سیاستمدار خوب سیاستمدار بد
علیرضا میریوسفی | کارشناس مسائل بینالمللی
افلاطون در کتاب جمهور خود در توصیف مهمترین تفاوت یک سیاستمدار خوب از یک سیاستمدار بد بر ترجیح مفهوم مصلحت عمومی در برابر منافع شخصی تأکید و اعتقاد دارد مهمترین شاخصه مدینه فاضله این است که سیاستمدارش منافع و مصلحت کشور را بر منافع شخصی ترجیح میدهد. این معیار واضح تا به امروز مهمترین اصل فلسفه سیاسی سنتی و مدرن بوده و هست و قرنها بعد توسط فارابی به اصول فلسفه اسلامی نیز راه یافت. با این معیار، در عملکرد و انتخابهای محمدجواد ظریف، بهویژه در 5 سال اخیر، میتوان به نمونههای قابلتوجهی اشاره کرد.
یک نمونه بارز از ترجیح منافع نظام بر منافع شخصی، عملکرد ظریف در دور نهایی مذاکرات برجام در وین در صیانت از حریم مقام معظم رهبری و نظام در برابر هجمه رسانهای غرب در بازی ملامت بنبست مذاکرات هستهای بود. بهعبارت دیگر ظریف بارها خود و تیمش را سپر تیرهای زهرآگین رسانههای اسرائیلی و سعودی کرد که مقام معظم رهبری را نشانه گرفته بودند. این انتخاب آگاهانه و عامدانه، هزینههای رسانهای و جناحی در داخل را علیه ظریف و تیمش بهشدت افزایش داد، ولی به مصلحت کشور بود. با توجه به شروط رهبری بعد از توافق لوزان و بهطور ویژه شرط شروع رفع محدودیتهای هستهای در کمتر از 10 سال که دشوارترین بخش مذاکرات بود، ظریف علاوه بر تلاش مضاعف در میز مذاکرات، در عرصه رسانهای نیز تلاش کرد تا این شروط بهعنوان عامل بنبست یا شکست احتمالی مذاکرات معرفی نشود.
در این راستا هرگاه این موضوع توسط مخالفان خارجی توافق هستهای برجسته میشد و سعی میکردند بازی ملامت بنبست مذاکرات را به شروط مقام معظم رهبری مربوط سازند، ظریف عامدانه برخی موضوعات حل شده ولی جنجالی را به شکل هدفمند به رسانهها درز میداد تا جلوی این بازی خطرناک را بگیرد. بسیاری از موضوعات جنجالی رسانهای در آن روزها، مثل محدودیتهای موقت تسلیحاتی، در واقع مسائل حلشدهای بودند که بهمنظور مقابله با این بازی رسانهای توسط ظریف هدایت میشد تا بهرغم هزینههای شخصی و جناحی برای وی، جلوی این بازی ملامت و خسارتهای بزرگتر به نظام را بگیرد. همین نکات بعدها مهمترین خمیرمایه حملات به ظریف و تیم مذاکرات هستهای را تشکیل داد.
نمونه دیگر از ترجیح منافع ملی به منافع شخصی و جناحی، راهبرد مذاکراتی انتخاب شده توسط ظریف برای مذاکرات برجام بود. ظریف و تیمش در مذاکرات هستهای به روانشناسی آمریکاییها توجه ویژهای داشتند. خلاصه این روانشناسی این است که آمریکاییها حاضرند امتیازهای بزرگ را در آخرین لحظات مذاکرات بدهند و نه در ابتدای آن. بههمین علت اکثر امتیازات برای ایران و انعطافهای اساسی آمریکاییها در روزها و ساعات آخر مذاکرات وین اخذ شد. این روش از نظر رسانهای و سیاست داخلی پرهزینه ولی از نظر دستاوردهای ملی کارآمد بود. بهعنوان نمونه، لغو تحریمهای هوایی یکی از این انعطافها بود. این تحریمها جزو تحریمهای اولیه بوده و جزو موضوع مذاکرات نبود. این تکنیک مذاکراتی هرچند در نهایت به نفع کشور شد، ولی در طول مذاکرات و با این احساس نادرست که این ایران است که امتیاز میدهد، انتقادات رسانهای زیادی را در داخل برانگیخت.
نمونه دیگر و مؤخرتر، دفاع تمام قد و مفصل ظریف از حجاب اسلامی و قانونی در مهمترین اندیشکده سیاست خارجی آمریکا بود. قطعا عقل عافیتطلب حکم میکرد در پاسخ به سؤالات تحریککننده و نامربوط راجع به حجاب، ظریف به پاسخی کوتاه از جایگاهی رسمی بسنده کند، ولی ظریف ترجیح داد بهعنوان وکیل مدافع تمام قد ایران و اصول انقلاب و بهرغم توصیه مشاورین رسانهایاش، به دفاع تمامقد از حجاب بپردازد و آگاهانه سیل انتقادات دگراندیشان، معاندان و همینطور منتقدان حجاب را در داخل و خارج کشور به جان بخرد. صحبتهای ظریف درباره لزوم تسریع در تصویب لایحه پولشویی هم از همین جنس ترجیح منافع ملی بر ملاحظات شخصی و عافیتطلبی رایج میان سیاستمداران صورت گرفته است.
پولشویی معضلی جهانی بوده و هست و رسوایی پرونده پاناما و همینطور جنجال این روزهای دویچهبانک نمونه آن است، ولی این ایران است که بهرغم مبارزه تمامعیار و خونین خود با جرائمی مثل قاچاق موادمخدر و پولشویی حاصل از آن و اجرای عملی بسیاری از قواعد مبارزه با پولشویی بهای سنگین و بیموردی را از قرار گرفتن در لیست سیاه در کنار کرهشمالی میپردازد. هرچند طرح استیضاح در شرایط کنونی و تضعیف وزیر خارجه در دیدگاه طرفهای خارجی اقدام عاقلانهای نیست، ظریف از فرصت استیضاح هم بهرغم همه هزینههای شخصیاش، برای کمک به منافع ملی ایران استفاده خواهد کرد. آیا این ریسک جدید در نهایت به نفع کشور تمام خواهد شد؟ امیدواریم.