کِلک
کِلک
صداقت، همت، عشق، جدایی و زندگی … هیچچیز فراموش نمیشود. کرم علف را، زنگ آهن را و دروغ روح را میخورد.
از میان کسانی که برای دعای باران به تپه میروند تنها کسی که با خود چتر میبرد به کارش ایمان دارد.
مجموعه داستانهای آنتوان چخوف
ترجمه سروژ استپانیان
ترجمه سروژ استپانیان