
چرا منظمبودن در ایران کار سادهای نیست؟
بیهدفی سبک ماست
نگاه یک کارآفرین: ایرانیها در روزمرگی غوطهورند و برای زندگی خود استراتژی تدوین نمیکنند

شبنم سیدمجیدی
«هر خبری را که میتوانی نشنوی، نشنو؛ هر کتابی را که میتوانی نخوانی، نخوان؛ هر تلفنی را که میتوانی جواب ندهی، جواب نده؛ هر پیامکی را که میشود نخوانده پاک کرد، نخوانده پاک کن؛ هر پیامکی را که میشود خواند و جواب نداد، بخوان و جواب نده؛ هر تبریکی را که میشود نگفت، نگو؛ هر تسلیتی را که میشود نگفت، نگو. هر چه را که میشود نخورد، نخور؛ هر چه را که میشود ننوشت، ننویس؛ هر جا که میشود نباشی، نباش؛ هر پولی را که میشود هزینه نکنی، نکن؛ هر کسی را که میشود ندید، نبین و هر چیزی را که میشود نیاموخت، نیاموز. بیتردید میتوانی وقتات را برای شنیدن خبرهایی بگذاری که باید بشنوی؛ برای کتابهایی که باید بخوانی؛ برای تلفنهایی که باید پاسخ بدهی؛ برای پیامکهایی که باید بخوانی اما نباید جواب بدهی؛ برای پیامکهایی که باید بخوانی و جواب بدهی؛ برای تبریکهایی که باید بگویی؛ برای تسلیتهایی که باید بگویی؛ برای چیزهایی که باید بخوری؛ برای چیزهایی که باید بنویسی؛ برای جاهایی که باید بروی؛ برای پولهایی که باید هزینه کنی؛ برای کسانی که باید ببینی و برای چیزهایی که باید بیاموزی.»
بهنظر ساده میرسد؛ اما محمدرضا شعبانعلی ـ مدرس مدیریت کسب و کار و برنامهریزی ـ اعتقاد دارد که بخش مهمی از تفاوت ما انسانها با یکدیگر در دستهبندی همین بایدها و نبایدهاست؛ تفاوت ما با آنهایی که زمانشان را بهدرستی مدیریت میکنند و آنها که کارهایشان به دقیقه90 میرسد و همیشه از دنیا عقب هستند. بعضیها هم میگویند چرا هر کاری میکنیم، نمیشود؟ چرا نمیشود که نمیشود؟ شاید راز این نشدن در همان نداشتن برنامه درست در راه رسیدن به اهداف باشد.
مشورت؛ مهمترین رکن موفقیت
رضا یادگاری، مربی حرفهای کارآفرینی در ایران است که روی سبک زندگی کارآفرینان بزرگ دنیا تحقیقات گستردهای انجام داده و حاصل آن تالیف و چاپ بیش از 200کتاب بوده است. این دکتر متخصص کارآفرینی میگوید: اساس کل زندگی انسان بر مبنای یک نقشهراه است. برنامهریزی، همان داشتن نقشه است. فردی که نقشه دارد، یعنی از دیگرانی که قبلاً آن راه را طی کردهاند، مشکلات مسیر را پرسیده و دیگر خطاهای آنها را تکرار نمیکند. ما برای حرکت در مسیر درست به مشورت نیاز داریم.
وقتی از او میپرسم آیا ایرانیها از مشورتگرفتن گریزان هستند، میگوید: ایرانیها همیشه فقط به مغز و ذهن خودشان اعتماد دارند و از کسی نمیپرسند که این راهی که میروند درست است یا نه؟ نمیخواهند از الگوهای دیگران استفاده و ساختارهای راه را اصلاح کنند. به فکر فردا نیستند، فردا که میرسد تازه میگویند حالا امروز چکار کنیم؟
این متخصص کارآفرینی در ادامه، مشورتگرفتن را به اپلیکیشن مسیریاب شهری تشبیه میکند و ادامه میدهد: مسیریاب نقشه را نشان میدهد و مسیرهای جایگزین را هم به تو میگوید؛ از این مسیر بروی، ترافیک است و آن یکی مسیر پلیس دارد، پس از این راهی برو که من به تو میگویم.
آدمهای ذاتا بانظم
شنیدهاید که میگویند بعضیها ذاتا انسانهای با نظم و برنامهای هستند، مثلا هر صبح راس ساعت 5صبح بیدار میشوند و شبها راس ساعت9 به رختخواب میروند بدون اینکه اجازه دهند هیچچیز این برنامهشان را مختل کند. همیشه اتو کشیدهاند و هیچوقت آنها را مضطرب یا مستأصل نمیبینی. به گفته یادگاری، چنین افرادی که نظم و اراده در درونشان باشد، وجود دارند. بخشی از این موضوع واقعا ژنتیک است اما خیلیها تنبلند و از این ژن خوب استفاده نمیکنند. بخش دیگری از این نظم و برنامه نیز به محیط بستگی دارد و یادگرفتنی است؛ مثلا فردی که در خانواده بینظمی بزرگ شده، همانگونه میشود که در مسیر زندگی برای او تعریف شده است. برای رشدکردن از الگوها تبعیت میکنیم. یک بچه از مادرش یاد میگیرد، بعد از خانواده، مدرسه و بعد اطرافیان و دوستان در سنین بزرگسالی بر شخصیت فرد تأثیرگذارند.
این متخصص کارآفرینی درباره اینکه چرا بیشتر افراد برنامه زمانبندی ندارند، میگوید: انسانها باید یاد بگیرند برای چه چیزهایی وقت بگذارند و برای انجام هر کاری فکر کنند. افرادی موفقند که ذهن چارچوببندیشده دارند و هر چیزی را بر مبنای مزایا و معایب میسنجند. فقط درصورتی کاری را انجام میدهند که به دردشان بخورد.
مدل زندگی بیهدف
در کشورهای اروپایی، بهخصوص حوزه اسکاندیناوی، مثل فنلاند و سوئد و در آسیا نیز ژاپنیها به با نظم بودن معروفند. یادگاری در این زمینه میگوید: در این کشورها از کودکی به افراد آموزش داده میشود. آنها با این باور زندگی میکنند که هر کاری انجام میدهند باید نتیجهای دربر داشته باشد؛ به قول معروف هیئتی با کارها برخورد نمیکنند! مدل زندگی ما ایرانیها بیهدف و بدون استراتژی است. ما در روزمرگی غوطهوریم و هیچ نتیجهای برای کارهایمان تعریف نمیکنیم. او ادامه میدهد: ما یک مَثَل بد داریم که میگوید: تا جوانی، جوانی کن! این مَثَل مصداق خیانت است چراکه میگوید در جوانی بیهدف زندگی کن تا در بزرگسالی و وقتی سن و سالت بالاتر رفت، طوری زندگی کنی که فقط از گرسنگی نمیری! این متخصص کسبوکار میگوید: بیشتر ما ایرانیها از اروپاییها تصور اشتباهی برای خود ساختهایم. اینگونه نیست که آنها تا نصف شب در حال تفریح باشند. آنجا 8شب همهجا تعطیل است و 9شب همه خوابند تا صبح خیلی زود به کارهایشان برسند؛ برای تمام طول ماه برنامه دارند. اما ما ایرانیها هر روز جشن داریم. معلوم است که این شیوه و مدل زندگی به موفقیت منجر نمیشود.
هیچ فردی سر جای خودش نیست
او میگوید: در سازمانهای ما نیز با آنکه یک معاونت برنامهریزی وجود دارد اما در خیلی از برنامههایشان شکست میخورند چراکه هیچکس سر جای خودش نیست. خیلی از آدمها با توجه به تواناییها و استعدادهایشان سرجایشان قرار نمیگیرند. آدمی که خودش بینظم و برنامه است چطور میتواند برای یک سازمان برنامه بدهد و آن را مدیریت کند؟ او در پاسخ به این سؤال که آیا موانع دیگری که بر سر راه موفقیت قرار میگیرند تأثیر چندانی ندارند، میگوید: مهمترین عامل ناکامی یا موفقیت، عامل انسانی است. برای پیشرفت یک سیستم به یک انسان باهوش نیاز است. استیون هاوکینگ هیچ حرکتی نداشت و فقط با حرکت چشم نظریه میداد، کتاب منتشر میکرد و بر دنیای اطرافش اثر میگذاشت. وقتی استیو جابز زنده بود، همه، حیات اپل را وابسته به حیات او میدانستند که البته هوش او اپل را به قدرت رساند اما جابز یک نفر را به جای خودش تربیت کرد که همان هم بعد از او آمد و اپل دوباره اوج گرفت. خیلی مهم است که برای رشد یک سیستم، عوامل انسانی اصیل، باهوش و توانمند داشته باشیم.
در ایران شرکتهای قدیمی و اصیلی داشتیم مثل ارج، مینو، آزمایش، داروگر، پارس الکتریک و دهها نمونه دیگر از کارخانههایی که در نبود استراتژی، برنامهریزی برای آینده، مدیریت راهبردی و رهبری درخور، راه سقوط را طی کردند. آدمها هم همینگونهاند. دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم، رنگارنگ و با هزاران تفاوت و هزاران سبک و روش است، با این حال با اطمینان کامل میتوان گفت یک خواسته است که همه ما در آن مشترکیم و آن اشتیاق برای رسیدن به موفقیت است و خیلیها در راه رسیدن به این موفقیت شکست میخورند. اما میتوان با داشتن نقشهراه، میان این خیل عظیم شکستخوردهها نبود.
بیشتر ما ایرانیها از اروپاییها تصور اشتباهی برای خود ساختهایم. اینگونه نیست که آنها تا نصف شب در حال تفریح باشند. آنجا 8شب همهجا تعطیل است و 9شب همه خوابند تا صبح خیلی زود به کارهایشان برسند؛ برای تمام طول ماه برنامه دارند