زدند و تهدید کردند که فکر ازدواج با ترانه را از سرم خارج کنم.

این ماجرا ادامه داشت تا اینکه روز حادثه به‌صورت اتفاقی رقیب عشقی‌ام را در خیابان دیدم. او چت‌هایش با ترانه را به من نشان داد و گفت قصدشان ازدواج است. چت‌ها را که دیدم کنترلم را از دست دادم. آنقدر عصبانی بودم که اصلا متوجه رفتارهایم نبود. می‌دانستم در آن ساعت ترانه در مدرسه است. این شد که به سمت مدرسه رفتم و قصدم این بود که او را به بیرون از آنجا بکشانم و با پسری که در ارتباط بود رودررو کنم. می‌خواستم به او نشان بدهم که به من خیانت کرده که موفق نشدم و مجبور شدم از مدرسه فرار کنم.
پس از تحقیق از پسرجوان، قاضی جنایی قرار قانونی برای وی صادر کرد و پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار اداره آگاهی تهران قرار گرفت.

این خبر را به اشتراک بگذارید