برای لالهزار اشک میریزم
داریوش اسدزاده| بازیگر:
لالهزار، شانزلیزه ایران بود نه فقط شانزلیزه تهران. هیچ خیابانی از نظر زیبایی، تمیزی، تعدد مغازهها، اجناسی که در آن فروخته میشد، تعداد زیاد تماشاخانهها و سینماها، جو فرهنگی و هنری و مد روز، شبیه لالهزار نبود. کسانی که از دیگر شهرها به تهران میآمدند حتما سری به لالهزار میزدند؛ هم برای گردش و تفریح و هم برای دیدن این خیابان معروف. کافهها و رستورانهای متعدد این خیابان هم زیبا و بهروز بودند و مشتریان خودشان را داشتند. من از حدود سال1320 وارد تماشاخانه تهران شدم. هر روز از نخستین ساعات بعدازظهر تا آخر شب در تماشاخانه بودم؛ یا پای تمرین تئاتر یا برای اجرا. کارمند لالهزار شده بودم! هنوز خاطرم هست کدام مغازه در کجای لالهزار بود و چه چیزی میفروخت. هرچند مشغله و کار تئاتر فرصت گشتوگذار و قدمزدن در لالهزار را به من نمیداد، گاهی اگر فرصتی دست میداد سری به کافههای لالهزار هم میزدم.
ابتدای خیابان یک فروشگاه بزرگ سهطبقه بود به نام پیرایش که جدیدترین و بهروزترین لباسهای مردانه و زنانه در آن فروخته میشد و من هم از مشتریان ثابت آن بودم. هنرستان هنرپیشگی هم در ابتدای لالهزار قرار داشت که بعد از کشتهشدن مرحوم دهقان ـ مدیر تئاتر تهران ـ نام او را بر هنرستان گذاشتند. از تئاتر تهران، خاطرات زیادی دارم. نخستین تماشاخانه دائمی در تهران بود و سالن تابستانی هم داشت که سیدعلیخان نصر آن را راهاندازی کرده بود و به همین دلیل بعد از فوتش، نام «نصر» را برای تئاتر تهران انتخاب کردند. ساختمان تئاتر تهران زیبا بود و دیوارهایش آینهکاری داشت. 30سال از عمر من آنجا گذشت؛ دلبستهاش بودم و هستم. با وضعیتی که دچارش شده دیگر امیدوار به زندهبودنش نبودم تا همین چند شب پیش که مهمان شهردار تهران بودیم و ایشان خبر از بازسازی و احداث موزه تئاتر در مکان این تماشاخانه داد و من بسیار امیدوارم که این اتفاق بیفتد.
گراندهتل کنار تماشاخانه تهران بود؛ نخستین هتل ایران که توسط باقراف ـ اهل روسیه ـ ساخته شد؛ هتلی بسیار مجلل و زیبا که مهمانان خارجی در آن ساکن میشدند و اهل سیاست و فرهنگ هم به آن رفتوآمد داشتند اما حالا به انبار تبدیل شده و صدحیف که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است. گراندهتلی که مرحوم علی حاتمی در شهرک غزالی ساخت، اصلا شبیه گراندهتل واقعی لالهزار نیست و زیبایی و جلوه آن را ندارد. اصلا لالهزار شهرک غزالی هیچ نزدیکیای به لالهزار تهران ندارد. این را به مرحوم حاتمی هم گفتم؛ روحش شاد. هنرمند بزرگی بود و نامش ماندگار خواهد ماند. به او گفتم: علی! اینجا شبیه لالهزار نیست. گفت: اینکه ساخته شده لالهزار نیست؛ شبیهسازی لالهزار است.
حالا در این روزها گاهی که از لالهزار عبور میکنم، یاد لالهزار آنسالها میافتم، بغض میکنم و اشک در چشمانم جمع میشود. آن لالهزار چه بود و حالا به چه روزی افتاده است!