تابستان تلخ شهر گردو
امسال با سرمای بهاره حدود 900 هکتار از باغهای گردوی شهمیرزاد و روستاهای اطراف آن خسارت دیدند
فاطمه رجبزاده /سمنان - خبرنگار
27 ساله است. آنقدر تنومند که آغوش، سوی آسمان باز کرده و خورشید سبزیاش را مینوازد. اسمش علی است. بوی زندگی میدهد و صدای آب از ریشههایش میآید. مال اوست، همسن و همنامش. جان اوست و جان علی. ساجده هم دارد، بابابزرگ برایش کاشته. اینجا در «چاشم» هر نوزادی چشم میگشاید، نهال گردویی به نامش بر زمین مینشانند. 2 زندگی با هم آغاز میشود؛ انسان و گیاه. «شهمیرزادیها» همه اینطورند. رسمشان است. حالا اما انگار این رسم ورافتاده. از الفت جانانه انسان و گردو، افسانهای مانده و بس.
به شهمیرزاد خوش آمدید
عاشق شهمیرزاد است؛ دوآتشه. در پیج اینستاگرامش، عکسهای بهشت کویر به آدم جان تازه میبخشد. عکس پروفایلش، مغز گردویی درشت و پنبهای است. حسام دلش همان شهر افسانهای را میخواهد. همان که میگوید از کوچه پسکوچههایش نهرهای آب روان بود. همان که درختهایش، تشنه آب نبودند و بار گردو شاخهها را از آسمان تا نزدیکی زمین میآورد.
همان جایی که عطر گردوی شهریورش را نمیشود هیچ جای دنیا استشمام کرد. بیستواندی سال بیشتر ندارد، اما برای مطالبه آنچه حق شهمیرزادیهاست، از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. قبل از دیگران پاسخ سوالاتم را میدهد. اطلاعات دقیقی دارد: «شهمیرزاد حالا هم برای خودش بهشتی است. شاید نه مثل قبل اما هنوز در بعضی کوچههایش صدای پای آب میآید. انبوه درختان گردو و آلو، فضای سبز این شهر را آراسته کردهاند. بزرگترین باغ گردوی شهری جهان را دارد. این را سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد تایید کرده و بر اساس نظر کارشناسان فائو، طعم گردویش در جهان بینظیر است چون بیشترین چربی و مرغوبیت را دارد.»
حسام توضیح میدهد: «کمان رستم، درخت بزرگ گردوی این شهر با 13 قرن سن، قدیمیترین درخت است و شیر قلعه از آثار تاریخیاش، اما فقط این جاذبهها موجب شهرت این منطقه به نام بهشت کویر نشده. شهر ما تا مرکز سمنان حدود 19 کیلومتر فاصله دارد، اما هوا به دلیل موقعیت جغرافیایی شهمیرزاد، 10 تا 15 درجه خنکتر است. شهمیرزاد داخل یک دره واقع شده و به همین دلیل زمستانهایش بسیار سرد است. اطراف آن کوهها برافراشتهاند و از این رو چشمهسارهای فراوان و جوشانی دارد. البته این سالها اوضاع تغییر کرده و اقلیم روی خوش نشان نمیدهد. گردوها از سرما و گرما ضربه میخورند و سیراب نمیشوند.»
میخهای طلا
از هر چه میگوید، باز به گردوها میرسیم. به درختان مقدس شهمیرزادیها و به قول قدیمیهایشان، میخهای طلا. حسام جعفری اهمیت درختها را برای مردم آنقدر میداند که آنها را دست به دست هم داده تا در باغ بزرگ 700 هکتاری شهر، تعاونی کشت و صنعتی با 160 هزار عضو ایجاد کنند و خودشان برای اقتصاد شهمیرزاد کارهای بزرگی انجام دهند. حالا برخی اگر بتوانند به صورت سنتی محصول خودشان را به برخی کشورهای اروپایی صادر میکنند، اما بقیه راه و چاهش را نمیدانند.
شهمیرزادیها گلایه دارند که کسی همت نکرده حداقل واحد فراوری و یا حتی بستهبندی برای این محصول درجه یک راهاندازی کند. قهر طبیعت هم کنار برخی مسئولان ایستاده و خشکسالی، آب را از دهان درختان گردو میبلعد.
«روزیه» دیگر جوشان نیست
داستان آب شهمیرزاد، پیچ و خم دارد و بسیاری از ساکنان این شهر و باغداران، نفوذ کرم خراط (نوزاد شوم خشکسالی) را در جان گردوهایشان به این ماجرا ربط میدهند.
اکبر آقا، باغدار نمونه و قدیمی شهر، تصویر روشنی از آن سالها و این سالهای شهر دارد. روزی نیست که ساعتها وقتش را در باغهای گردو نگذراند و دست نوازشی بر تن فرزندانش نکشد. او داغدار درختان بسیاری است: «این روزها با ابزاری ابتدایی سم را به درختان گردوی باغ تزریق میکنیم. خیلی سخت است، اما چارهای نیست. اگر آب میبود، خشکسالی نمیتوانست تا این حد به درختان ما آسیب بزند. درختانی که تا همین چند سال قبل هر 10 تا 15 روز آبیاری میشدند حالا هر 60 روز هم به آب نمیرسند. این ضربه بزرگی برای درخت است. ریشههای این درختان هرطور باشد خود را به آب میرسانند، اما این روزها دیگر آبی نمیجویند، زیرا سطح آبهای زیرزمینی افت کرده است و ریشهها هم جان رفتن ندارند.»
باد گرم در جان گردوها
صفایی از قدیمیها میگوید؛ از باورشان درباره سه چشمه مهم و حیاتی شهمیرزاد؛ «روزیه»، «گل رودبار» و «شیخ چشمه سر»: «پدران ما میگفتند این چشمهها در اعماق زمین باهم مرتبطند و بر آبدهی هم تاثیر میگذارند.
در این سالها که از شهمیرزاد آب بردهاند، آبدهی چشمهها کم شده و روزیه که زمانی 800 لیتر در ثانیه آب داشت، حالا 400 لیتر در ثانیه آب دارد و این شرایط بر آبیاری باغها و تشدید خسارتهای خشکسالی تاثیر گذاشته است. از طرفی با گرم شدن هوا، دما همه جا بالا رفته و شهمیرزاد تابستانهایی با دمای 35 درجه را هم تجربه میکند. باد گرم هم برای گردوها سم است و مغزشان را سیاه میکند.»
درختان غمگین شهر
علی فرحی، از شهمیرزادیهای اصیل، هم همین جمله اکبر آقا را میگوید. او دلش میخواهد مسئولان باور کنند شهمیرزاد ظرفیت زیادی برای اقتصادی شدن باغداریاش دارد و باید با توجه به جاذبههای گردشگری منطقه، دین خود را به شهمیرزادیها ادا کنند چون این مردم جز میخهای طلا ثروت دیگری ندارند.
او خبر بدی را که حسام و اکبرآقا بین حرفهایشان گفتند، طور دیگری بیان میکند. حرفش این است که امسال همه شهمیرزاد، قحطی گردو است. سرمازده و درختها بیبارند. تصورش هم سخت است که سرزمین افسانهای گردو با چیزی حدود 900 هکتار سطح زیر کشت در شهر و روستاهای اطرافش، فصل برداشت را سیاه بپوشد. انگار غم میبارد از شاخسار گردوها. باغدار نمونه شهر تردید ندارد اوضاع در روستاها بدتر است چون درختها سرمازدگی را تا عمق جانشان تجربه کردهاند، اما امید میدهد شاید درختان قویتر و مقاومتری باشند و چیزی دست بعضی روستاییان را بگیرد.
خسارت 98 میلیاردی
مرض سرمازدگی انگار مسری بوده است. آنطور که معاون بخشدار شهمیرزاد توضیح میدهد، بسیاری از قسمتهای روستا از موج سرما در امان نماندهاند: «امسال در شهر و روستاها کل محصول را از دست دادهایم. سرمازدگی امسال بیسابقه بود. در گذشته خسارت سرما داشتیم، اما نه اینکه همه محصولات آلو و گردو را ازبین ببرد.»
برآوردها حاکی از خسارت 98 میلیارد تومانی محصولات باغی اعم از گردوهاست در حالی که بسیاری از باغداران حتی آنها که باغشان را بیمه کردهاند از پرداخت غرامت مطمئن نیستند، چه رسد به آنها که امید به توجه دولت دارند. کریم علایی میگوید: «خسارتها پرداخت میشود، جهاد کشاورزی باید این مطالبه را جدی پیگیری کند.»
معیشت مردم منطقه، حتی افرادی که در مشاغل آزادی چون فروش خشکبار هستند، با مشکل جدی مواجه میشود. او از زخمی که شهریور سر باز میکند، میگوید: «فصل برداشت همکه برسد، به نیروی کار و باغدارانی که درآمدشان فقط از درختان گردو و باغداری تامین میشود، سخت خواهد گذشت. امسال تعاونی نوپای 60 هزار نفری شهر هم روزهای دشواری را پیش رو خواهد داشت چون باغ بزرگ بیبار است.»
فقط همین نیست. امروز و فردا را خوب نمیبیند. باید از همین حالا سدی مقابل خشکسالی و کمآبی بست: «شاید چون روستاهای شهمیرزاد، سرسبزترند اوضاع بهتر به نظر میرسد، اما واقعیت چیز دیگری است. کاهش آبدهی چشمهها و بارندگی سالانه از یکسو و جابهجایی آب کشاورزی برای آشامیدن از سوی دیگر، شهر را با مشکل جدی تامین آب آشامیدنی و کشاورزی مواجه کرده است.»
ادامه حرفهایش را به سیستم مدیریت کمنظیر آبیاری در شهمیرزاد وصل میکند تا بگوید حالا این شهر چقدر با 6 سال قبل فاصله دارد: «اینجا از سیستم آبیاری برنامهریزی شده سنتی و کمنظیری برخوردار است. روند آبدهی مدیریت میشود؛ باغها از 14 نهر مشروب میشوند و هر کدام از نهرها هیات امنا و میراب دارند. آب این انهار در 7 - 6 سال اخیر به شدت افت کرده به طوری که دور 20 روزه آبیاری برخی از آنها به 50 و 60 روز افزایش یافته است.»
و دیگر هیچ
علی برای سیراب کردن همزادش، حالا هفتهای چند روزرا به «چاشم» میرود. پارسال و 4 سال قبلش، همان جا روز را شب میکرد. دهیار بود. مدیر روستایی با آب و هوای معتدل که اختلاف دمایش با شهر در فصلهای گرم به 28 درجه هم میرسد، جاذبهای که گاه جمعیت رسمی 220 خانواری روستا را به 500 خانوار میرساند. همین جاذبه راه ورود خشکسالی را به حریمش سد کرده و در پهنهاش خبری از خراطها نیست، اما تا استخوان گردوها را سرمازده و علی جعفریپور هم از غم درختان میگوید.
سکوت سرد امسال گردوها چارهای نمیگذارد برای ذهن جز اینکه در جستوجوی راه دیگری هم برای دخل و خرج باشد و آنچه اینجا برای دیده شدن فریاد میزند، طبیعت است. او با زبان جذاب زیباییهایش اقتصاد گردشگری را میخواند و دهیار آن روزها خاطرهای از حضور مسئولان پایتخت در «چاشم» را به خاطر میآورد، وقتی طبیعت بکر و بینظیرش را نظاره میکردند و افسوس میخوردند که برای بهرهمندی ساکنان سرزمین میخهای طلا گامی پیش نگذاشتهاند، جز عنوانی که بر پیشانیاش چسباندند؛ «شهر بینالمللی گردشگری» و دیگر هیچ.
درآمدزایی برای شهمیرزاد
شغل بیشتر شهمیرزادیها با آب و خاک گره خورده است. درآمد شهری با بیش از 11 هزار نفر جمعیت رسمی متاثر از باغهای گردو و البته آلوست. هر چند در جملههای کریم علایی، معاون بخشدار شهمیرزاد، میتوان به این نتیجه رسید که سیل جمعیت مسافر و گردشگر بهار و تابستان شهمیرزاد میتواند نقطه امیدی برای درآمدزایی در آینده باشد، چون آمار شهر در این فصلها چند برابر میشود و گاه تا 100 هزار نفر هم رسیده است: «اینجا به مدد غنای جاذبههایش یکی از 14 منطقه نمونه گردشگری بینالمللی در کشور است، اما هنوز درآمد چندانی از این ظرفیت و فرصت ندارد.
البته آینده خوبی در اقتصاد گردشگری برای شهمیرزاد قابل پیشبینی است به طوری که میتواند تا 50 درصد جایگزین درآمدهای باغداری شود. روستاهای بهشت کویر زمینه قویتری برای رسیدن به اهداف گردشگری دارند، اما تا امروز توجه به این جاذبهها کمتر به سطوح عملیاتی رسیده است.»