• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
یکشنبه 27 آبان 1397
کد مطلب : 37881
+
-

شما به جای ما

روایت
شما به جای ما


امیرجلال‌الدین مظلومی/ روزنامه‌نگار

1- هر 4 فرزند همسایه روبه‌رو مجردند. پسر بزرگ‌تر 45 سال را شیرین دارد. دختر کوچک هم دستکم 30ساله است. هروقت صحبت از ازدواج و تشکیل خانواده می‌شود، هر یک بهانه‌های خودشان را دارند؛ دختر بزرگ‌تر، هنوز درس می‌خواند و دوست دارد تحصیل را تا آخرین حد ممکن ادامه دهد.

پسر کوچک‌تر، اما عقیده دارد برای چنین کاری خیلی زود است. آدم باید خودش را، علایقش را، دنیایش را بشناسد و همه اینها وقت می‌برد.

اما ظاهرا مشکل اصلی هر 4 تا ضعف مالی است و اینکه اندوخته و پس‌اندازی ندارند تا پا پیش بگذارند.


2- هر 4تا بچه (که کوچک‌ترینشان دستکم 30 ساله است) پا در یک کفش کرده‌اند که ازدواج پدرومادرشان بر اثر تفکرات پوسیده قدیمی و از اساس اشتباه بوده است. هر 4 تا، عمر و جوانی پدر و مادرشان را تباه شده می‌دانند. هر 4 تا معتقدند که ... بالاخره روزی از روزها پدرومادرشان را با چشم گریان از محضرخانه برمی‌گردانند؛ البته بعد از ثبت طلاق.


3- چند وقتی است که بچه‌ها (که میانگین سنی‌شان 40سال است) در این فکرند که در حق پدرومادرشان جفا کرده‌اند و اینکه این دو حتی اگر به اشتباه به هم رسیده باشند، حق دارند بقیه عمر در کنار هم بمانند.


4- همسایه روبه‌رو به همراه همسر و فرزندانش با دسته‌گل از خودرو پیاده می‌شود. از محضرخانه ثبت ازدواج برگشته‌اند. پسر کوچک‌تر روزنامه لوله‌شده را مثل بلندگوی دستی جلو دهانش می‌گیرد: هزینه ازدواج صرف مراسم خیریه می‌شود.
دخترها کل می‌کشند و  بر سر پدر و مادرشان نقل می‌پاشند. پسر بزرگ‌تر با دست و پای درازش وسط خیابان می‌رقصد.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :