• پنج شنبه 4 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 23 رجب 1446
  • 2025 Jan 23
پنج شنبه 4 بهمن 1403
کد مطلب : 246988
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/g5AWD
+
-

با دستگیری 115سارق، 31باند زورگیری، موبایل‌قاپی و سرقت منزل در تهران منهدم شد

شاباش 500میلیونی، دزدان را لو داد

گزارش
شاباش 500میلیونی، دزدان را لو داد

الهه فراهانی- روزنامه‌نگار

تازه‌ترین عملیات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران با دستگیری 115مجرم حرفه‌ای و انهدام 31باند سرقت همراه شد. اعضای یکی از باندها، مجرمانی هستند که با حمله به باغ‌ویلای زوج جوانی در جنوب تهران، جنایت سیاهی را رقم زدند. به‌گزارش همشهری، سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران درباره این عملیات به همشهری گفت: همکاران پرتلاشم با اشراف اطلاعاتی و اقدامات ویژه، موفق شدند 115 مجرمی را که در زمینه سرقت منازل، زورگیری و موبایل‌قاپی فعالیت داشتند، دستگیر کنند که با دستگیری این افراد، 31باند سرقت منهدم شد.‌وی ادامه داد: در بازرسی از مخفیگاه متهمان، حدود 397دستگاه گوشی سرقتی، 5قبضه سلاح جنگی و اموال مسروقه مانند طلا، دلار و سکه نیز کشف شد که تا ‌ این لحظه، ارزش اموال مسروقه، بیش از 7میلیارد تومان برآورد شده است. به‌گفته سردار گودرزی، پرونده‌ تمامی متهمان دستگیر شده در اختیار مرجع قضایی قرار گرفته و تحقیقات برای شناسایی مالباختگان و بازگرداندن اموال سرقتی ادامه دارد.

گفت وگو 1
بامداد تلخ زوج جوان  
مخوف‌ترین باندی که اعضای آن از سوی کارآگاهان پلیس دستگیر شده‌اند، متشکل از 9مرد ایرانی، افغانستانی و پاکستانی هستند که بامداد چهاردهم آذر امسال جنایتی هولناک را رقم زدند. آنها به باغ‌ویلایی در حوالی جاده بهشت‌زهرا هجوم بردند و با بستن دست و پای صاحب باغ، همسرش را مورد آزار و اذیت قرار دادند و اموال قیمتی آنها را به سرقت بردند. حالا با گذشت 2‌ماه از حادثه، مأموران پلیس آگاهی تهران، متهمان را دستگیر کرده‌اند. شاکی پرونده که در اداره آگاهی حضور دارد، با شناسایی 3متهم اصلی به همشهری می‌گوید: من و همسرم برای تفریح به باغ‌مان رفته بودیم. ساعت حدود 2بامداد بود که صدایی شنیدیم. وقتی در را باز کردم با 9مرد مواجه شدم که چاقو، قمه و شوکر داشتند. آنها دست و پایم را بستند و با تهدید طلا، ساعت و گوشی موبایلم را به سرقت بردند. آنها مقابل چشمان من، همسرم را مورد آزار و اذیت قرار دادند و طلاهای او را نیز به سرقت بردند. همسرم بعد از این اتفاق، دچار مشکلات روحی و روانی شده و تحت‌نظر روانپزشک است. یکی از اعضای این باند قبلا نگهبان ویلای من بود که بعد از مدتی رفت و من به جای او نگهبان دیگری استخدام کردم. آنها موقع ورود به ویلا دست و پای نگهبان باغ را هم بسته بودند. حالا وقتی شنیدم که دستگیر شده‌اند، خودم را به اداره آگاهی رسانده‌ام تا شناسایی‌شان کنم. 3متهم اصلی این باند کمی آنطرف‌تر از شاکی ایستاده‌اند و سرکرده باند، جزئیات این سرقت مخوف را شرح می‌دهد.

 شاکی را از قبل می‌شناختی؟
یکی از اعضای باند که از دوستانم است، او را از قبل می‌شناخت؛ نگهبان باغش بود.
 از او کینه داشت؟
نه. اصلا. اتفاقا می‌گفت که صاحب ویلا خیلی هوایش را داشته است. چون خبر داشت وضع مالی خیلی خوبی دارد، به ما معرفی‌اش کرد و نقشه سرقت از آنجا را کشیدیم.
 اما نقشه شما فقط سرقت نبود؟
نه. آنطور که شاکی می‌گوید، نیست. ما همسر او را آزار و اذیت نکرده‌ایم. وقتی می‌خواستیم طلاهایش را از دستان و گردنش خارج کنیم، مقاومت کرد و ما ناچار به تهدید او شدیم؛ همین.
 اعضای گروه‌تان هم افغانستانی هستند و هم پاکستانی؛ با آنها چطور آشنا شدی؟
دوستانم معرفی کردند؛ مثلا دوستم فلان شخص را می‌شناخت که وقتی آمد، فهمیدم پاکستانی است. اینطوری یک گروه شدیم.
 ظاهرا کلی سابقه داری! همه‌اش سرقت است؟
سرقت و یک سابقه معاونت در قتل.
 ماجرای قتل چه بود؟
من مرتکب قتل نشدم، اما در جنایت شرکت داشتم. سال92 با دوستانم حوالی خیابان یافت‌آباد بودیم که به‌خاطر چشم در چشم شدن‌ با چند نفر درگیر شدیم. من هم چاقو همراهم بود، اما مقتول با ضربه چاقوی دوستم کشته شد. به او قصاص دادند و من به 8سال حبس محکوم شدم. فکر کنم دوستم قصاص شد، اما من اوایل1400 و بعد از پایان دوران محکومیتم از زندان آزاد شدم.

گفت وگو 2
به من می‌گفتند‌سنجاب!
فیلم یکی از سرقت‌هایشان در فضای مجازی پر شده؛ همان فیلمی که نشان می‌دهد سارق از درخت بالا می‌رود، وارد خانه شاکی می‌شود، گاوصندوق را از پنجره به پایین پرت می‌کند و با کمک همدستانش آن را به سرقت می‌برند. مأموران پلیس آگاهی تهران، اعضای این باند را دستگیر کرده‌اند و سرکرده‌اش همان کسی است که به‌راحتی از درخت بالا می‌رود. او جوانی 21ساله است و می‌گوید پارکو رکار می‌کند.

چطور وارد خانه‌ها می‌شدی؟
به من می‌گویند سنجاب! می‌دانید چرا؟ چون به‌راحتی از درخت بالا می‌روم و خودم را به طبقات اول یا دوم می‌رسانم. من ورزشکارم و پارکور کار؛ چون ورزشکارم و لاغر هستم، این استعداد را درونم پرورش داده‌ام.
 استعداد کار خلاف؟
اشتباه کردم که در راه خلاف خرجش کردم.
 با همدستانت چطور آشنا شدی؟
باند ما فامیلی است؛ یکی از آنها برادرم و مابقی پسرعموهایمان هستند.
 به چند خانه دستبرد زده‌اید؟
5 یا 6 خانه.
 بیشترین اموالی که سرقت کرده‌اید، چقدر بود؟
ما می‌رفتیم خانه‌های بالای شهر. خب خودتان که می‌دانید در آن خانه‌ها، پر است از طلا، سکه و دلار. معمولا بالای 3 یا 4 میلیارد تومان از هر سرقت گیرمان می‌آمد. در یکی از خانه‌ها، قندان طلایی برداشتیم که خب اصلا به قیافه‌اش نمی‌خورد بالای 3میلیارد تومان ارزش داشته باشد. راستی یک اتفاق جالب دیگر هم یادم آمد، در یکی از سرقت‌ها، درحالی‌که سرگرم صحبت با موبایلم بودم، یکی از کشوها را باز کردم و با دلار و یورو میان لباس‌های زنانه مواجه شدم. اصلا نمی‌خواستم در کشو را باز کنم چون به‌دنبال گاوصندوق بودم. درواقع ما دزد گاوصندوق هستیم، اما خب از روی کنجکاوی و شانسی در را باز کردم و با آن همه دلار و یورو مواجه شدم.
 گفتی دزد گاوصندوق هستی، چطور در گاوصندوق‌ها را باز و محتویات داخل آنها را سرقت می‌کردید؟
ببینید شگرد ما این بود که من از درخت بالا می‌رفتم و از طریق بالکن وارد خانه‌های طبقه اول یا دوم می‌شدم. سپس به جست‌و‌جو در خانه می‌پرداختم و گاوصندوق را پیدا می‌کردم. خب، این را هم می‌دانید که اکثر اعیان نشین‌ها در خانه‌هایشان گاوصندوق دارند و اموال قیمتی‌شان را درون گاوصندوق قرار می‌دهند. سپس گاوصندوق را از طریق بالکن یا پنجره به پایین پرتاب می‌کردم.
 کسی متوجه آن همه سر و صدا نمی‌شد؟
در یک چشم به‌هم زدن انجام می‌دادم. یکی از همدستانم اطراف را می‌پایید و دیگری سوار بر موتور بود. من هم فورا از درخت پایین آمده و گاوصندوق را برمی‌داشتم، ترک موتور می‌نشستم و سپس فرار می‌کردیم.
 چطور دستگیر شد‌ید؟
در یک مهمانی در اصفهان بودم. خب، پلیس تهران خیلی زیرک‌تر از این حرف‌هاست و امکان ندارد مجرمی به‌راحتی بتواند فرار کند. هرجا باشد در نهایت گیرش می‌اندازد.

گفت وگو 3
ماجرای مهمانی یک‌میلیاردی و شاباش 500میلیونی

اسمش فرید است معروف به «جن». او 27ساله و سرکرده 2باند سرقت است. او با پول‌های سرقتی، جشن تولدی برای دختر موردعلاقه‌اش گرفت و یک‌میلیارد تومان هزینه کرد. همدستانش با پول‌های سرقتی، 500میلیون تومان شاباش بر سر متهم و دخترموردعلاقه‌اش ریختند و در اینستاگرام لایو گرفتند که همین موجب دستگیری‌شان شد. این پسر جوان از جزئیات سرقت‌هایشان می‌گوید.

چرا لقب «جن» به تو داده‌اند؟
چون 7سال بود که از دست پلیس فرار می‌کردم. فکر می کردم دیگر دستگیر نمی‌شوم. برای همین به همه پز می دادم که پلیس نمی‌توند مرا دستگیر کند. من   2باند سرقت راه انداخته بودم؛ یکی در تهران و دومی شهری دیگر، اما خلافکاران دیگر همیشه می‌گفتند تو خیلی خوش‌شانسی که تا الان دستگیر نشده‌ای. همه آنها بارها دستگیر شده بودند؛ حتی به زندان می‌رفتند و مجددا سرقت می‌کردند و باز پلیس دستگیرشان می‌کرد، اما من 7سال فراری بودم و آنها به‌خاطر این موضوع لقب «جن» را به من دادند.
چه چیزی سرقت می‌کردید؟
در هر دو باند، کارمان سرقت منزل بود.
چطور خانه‌ها را خالی می‌کردید؟
از طریق بالکن یا تخریب در و توپی زنی. همه‌جا را می‌گشتیم؛ از کمد و کشوها گرفته تا داخل سطل‌های برنج و یخچال‌و فريزر. حتی داخل گلدان‌ها و بین لباس‌ها را هم می‌گشتیم. باورتان نمی‌شود، یک‌بار من 20تا سکه داخل خورشتی که در فریزر، فریز شده بود، پیدا کردم! یک‌بار هم در خاک گلدان، با مقدار زیادی طلا مواجه شدم.
ماجرای لایو و شاباش 500میلیونی چه بود که جنجال به پا کرد و باعث دستگیری شما شد؟
راست می گویید. این موضوع خیلی سر‌و‌صدا به پا کرد. البته جوگیری خودمان بود که موجب شد بعد از 7سال دستگیر شوم. من با دختری 20ساله دوست شدم که تصمیم گرفتم برای تولدش سنگ‌تمام بگذارم. یک باغ‌ویلا در ملارد اجاره و بیش از یک‌میلیارد تومان برای مهمانی هزینه کردم. درواقع یک تولد لاکچری و مجلل گرفتم. همه خلافکاران و سابقه‌داران را دعوت کردم. در آن ضیافت شبانه، همدستانم یا بهتر بگویم نوچه‌هایم که با من کار می‌کردند برایم سنگ‌تمام گذاشتند. درواقع من رئیس‌شان بودم و می‌خواستند برای من خودشیرینی کنند. آنها آن شب 500میلیون تومان با پول‌های سرقتی به ما شاباش دادند و اسکناس‌های 100 یا 200هزارتومانی برای ما ریختند. آن شب همدستانم از مهمانی و شاباش دادن، در اینستاگرام لایو گذاشتند و همین موضوع کار دستمان داد.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
خلافکاران به من معرفی می‌کردند. البته من دختران مختلف را هم از طریق فضای مجازی، شناسایی و استخدام می‌کردم تا طلاهای سرقتی را بفروشند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید