کفترهایی که دارو بودند
سرتاس کهنهاش را فصل سرد اگر باشد لبریز از ارزن و فصل گرم اگر باشد پر از تخمجارو و جو میکند و میریزد کف فضای لچکی خیابان که گِردش خودروها دور میزنند. عطاریاش اگر خلوت باشد، روی صندلی قدیمی تاشوی ارج که گاهی نزدیک لچکی میگذارد، مینشیند و برای آنها که گوش خاطره شنیدن دارند، چنین میگوید: «یه زمانی بود کفترها رو برای خاطر یه ذره گوشتی که داشتند، توی خونهها نگه میداشتن تا یه وقت اگه قحطی و گرونی شد، ذخیره گوشت برای به نیشکشیدن داشته باشن... بعضیها هم که اگه کسی ازشون گرفتار مرض سخت بود، به سفارش طبیب و به نیت شفا، گوشت کفتر براش لقمه میگرفتن.»