باید سر خودمان داد بزنیم
حمیدرضا زاهدی / مترجم و روزنامهنگار
سراسر بعدازظهر صدای هلهله نوجوانهایی که در و پیکر خانه مردم را دروازه فوتبال کردهاند به گوش میرسد. میخواهم برق مصرف نکنم و کولر روشن نمیکنم. پنجره را باز کردهام و همهمه بچهها بیشتر توی خانه میریزد. با خودم فکر میکنم بهشان تشر بزنم. بعد میگویم اینها چه گناهی کردهاند؟ آنها را بتارانم که کجا بروند؟ همه تابستان تنها جایی که دارند همین کوچه است.
از پنجره که نگاه میکنم بازی یکی از نوجوانها بیش از دیگران توجهم را جلب میکند. با پای چپ چنان به توپ ضربه میزند که توپ کات درست و حسابی بر میدارد. برای خودش نوعی لیونل مسی است. اما دریغ که همه این استعداد در نبود یک زمین تمرین با امکانات حداقلی فنا میشود و کسی هم به فکر نیست. آنها که زمینهای خاکی شهر را از نوجوانها گرفتند تا در آن آپارتمانهایی بسازند که برای تفریح و ورزش و سرگرمی جایی ندارد، خودشان هم میدانند چه بلایی سر این بچهها آوردهاند. فوتبال نوجوانان و جوانان ما روزگاری سرآمد آسیا بود. آنها که سازمان جوانان را در وزارت ورزش ادغام کردند و در تصمیمی مطالعه نشده هر دو تشکیلات را از رمق انداختند حالا باید پاسخگو باشند.
برای ما که تابستان و زمستان در کتابخانههای کانون پرورش فکری مطالعه میکردیم و در فعالیتهای جانبیاش مشارکت داشتیم از رمق افتادن کتابخانهها ناراحت کننده است. حالا چرا باید سر بچههایی که جایی برای سرگرمی ندارند و میان کوچههای شهر و آپارتمانهای دلگیر گیر افتادهاند، داد بزنیم. باید سر خودمان داد بزنیم که این همه استعداد را توی گرد و خاک کوچهها دفن میکنیم.