محمد حسنیسعدی/دانشآموخته جامعهشناسی
خیلیها میپرسند که چرا ما در دهه60 با آن همه گرفتاری و کمبود و شرایط جنگی، خوشبختتر و خوشحالتر بودیم. دلایل مختلفی را میتوان برشمرد. بهطور مثال، عدالت اجتماعی بیشتر بود. همه همسایههای ما با کمی بالا و پایین در یک سطح زندگی میکردند. همه پیکان سوار میشدیم، با هم در صف کوپن و شیر و نفت و کپسول گاز میایستادیم. همه یک جور لباس میپوشیدیم و غذا میخوردیم. اما نکته مهم این بود که کسی دنبال تغییر دکوراسیون و پرده و مبل و تلویزیون هوشمند و لوازم آشپزخانه مدرن نبود.
همه این وسایل را کمابیش در حد نیازمان داشتیم. تازه همان را هم با قرعهکشی و در ثبتنام نوبت شرکت تعاونی محل میتوانستیم بخریم و مهمتر آنکه هیچ قدرت انتخابی نداشتیم. هر مارک و برندی که شرکت تعاونی داشت را میخریدیم و تفاوت برندها را اصلا متوجه نمیشدیم. اشتباه نکنید. نمیخواهم از اقتصاد کوپنی و کمبودها بهعنوان یک مزیت نام ببرم، بلکه میخواهم پدیدهای را نقد کنم که به آن بیقراری زندگی مدرن میگویند. در یک زندگی مدرن و با اقتصاد آزاد شما قدرت انتخاب زیادی بهدست میآورید. شما مثلا برای خرید یک گوشی تلفن همراه با انبوهی از انتخابها روبهرو میشوید. تبلیغات رسانه هم تلاش میکند شما را به انتخابهای خاصی ترغیب کند و باز انتخاب شما سختتر میشود. در این میان این تردید در انتخاب، ذهن شما را ناآرام میکند و به شما نوعی بیقراری القا میکند. این روزها علاوه بر بیقراری ذاتی که در زندگی مدرن به ما تحمیل شده، نوعی بیقراری دیگر را هم تجربه میکنیم؛ بیقراری نگرانی از آینده اقتصادی کشور. این نگرانی است که این روزها آرامش را از ما سلب کرده و قفسههای خالی سوپرمارکتها را موجب شده است؛ نگرانیهایی که احتمال وقوع کمبود در آینده را تبدیل به یک کمبود واقعی در زمان حال کرده است. اینگونه رفتارها تنها خاصیتش تشدید بیقراری است که خوره روح و روانمان میشود و آرامش و خوشبختی را از ما میگیرد.
دو شنبه 26 شهریور 1397
کد مطلب :
30859
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved