• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 21 تیر 1397
کد مطلب : 22765
+
-

«دردمندی خالی» غصه می‌آورد

«دردمندی خالی» غصه می‌آورد

هادی مقدم‌دوست:

 خبرها بد است؟ خیلی خبرها بد است؟ خیلی خبرها ناگوار است؟ خیلی خبرها رنج آور است؟ خیلی خبرها دردآور است؟

ناراحت می‌شوی از خبرهای بد ؟ برایت رنج آور و دردآور است خبرهای بد؟ رنج میکشی؟ درد می‌کشی؟

خب اگر جواب آری است، بنده به شما افتخار می‌کنم. بنده افتخار می‌کنم که وقتی انسانی با شنیدن خبری بد و ناگوار و دردناک رنج می‌کشد. این خیلی خوب است که انسان همانند یک انسان طبیعی با اطلاع از خبر بد همانند خیار نباشد و درد بکشد. واقعا افتخار می‌کنم در دنیایی هستم که هنوز انسان‌هایی وجود دارند که از خبردار شدن خبرهای ناگوار که خودشان را هم تازه تهدید نمی‌کند درد می‌کشند. این نمودی جدی از مصادیق انسانیت است. درود بر شما. خب اما حالا یعنی شما در درد هستید؟ وای چه خبر بدی؟ این هم خودش ناگوار است. این هم خود یک خبر دردآور است.

خب انسان‌های دیگر حالا باید از اینکه شما دردمند هستید دردمند شوند... اما آن انسان‌ها که از دردمندی شما دردمند شوند قطعا همانند شما چون افرادی دردآشنا هستند و یقینا آن خبرهای دردآور که باعث درد شما شده را هم شنیده‌اند و قبل از فهمیدن درد شما و دردمندی به‌خاطر دردمندی شما به‌خاطر آن خبر قبلی دردمند شده بودند و هنگامی که برای شما دردمند شدند قبلاً عین خود شما دردمند بوده‌اند پس دردشان مضاعف می‌شود و آنها دردمند‌تر هستند. خب آیا دلتان می‌آید شما که فرد دردمندی هستید و برای درد دیگران دردمند می‌شوید، افراد همدرد خود را دردمند‌تر کنید؟

پاسخ شما قطعا این است: خیر من نمی‌خواهم خود باعث درد افزایی باشم پس چه باید کرد؟ نباید دردمند بود که مبادا دیگر دردمندان از دردمندی ما دردمند‌تر شوند؟ آیا باید دردمندی را کنار گذاشت؟

پاسخ قطعا این است: خیر نمی‌شود دردمند نبود! پس باز می‌پرسم چه کار باید کرد؟ بنده برای این پرسش یک پاسخ معروف دارم، پاسخ این است: انسان باید دردمند باشد اما به نوبه‌خود به حل مسائل دردمندان کمک کند. متأسفانه ما امروزه شاهد رشد سرانه «دردمندی خالی» هستیم. دردمندی خالی در واقع نوعی دردمندی درونی و نظری است. یعنی نوعی دردمندی که درون و در عالم نظر رخ می‌دهد. نوعی از دردمندی که نهایتا صورت مادی آن خلاصه می‌شود در مفهوم معروفی به نام: غصه.

مثلاً یک جا خبر جنگ و فلان می‌رسد و دردمند خالی فقط غصه می‌خورد، یک جا خبر زلزله و فلان دردمند خالی باز هم غصه می‌خورد، یک جا خبر ظلم و جور و ستم، طرف باز هم فقط غصه می‌خورد، یک جا مثلا خبر بی‌انضباطی‌های شهروندی، یک جا خبر اختلاس، یک جا خبر ندانم کاری، یک جا خبر دوباره کاری، یک جا اخبار ناهماهنگی و جدال فی‌مابین دست اندرکاران، یک جا خبر فلان و بیسار... طرف صبح تا شب در وقت و بی‌وقت غصه می‌خورد، و البته گفتم که این باعث افتخار است. اما آیا فقط غصه و دردمندی خالی؟ آیا نمی‌شود این غصه و دردمندی، دردمندی خالی نباشد؟ نمی‌شود قدری هم برای رفع غصه کوشش کرد؟ آیا خوردن غصه تنها فضیلت جاری است؟ بله. به گمان بنده ایراد از ساختارهای تک‌فضیلتی است. ساختارهای تک‌فضیلتی ارزش خود را فقط بر یک چیز می‌نهد.

برای رسیدن به شادی و حال خوب باید ساختارها چندفضیلتی باشد. مثلاً همانطور که همدردی لسانی و غصه خوردن خوب است (و بنده به آن افتخار می‌کنم) خب کمک به دردمندان هم خوب است. همانطور که دردمندی خوب است کار و درستکاری هم خوب است. دل و ذهن اگر دست از حالت تک‌فضیلتی بردارد خودبه‌خود حال خوب می‌شود. درون آدمی هم می‌تواند غم داشته باشد و هم در همان لحظه شادی. اینها با هم ممکن است.

آدمی توان روحیه‌های جالب و اعلایی دارد. هی به یک حالت بند نکنیم. حالا دیگر خود دانید.

این خبر را به اشتراک بگذارید