
این تاکسی رایگان است

سعیده مرادی: روزنامه نگار
15سالی است که پشت فرمان تاکسی مینشیند و همهجوره پای کار مردم است. روی داشبورد ماشینش نوشتههایی مانند «تا پیروزی کامل بر دشمن صهیونیستی، حملونقل بیماران و سالمندان رایگان انجام میشود» و«هموطن هواتو دارم، تا پای جان ایستادهام» دیده میشدند. حسینعلی مقدم ، در دوران جنگ 12روزه اخیر ازجمله رانندگان تاکسیای بود که در گوشه وکنار تهران گشت میزد و مسافران را رایگان به مقصد میرساند. خیلی ها در آن روزها با این راننده مردمدوست برخورد کرده یا تصاویر او را در شبکههای مجازی دیده اند.
تنها کاری بود که از دستم برمیآمد
حسینعلی مقدم کمصحبت است اما خیلی خودمانی و به دور از هرگونه شعارزدگی درباره نوشته:« هموطن هواتو دارم، تا پای جان ایستادهام» نصب شده در تاکسیاش چنین توضیح میدهد:«من هم یکی از مردم این جامعه و این کشور هستم و مانند تکتک این مردم در زمان جنگ دین و وظیفهای بر گردن من است. در زمان جنگ 8ساله با عراق راننده بودم و در بخش لجستیکی و جابهجایی وسایل و کمکهای مردمی به کشورم و هموطنانم خدمت میکردم. در این جنگ که جبهه و خط مقدمی به شکل آن دوران وجود نداشت، تنها کاری که از دستم برمیآمد را انجام دادم و آنهم خدمت بیمنت به مردم بود.»
بفرمایید تاکسی مجانی
هر جا سالمند، بیمار و شهروندان نیازمند کمک میدید، خودش پیشقدم میشد و آنها را سوار وسیله نقلیهاش میکرد. مقدم که راننده تاکسی گردشی تهران است، بیش از تعداد زیادی سالمند و بیمار را با تاکسی 405 زردرنگش درمدت جنگ 12روزه رایگان جابهجا کرده است. او میگوید: « کاغذی را با خط درشت روی شیشه عقب و جلوی تاکسی چسبانده بودم تا سالمندان و بیماران آن را راحت ببینند. خودم هم اگر سالمندی را سوار میکردم یا متوجه میشدم مسافر بیمار است پیشدستی میکردم و میگفتم که نمیخواهد کرایهای پرداخت کند. یکبار هم فردی سوارشد که مریض بود و بهدنبال یک داروی خاص به چند داروخانه سر زده بود و دست خالی برگشت. به او گفتم که بنشیند تا باهم به چند داروخانه شبانهروزی تهران برویم و دنبال دارو بگردیم که بنده خدا از بس خسته شده بود گفت فقط او را به خانهاش برسانم تا به دخترش بگوید که دنبال پیداکردن داروهایش برود. همین کار را کردم و کرایهای هم نگرفتم. دقیقا نمیدانم رویهمرفته در آن روزها چند نفر سالمند و بیمار را همراهی کردم.»
از راهآهن تا ترمینال شرق؛ یک و نیم میلیون تومان!
در روزهای جنگ برخی از رانندگان و مسافربرها هم بودند که از شرایط سوءاستفاده کرده و حتی برای مسافتهای کوتاه کرایههای نجومی از مردم طلب میکردند. در چنین شرایطی بودکه رانندگان تاکسی مانند حسینعلی مقدم به داد مردم میرسیدند. او میگوید:«در میدان راهآهن بنده خدایی میخواست به ترمینال شرق برود و گویا کمی هم عجله داشت، حتی حاضر بود یکونیم میلیون تومان هم کرایه بدهد، اما چند مسافربری که آنجا بودند پول بیشتری میخواستند و حاضر نبودند که با این کرایه مسافر را به مقصد برسانند. آن آقا وقتی تاکسی را دید سمت من آمد و گفت میشود من را تا ترمینال شرق برسانید؟ بدون اینکه حرفی بزنم گفتم بفرمایید سوار شوید. به محض سوارشدن پرسید که کرایهاش چقدر میشود، گفتم من برای مردم نرخ تعیین نمیکنم و مردم خودشان هرقدر که دوست دارند پرداخت میکنند. شهر خلوت بود و سریع به مقصد رسیدیم و او هم 200هزار تومان داد و کلی هم از من تشکر و دعایم کرد و پیاده شد.»