خوشا وقت شوریدگان غمش*
برای سعدی شیرازی؛ شاعر بهشتی اردیبهشت
حمیدرضا محمدی
اردیبهشت، ماه سعدی است، ماه بوستان و گلستان، ماه شیراز و ماه تفرج در سعدیه. اصلا مگر میشود اول اردیبهشتماه جلالی برسد و نامی و یادی از شیخ اجل به میان نیاید و خاطر و خاطره به آن شاعر بهشتی نرسد. او که تنها شعر نمیسرود؛ بل با زبانش و بیانش، استادانه و ماهرانه نقش میزد و تصویرگری میکرد. هم در نظم هنرمند بود و هم در نثر. اسلوب توصیف را بهدرستی میدانست. کلام، رام او بود. ذوقآزمایی که میکرد، شاهکار میزد.
همین هم هست که منظومات و منثوراتش، تخیل سیال خواننده را به پرواز درمیآورد و تا آفاق دور میبرد. او که اگرچه سخنش به سهل و ممتنع مشهور است، هیچ نمیتوان گمان برد که در سده هفتم زیسته است؛ گویی از آن امروز و اکنون است. پنداری اهل همین دوروبر است و نیک میشود قاطبه آثارش را فهم کرد.
سعدی سراینده جهان کهن نیست، صورتگر جهان مدرن نیز هست. انگار نه انگار وقتی میزیسته که مغولان، ایران را به یغما برده بودند و خون و جنون از همهجای این سرزمین میبارید؛ از بس که لطافت طبعش حال و قال خواننده را جلا میدهد و خوب میکند. او که از فردوسی و سنایی و غزالی و انوری تأثیر پذیرفته و در نظامیه بغداد درس خوانده و جهان را دیده بود و جهاندیده بود، به پادشاه سخن شهره بود و استاد اخلاق، اما عاشقانههایش نمونههای بیهمتایی هستند در جهان ادب فارسی؛ آنقدر که میتوان با کلمهکلمهاش، در همه آنات، از فراق تا وصال کیف کرد و کیفور شد. وقتی میگوید «دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت/ تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت» یا «تا خیال قد و بالای تو در فکر منست/ گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم» یک عاشقانه مصور تمامعیار را میشود بهدست آورد. سعدی تمامنشدنیترین و بیانقضاترین شاعر فارسیزبان است و این حال پایانناپذیر را حتی میتوان در حالوهوای سعدیه نیز دریافت.
* مصراعی از سعدی شیرازی