عواقب یک چرخه ناقص
امیرجلالالدین مظلومی | روزنامهنگار
در روزگار ما در پهنه زمین، کم نیستند مراکز و مجموعههایی که هدف از ایجاد و تشکیل آنها آموزش علوم و پیشرفتهای علمی است.
درصورتیکه همه این مجموعهها و مراکز در مسیر رسیدن به هدفی که برای آن سربرآوردهاند فعال بودند، قاعدتا جهان ما باید بهتر از چیزی که هست، میبود. اگر منشأ هر دانشی را رفع نیازهای بشری و برچیدن پردههای سیاه غفلت و جهل بدانیم، هر چیزی که رنگ و بوی آموختن و آموزاندن داشته باشد دارای جلوهای از روشنی است. با این همه میبینیم که چنین نیست. خودپسندی و طمعورزی، گاه از قدر بسیاری از دانشها چنان میکاهد که آنها را به ابزاری برای دستیابی به مطامع عدهای اندک درمیآورد. با این حساب بشر امروز با نگاهی به تجارب تلخ و شیرین تاریخیاش باید در جستوجوی این باشد که چرا یکی از والاترین ارزشهای انسانی یعنی آگاهی، کارکرد اصلی خود را از دست میدهد و دچار دگردیسی میشود.
بخش عمدهای از وقت و انرژی و ثروت جوامع صرف انتقال دانشها و اطلاعات میشود؛ انتقال از منبعی به مخاطبی یا انتقال از مراکز آموزش به بخشهای صنعت، کشاورزی و هرجایی که بتوان از آن بهنفع پیشرفت و توسعه استفاده کرد.
ازاینرو اگر مبدأ دانستهها را بدون ایراد بدانیم باید در مسیر این انتقال، محل آسیب را پیدا کنیم. اطلاعات، دانشهای گوناگون و یافتههای علمی، خود فینفسه مفید و عاری از خطرند؛ آیا تأثیر محیطهای آموزشی در به خطا رفتن راه بیتأثیر نیست؟ سالها پیش عدهای بودند که با تمجید و تفاخر از همسایگی کازینوها و محلهای عیاشی با مراکز علمی در غرب سخن میگفتند و اینکه درآمدهای ناپاک چنین اماکنی صرف تولید دانش و تربیت دانشمندان میشود. سؤال صادقانه بشر امروز میتواند این باشد که چنین مراکزی که در اصل پوششی برای فساد گسترده اجتماعی و اقتصادی است حتی اگر به پیشرفتهای علمی کمکی کرده باشد آیا این پیشرفت میتواند انسانساز و بشردوستانه باشد؟ واقعیتهای جهان ما و عملکرد قدرتهای جهانی که بیشترین بهره را از پیشرفتهای علمی میبرند، پاسخ مثبتی برای این سؤال ندارد.