روزگار دشوار کارون
مهرداد مالعزیزی/ طراح بوستان آب و آتش
من از شما همسایههای خوزستانیام شرمندهام. قدر آن همه خارکهای نارس «بریم» و «حلاوی» را که از قامت نخلستانهای«منیخ» خرمشهر و «منیوحی» آبادان بر من میبارید، پاس میدارم.
امروز اما، حالم خوش نیست. من در سنگینی سد شهید عباسپور مسجدسلیمان با 3000میلیون مترمکعب آب و 2000مگاوات برق، سد دز اندیمشک با 4میلیارد مترمکعب آب و 1000مگاوات برق، سد کارون 3 ایذه با 3میلیارد مترمکعب آب و 4200میلیون کیلووات برق، سد کارون 4 کوهرنگ با 4میلیارد مترمکعب آب و 2100 گیگاوات برق، سد گتوند با 5میلیارد مترمکعب آب و 4500 گیگا وات برق و سد کارون2 سوسن با..... گرفتارم. بر گوشهگوشه تنم، لولههای فلزی داغی است که آخرین قطرات وجودم را که از شما دریغ کردهام به استانهای همجوار میبرند. یادم نمیرود آن روزهای سخت جنگ سالهای 60 که 6000نفر از شما اهالی خرمشهر در دفاع از ناموس و وطن و حیثیت من در کرانههای اروند و بهمنشیر خونتان را به من سپردید تا من جان بگیرم و دریغ از من که لایق این همه رشادت شما نبودم. وقتی آن روزهای دور، رونق تجارت بینالمللی در بازار سیفوصفای خرمشهر و جنب و جوش بازار تهلنجی در کنار کشتیهای پهلوگرفته شرکتهای «هایز لاین» آلمان، «مکنزی» اسکاتلند و «پرس اکسپرس» هلند جویندگان کار و زندگی را به خرمشهر میکشاند از شما شرمندهتر میشوم که شما چقدر بیتوقع هستید. خدا کند به حرمت و قدر آن همه سختیهایی که از آوارگیهای جنگ کشیدید و خونهایی که بر من بخشیدید، تن من از این همه سنگینی رها شود و جان یابم و رمق تازه کنم تا جبران کنم.