خدیجه نوروزی
همه استیو جابز را با اپل و محصولات فوقالعادهاش میشناسند اما شاید کمتر کسی روی بیوگرافی و داستان زندگی خصوصیاش از تولد، اصالت و ریشه خانوادگی گرفته تا ازدواج، فرزندان و علایقش زوم کرده باشد. در این گزارش سعی شده به ابعاد کمتر مورد توجه قرار گرفته این نابغه کامپیوتر در جهان پرداخته شود.
رهاشدگی
پدربزرگ پدریاش پالایشگاه نفت داشت و دارای مایملک فراوان در داماسکوس و حمص بود و بهخاطر موقعیتش بهراحتی میتوانست قیمت گندم را در منطقه کنترل کند.
مادربزرگش هم زنی مسلمان، سنتی، خانهدار، مطیع و محافظهکار بود. پدرش عبدالفتاح جندلی، جوانترین فرد بین ۹فرزند خانوادهای برجسته در سوریه بود. او با وجود مسلمان بودن به مدرسه شبانهروزی مسیحیان رفت. بعدها در مقطع کارشناسی از دانشگاه آمریکایی بیروت فارغالتحصیل شد و سپس برای اخذ مدرک دکتری علومسیاسی به دانشگاه ویسکانسین رفت. پس از آشنایی با جوآن(که تحصیلات دانشگاهی داشت)، او را 2 ماه به حمص برد و با خانوادهاش آشنا کرد اما بیماری پدر دختر موجب شد که به ویسکانسین بازگردد. پدر جوآن کاتولیک بود و با ازدواجش با یک مرد مسلمان مخالف بود. اما جوآن 23ساله باردار بود و بهناچار برای بهدنیا آوردن فرزندش راهی سانفرانسیسکو شد. از آنجا که شرایط نگهداری فرزندش را نداشت تصمیم گرفت آن را به یک خانواده تحصیلکرده بسپارد. با یک خانواده وکیل صحبت کرد و آنها نیز پذیرفتند اما زمانی که متوجه شدند فرزند متولدشده پسر است از پذیرش آن سر باز زدند.به همین علت جوآن ناچار شد سرپرستی را به زن و مردی که درخواست سرپرستی داده بودند واگذار کند، به شرط آنکه تحصیلات آکادمیک داشته باشند، اما پاول یک مکانیک بود و همسرش کلارا، حسابداری میکرد و خانهدار بود. ماجرا هفتهها طول کشید و در نهایت جوآن با تعهد کتبی آن زوج مبنی بر افتتاح یک حساب بانکی برای پساندازکردن هزینه کالج پسرش، برگهها را امضا کرد و بالاخره استیون پاول جابز، فرزندخوانده پاول و کلارا شد.
استیو جابز از همان دوران کودکی میدانست که فرزندخوانده است و والدینش همیشه با او روراست بودند. خاطرههای واضح داشت مربوط به 6یا 7سالگی خود؛ روزی روی چمنهای جلوی خانهشان بازی میکرد که دختر همسایه پرسید: «خب، یعنی والدین واقعیات تو را نمیخواستند؟».او گریهکنان به داخل دوید. والدینش گفتند «نه، تو باید درک کنی». خیلی جدی بودند، درست توی چشمش زل زدند و گفتند: «ما تو را مخصوصاً انتخاب کردیم». رهاشده،برگزیده ، مخصوص؛ این مفاهیم جزئی از وجود جابز و خودشناسیاش شده بود. دوستانش اعتقاد داشتند آگاهی از رهاشدگی در بدو تولد، زخمهایی در کامش بهجا نهاده بود.
دل یوکام، یکی از همکارانش میگفت: «فکر میکنم علاقهاش به داشتن کنترل کامل روی محصولاتی که میساخت مستقیما ناشی از شخصیت او و رهاشدگیاش در بدو تولد بود».
استیو بعدها در زندگی وقتی ناخواسته پدر شد (زمان تولد لیزا) توانست حس جندلی (پدر بیولوژیکیاش) در زمان تولد او را درک کند. کریسان برنان مادر لیزا میگفت: «واگذارشدن استیو به یک خانواده دیگر، تمام شیشههای قلب او را شکسته بود».
دوران نوجوانی
حدود 13سالگی، استیو توانست در شرکت اچ.پی برای خود کاری دست و پاکند. او پیچ و مهره وسایل الکترونیکی ساختهشده را سرجایش میگذاشت. این پسر سختکوش توانست با کمک پدرش در سن 15سالگی با پولهای پساندازش نخستین اتومبیلاش را بخرد اما بسیار بلندپرواز بود و با کار زیاد توانست یک فیات 850 کوپه خریداری کند. در آن زمان ماری جوآنا مصرف میکرد. در مقطعی پدرش مقداری علف داخل اتومبیلاش پیدا کرد؛ « از معدود دفعاتی بود که عصبانیت او را میدیدم. آن روز از من قول گرفت که این عادت زشت را ترک کنم ولی قول ندادم. در مقطع یازدهم تحصیلی بهطور تفریحی از ال.اس.دی و حشیش هم استفاده میکردم و علاوه بر اینها، در حال تجربه تأثیرات روانفرسا و توهمافزای بیخوابی بر ذهن هم بودم. محل توهمزدنم هم یک مزرعه گندم بیرون از سامیویل بود. وقتی قطره میچکاندم احساس میکردم رهبر ارکستر گندمزارم که از آن صدای موسیقی باخ میآید... .»
استیو و معشوقهاش
نوجوانی بیش نبود که با کریسان برنان دوست شد . آنها اغلب اوقات با هم بودند. استیو شعر میگفت و گیتار مینواخت و کریسان نقاشی میکشید. کریسان مدام در مقاطعی وارد زندگی جابز و از آن خارج میشد و سرانجام بعد از مدتی باردار شد. اما جابز نمیخواست در مقام پدر قرار بگیرد. کوتکی، یکی از دوستانش، میگفت: «بهگمانم در آن زمان دسترسیاش به آن بخش از مغز یا ذهن که به مسئولیتپذیری مرتبط است، قطع شده بود».
اما کریسان فرزندش را میخواست. 7می 1978برنان یک دختر بهدنیا آورد و استیو 3روز بعد به دیدنش رفت تا کودک را نامگذاری کند. سرسختانه در مقابل سپردن بچه به خانوادهای دیگر جبهه میگرفت که مسلما بیارتباط با سرگذشت خودش نبود. کریسان میگفت: «شدیداً مرا از واگذاری بچه به دیگران برحذر میداشت». تا سالها به کریسان و لیزا (دخترش) کاری نداشت اما بعدها فرزندش را پذیرفت و دوره دبیرستان، او را پیش خود آورد. تمام کارهای دوران تحصیلش را شخصا انجام میداد و نسبت به بیتوجهی به دخترش ابراز پشیمانی میکرد و میگفت: «ای کاش رفتار متفاوتی میداشتم. آن موقع سخت بود خودم را در قامت پدر تصور کنم، برای همین هم توانِ روبهروشدن با حقیقت را نداشتم. اما به مرور پذیرفتم لیزا را تا 18سالگی تأمین کنم و به کریسان هم مبلغی بدهم. خانهای در پالو آلتو پیدا و تعمیرش کردم تا در آن زندگی کنند. مادرش سال به سال مدرسههای عالی پیدا میکرد و من پولش را میدادم. سعی داشتم کار درست را انجام دهم ولی اگر باز فرصتش میشد، بهتر از آن را انجام میدادم».
ازدواج
هر همسریاب آماتوری میتوانست مشخصات زن مناسب برای او را برشمرد؛ باهوش ولی فروتن؛ به اندازه کافی قوی باشد تا جلوی او بایستد ولی در عین حال آنقدر آرام که از پریشانیها با خیالِ راحت عبور کند؛ تحصیلکرده و مستقل ولی آماده برای ساختن یک زندگی راحت برای او و فرزندان؛واقعبین اما با روحیهای آسمانی؛ به اندازه کافی زرنگ تا چگونگی مهار او را یاد بگیرد و در عین حال آنقدر مطمئن که لازم نباشد همیشه چنین کند. و البته چه بهتر که زیبا، بلندقامت، باریک و بلوند میبود، با شوخطبعی، لطافت و علاقه به غذاهای گیاهی. چنین زنی در اکتبر 1989 وارد زندگی او یا بهتر است بگوییم وارد کلاس او شد. استیو جابز بعدازظهرهای پنجشنبه در دانشکده تجارت دانشگاه استنفورد کلاسهای آموزشی داشت و لورنس پاول هم یکی از شاگردانش بود... جابز در سال 1990 به او پیشنهاد ازدواج داد و یک سال بعد با او ازدواج کرد؛ جابز 36ساله و لورین 27ساله. در همین سال فرزند اول آنها به دنیا آمد. نامش را رید پاول جابز گذاشتند که برگرفته از نام ناپدری استیو جابز بود؛ 1995 ارین سینا جابز و 1998 دختر دوم او و فرزند سومشان، ایو متولد شدند. جابز درباره او میگفت: «اگر روزی کسی از خانواده من بتواند اپل را اداره کند، آن شخص ایو است، البته اگر تا آن زمان رئیسجمهور آمریکا نشده باشد».
چهار شنبه 11 مهر 1397
کد مطلب :
32733
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/ZGk5
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved