تنتن در کوچه لولاگر
درباره رویداد متفاوت این روزها که دلیل ازدحام در کوچه قدیمی شهر را از خوردنی به دیدنی تغییر داده است
سحر جعفریان عصر- روزنامه نگار
اینکه روزی گذر تنتن، میلو، کاپیتانهادوک و باقی دوستانش به کوچه قدیمی لولاگر بیفتد را هیچکس تصور نمیکرد؛ نه محمدباقر و نه علیاکبر لولاگر که از سال1317 (9سال پیش از تولد کاراکتر تنتن در بلژیک) خانههایی به قرینه در این کوچه ساختند. این مورد عجیب و بعید حتی به خیال خود ژرژ پروسپهرمی که با اسم مستعار «هرژه» تنتن و دوستانش را تصویرسازی کردهبوده هم نمیرسید... . نهایت خیالپردازی هرژه همان بهکار بردن نام «تهران» در داستان پرواز شماره714 (بیستودومین کمیکاستریپ از مجموع کمیکهای 24گانه ماجراهای تنتن و میلو) بود که در سطری از آن چنین تصویرسازی کرد: «پای کاریداس (خلبان جت شخصی یک میلیونر) در تهران شکسته...» حالا اما موزه اسباببازی تهران که چند سالی است انتهای کوچه لولاگر پذیرای اسباببازیدوستان است با برگزاری «رویداد 96سالگی تنتن در تهران» این خیال دور را نزدیک آورده است.
کاپیتان هادوک، پروفسور تورنسل و برادران کارآگاه
فقط تختهشاسیها و استندهای تنتن نیستند که در سایزهای گوناگون، گوشه و کنار دیوارهای کوچه وصل و نصب شدهاند. کاپیتان هادوک کماعصاب، پروفسور تورنسل نابغه اما سربههوا، برادران دوپونت و دوپونط دردسرآفرین نیز روی داربست خانهای در حال تعمیر، ویترین کتابفروشی و پیتزافروشی، تابلوهای چند کافه پر برو و بیا و آویزان از تراس بوتیکی گران، دیده میشوند که به نوبت، سوژه عکسهای یادگاری و سلفی در صف ماندگان رویداد تنتن قرار میگیرند.
شهرت تنتن، صف شلوغ و موسیقی جان ویلیامز
روزهای نخست برگزاری رویداد که هنوز تبلیغات آن در شبکههای مجازی دستبهدست نشده بود، صف بازدیدکنندگان، کوتاه و خلوت بود؛ از اینرو، مسئولان موزه اسباببازی تهران فرصت بیشتری برای اجرای طرح «بازیکوچه» با موضوع داستانهای تنتن مییافتند. حالا اما از سر محبوبیت تنتن و تبلیغات مجازی است که صف بازدیدکنندگان، بلند و شلوغ شده و مسئولان موزه نیز فرصتی جز پخش موسیقی گوشآشنای فیلم «ماجراهای تنتن؛ راز اسب شاخدار» که جان ویلیامز، آهنگساز معروف آن را ساخته، نمییابند.
محبوب دهه 50 تا 70 و بیشتر شاید
انتهای صف بلند بازدیدکنندگان رویداد متفاوت موزه اسباببازی تهران با اندکی فاصله به ابتدای کوچه رسیده؛ صفی پرجنب و جوش از کودکان 10، 11ساله تا پیران 60، 70ساله. البته شمار سالهای عمر بسیاریشان که دست بر قضا، شور و شوقی عیان دارند و با دیدن هر استند بر دیوارهای کهنه لولاگر، زبان خاطرهگوییشان، چرب و نرم میشود حدود 35 تا 45 است. اینان همان کودکان و نوجوانان نسلهای گذشته، کمتر متولددهه 50 و بیشتر دهههای 60و 70هستند که تنتن، شخصیت محبوبشان بودهاست؛ البتهمانند آقاحشمت 61ساله که بهتازگی بازنشسته شده و حالا هم با وجود درد مزمن زانوهایش به یاد تنتن دوستداشتنی هم در صف ایستاده است.
خدا رحمتت کنه هرژهجون
رد رویداد تنتن از همان ابتدای کوچه پیداست؛ میلو، سگ برفی خبرنگار جوان که به سلیقه ژرژ پروسپهرمی از نژاد فاکستریر با موهای فرفری تصویرسازی شده، بالای تابلوی سر در کوچه لولاگر، جا خوش کردهاست. چنان جانمایی شده که اغلب بازدیدکنندگان پیش از ورود به این کوچه دردار قدیمی، حسابی دچار غلیان احساس میشوند: «میلو رو ببین...»، «وای، ماجراجویی از همینجا شروع شد...»، «یادش به خیر...12سالم بود که خاله مهین کتاب تنتن در شوروی رو برام خرید»، «ای بابا... تنتن هم نشدم این همه آدم برام صف بکشن» و «خدا رحمتت کنه هرژهجون؛ نیستی طرفداراتو ته کوچه لولاگر ببینی...»
غلیان احساس کودک درون بزرگترها
مقابل در ورودی موزه که شمایل تنتن و دوستانش آنجا به تراکم چسبانده شده، مسئولی ایستادهاست. او هر نیمساعت، 5تا 9نفر را داخل موزه برای تماشای ادامه رویداد تنتن راهنمایی میکند. آنها که قدم به راهروی تنگ موزه میگذارند با دیدن تصاویر بزرگتر دوباره دچار غلیان احساس میشوند و با هیاهویی به شور و شوق برخاسته و درحالیکه به کندی از پلههای موزاییکی بالا میروند، منتظر شگفتانههای شگفتانگیز دیگر هستند.