اودلاجان به روایت هارون
موضوع: هارون یشایایی
ویژگی: نویسنده و تهیهکننده سینما، رئیس بیمارستان و مسئول انجمن کلیمیان تهران
«هارون یشایایی» 9دهه از عمرش میگذرد و در هر عرصهای که ذهن یاری میکند، دستی برآتش داشته و دارد؛ از ساخت فیلم گرفته تا سیاست. حتی دیر زمانی بر مسند ریاست بیمارستان و انجمن کلیمیان تهران نشسته و در این میان هم دست به قلم شده و روایتی خواندنی از محله اودلاجان و خاطرات سکونتش در این محله را برای همیشه ماندگار کرده است.
کتاب «روزی که اسم خود را دانستم» روایتی جذاب از خاطرات و مراودات هارون یشایایی در دوران سکونتش (کودکی تا جوانی) در محله اودلاجان است که با قلمی شیرین و آمیخته به طنز، سبک زندگی ساکنان مسلمان و کلیمی را برای مخاطبان و تهرانپژوهان تصویرسازی میکند و تاکنون کمتر نویسندهای به این موضوع پرداخته است. او از سالهای پایانی دهه50تا همین چند سال قبل رئیس انجمن کلیمیان ایران بود و نام او همچون امضا پای فیلمهای تاریخ سینمای ایران میدرخشد.
یشایایی درباره این کتاب و هدفش از نوشتن آن میگوید: «کتاب با مقدمه مفصل و دقیقی از شرح محله اودلاجان و یهودیان آن دوره ایران آغاز میشود و از همان ابتدا قصهها هدف خاصی را دنبال میکنند که همان صلح و روابط انسانی و دوستانه بین کلیمیهای ایران و مسلمانهاست و نیز شناساندن آن محله و آن دوره تاریخی و مردمی که امروز دیگر وجود ندارند. البته من قصههای دیگری هم نوشتهام اما این قصهها را به همین منظور جمع کردهام و محوریت خاصی دارند. در واقع باید گفت «جدایی شناختن» میان یهودیها و مسلمانان در ایران در دوره قاجار اتفاق افتاده و بهطور کلی یهودیها زندگی مشترکی با مسلمانان داشتند. این قصهها برای ماندگاری آن فرهنگ و آن محله نوشتهشده و این را وظیفه خودم میدانستم؛ ماندگاری یک رابطه که بخشی از تاریخ فرهنگ ملت ایران است و این رابطه در کل فرهنگ ایران نمود پیدا میکند.»