مسعود میر/روزنامهنگار
اگر مستند «همشهری» ساخته عباس کیارستمی با موضوع نخستین روزهای اجرای طرح ترافیک در تهران را کنار بگذاریم، خیلیزود میرسیم به شمایل چند مغازه که حالا در فلکه اول شهران برای خودشان بروبیایی دارند و در «اجارهنشینها» تنها نشانههای ساختوساز در آن قلب غربی تهران بودند. میشود یک پلک زد و رسید به جستوجوی غلامرضا در سایهسار چنارهای خیابان این شهر و با دلخوشی «مادر» عبور کرد از سردرباغ ملی. ناگهان اما گویی پذیرفتیم که این شهر جز خیابانهای پرعذاب و ترافیک و البته قوطی کبریتهایی به نام آپارتمان، چیز دیگری ندارد و اینطور شد که عمومیترین تصویر تهران در سینما شد خیابان و آپارتمان.
اگر حرف از داستان پولدارها باشد، سینهکش شیبدار شهر کات میشود به عمارتهای چنددهمیلیاردی و اگر فقرا بخواهند داستان فیلم را به پیش ببرند تا دلتان بخواهد محله فقیرنشین و شبیه به هم جلو دوربین قطار میشود و این شده تهران...
ما خیلی زود در سینما قد کشیدیم و البته خیلی هم زود از شهرمان دست کشیدیم. گروهی گفتند کارکردن در سطح شهر پرماجراست و عدهای دلیل آوردند که مگر چه لعبتی از قاب سینما محروم میشود اگر شمایل این شهر پردود و درهم را در جان فیلم حک نکنیم. با همین استدلالها بود که تهران در سینما گم شد و اگر هم نشانی از خود در فیلمی به جا گذاشت، چیزی نبود جز یک رفع تکلیف در حد مَسترشات و چند نما برای خالینبودن دست تدوینگران تا کاتهایشان چفت و بست بهتری داشته باشد.
ما دوباره از جریانی مهم و جهانی عقب ماندیم. کشور همسایه ما برای شناساندن شهرش سراغ مأمور 007رفت و ما از همان سهم اندک شهر در سینمای خود مدام کاستیم. به همین دلیل است که برای تداعی یک سکانس سینمایی تهرانی در آرشیو ذهنیمان باید کلی بهخودمان فشار بیاوریم و دست آخر هم برسیم به معدود نماهایی که اگر هم به نام تهران فیلمبرداری شدهاند، اما به کام دلزدگی از این شهر پرهیاهو بودهاند.
تهران مصور
چرا تهران در سینمای ما نقش ماندگار کم دارد؟
در همینه زمینه :