غذا با عطر زندگی
مژگان مهرابی
در همه جای شهر دیده میشوند. کارشان فروش غذاهای خانگی است، کاسبانی که به مدد هنر آشپزی خود، نان درمیآورند. بیشتر در میادین و خیابانهای شلوغ بساط برپا میکنند، از ورودی ایستگاههای مترو و پایانههای تاکسی تا محیطهای اداری و تجاری. کلا هرجا که جمعیت زیادی در حال رفتوآمد باشد دستفروشهای غذاهای خانگی هم دیده میشوند. حضور آنها در شهر، به رستورانهای سیاری میماند که غذای گرم را در ازای مبلغی کم میفروشند.
همسرم غذا میپزد و من میفروشم
راسته خیابان جردن سر یکی از فرعیهای آن، وانت باری سرپوشیده پارک کرده و بنر بزرگی روی آن نصب شدهاست،«غذای خانگی گرم و لذیذ» هنوز تا ظهر یک ساعتی مانده اما این رستوران سیار آماده پذیرایی از رهگذرانی است که گرسنگی آزارشان میدهد. داخل وانت چند ظرف فلزی بزرگ روی چهارپایه قرار گرفته و زیر آن شعله گازی روشن است. مردی با کلاه سفید و کفگیر به دست منتظر مشتری ایستاده. روی تخته سفید رنگی که انتهای ماشین قرار دارد، قیمت غذاها نوشته شده است: «جوجه کباب بدون استخوان 100هزار تومان، زرشک پلو با مرغ سرخ شده 110هزار تومان، خورشت قیمه 80هزار تومان، خورشت قرمه سبزی 80هزار تومان.» یوسف عسگری صاحب ماشین است و تا چند سال پیش در کارگاه کار میکرده و بعد از بسته شدن کارگاه، برای اینکه بتواند خرج زندگیاش را تامین کند، این کسبوکار را راه انداخته است:«معمولا همسرم در خانه آشپزی میکند و من غذاها را میفروشم.» روزانه بین 40 تا 50 نفر مشتری دارد و دست تنها نیست. اکبر مقدم هم دستیار اوست. عسگری میگوید: «معمولا کارمندان شرکتها یا رهگذرها از ما خرید میکنند.»
خانگی کنار مترو
دستفروش دیگر حوالی متروی صادقیه بساط غذاهای خانگی به پا کرده؛ درست زیر شاخه خشک و بدون برگ درخت. خانمی میانسال با ظاهری آراسته که معمولا عصر به بعد آنجا آفتابی میشود. برای اینکه ظرف غذا کثیف نشود، میز کوچکی گذاشته و داخل سینی ظرفهای غذا را با نظم چیده است. نام هر غذا روی آن نوشته شده:
«لوبیا پلو، قرمه سبزی، عدس پلو و جوجه کباب.» البته ساندویچ کوکو هم در بساطش پیدا میشود. قیمت غذاهای او نسبت به رستوران ها ارزانتر است و همین علت اشتیاق مشتریها برای خرید است. اما دلیل مهمتر بهداشت و سلیقهای است که شهلا پارسا برای عرضه غذای خانگی صرف کرده است. از خودش میگوید که از مدتها پیش خرج خود را با فروش غذای خانگی در آورده است: «آشپزی کردن را دوست دارم. درآمدم زیاد نیست اما خدا را شکر که روی پای خودم ایستادهام. خیلی از مشتری هایم دائمی هستند. خانمهای شاغل که فرصت درست کردن غذا را ندارند و دیر به خانه میرسند معمولا از من خرید میکنند. با تهیه غذا هم مشکل آنها حل میشود و هم من پولی در میآورم.»
سختی گرما، برکت بازار
پاتوق دیگری که دستفروشهای غذای خانگی در آن به وفور دیده میشوند، بازار بزرگ تهران است. ملیحه دهنادی همراه پسرش کمال، در کنار غذا و ساندویچهایی که میفروشد، کتری بزرگی کنار ماشین خود گذاشته و انواع نوشیدنیهای گرم میفروشد. میگوید: «در بازار رستوران کم نیست. آنهایی که وسع مالی دارند به رستوران میروند. اما بسیاری از رهگذرها و کارکنان بازار از دستفروشها خرید میکنند. خیلیها فست فود دوست ندارند و ترجیح میدهند غذای گرم و سالم بخورند. اینجا همه خودشان غذا درست میکنند و میآورند. البته کار کردن در تابستان سخت است چون گرما زود غذا را خراب میکند.»