• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
پنج شنبه 18 آبان 1402
کد مطلب : 208576
+
-

پایان دلهره ‌های شبانه در جنوب شهر

گزارش میدانی از طرح ساماندهی معتادان متجاهر

گزارش
پایان دلهره ‌های شبانه در جنوب شهر

سیمین برادران-دبیر گروه شهری

اولین ساعات بامداد چهارشنبه 17آبان است. صدای سگ تمام محوطه را تسخیر کرده؛ نزدیک‌تر می‌رویم. وارد زمینی به ظاهر رها شده می‌شویم که در جای جای آن گویی خاکبرداری‌های نقطه‌ای و کوچک انجام شده است، اما داخل هر یک از این گودال‌های کوچک ردی از آتش می‌بینیم و جمعی که در سرمای شب‌های پاییز دور آن جمع شده‌اند. نزدیک می‌شویم؛ برخی داخل این گودال‌ها کپر درست کرده‌اند. هوا تاریک است. اگر چراغ قوه نداشته باشی ممکن است هر لحظه پای خود را روی سگ‌های بیمار که گویی نگهبان این جماعت هستند، بگذاری. از سد سگ‌ها که عبور کنی بوی تعفن، لاستیک سوخته و استعمال مواد‌مخدر توأمان می‌شود و نفس کشیدن را سخت می‌کند. اینجا خلازیر، پاتوق معتادان متجاهری است که با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند و غرق در اعتیاد هستند.

حضور خانوادگی در پاتوق‌ها
عملیات آغاز شد. ساعت از یک بامداد گذشته است. در قسمت‌های مختلف محدوده آتش روشن شده و افرادی که گاهی خانواده هم هستند، در این پاتوق‌ها دیده می‌شوند؛ گوشه‌ای 5پیرمرد با ظاهری ژولیده از آلونک خود بیرون می‌آیند. 5توله‌سگ در اطرافشان و چند ظرف غذا که دیگر چیزی از آن نمانده، تنها چیزهایی است که می‌توان لابه‌لای شیشه‌های خرد شده، سرنگ و زباله تشخیص داد. داخل آلونک اما پر از هندزفری، اسپیکر و وسایل الکترونیک دست دوم است؛ وسایلی که به‌گفته پیرمرد می‌خواهد بفروشد تا بتواند مواد تهیه کند. پیرمرد با عصای چوبی و لنگ‌لنگان به سمت ون‌های خدمات اجتماعی شهرداری تهران برده می‌شود تا از آنجا به گشت‌های حامی شهر منتقل شود؛ طرح ویژه‌ای برای جمع‌آوری معتادان متجاهر و افراد بی‌خانمان که از بامداد چهارشنبه آغاز شده و به‌مدت ۱۰شب در سطح مناطق ۲۲‌گانه شهر تهران اجرایی می‌شود و مددکاران در شب‌های سرد این افراد را شناسایی می‌کنند و به مراکزی که شهرداری برای آنان درنظر گرفته است، منتقل می‌کنند. این اقدام با هماهنگی و همراهی پلیس و دستگاه قضا صورت گرفته است.

ماجرای سگ‌های بیمار اطراف پاتوق
 سگ‌های زیادی اطرافشان ولوله می‌کنند تا به اطرافیان خبر دهند. داخل آلونک زیر سیگاری قشنگی دیده می‌شود و با بقیه وسایل این محدوده شباهت ندارد. پیرمرد پاهایش زخم است. زخم پایش را به مددکار نشان می‌دهد: «خیلی درد دارم. اهل شهرستانم و  مدتی کار کردم و بعد کشیده شدم به خلازیر. 12سال قبل به اینجا آمدم و حالا پاتوق دارم. خیریه‌ها می‌آیند و به ما غذا می‌دهند.» خیریه‌ها تلاش نکردند تا ترک کنی؟ «نه همیشه برایم غذا میارن و 12سال هست که همین‌جا هستم.»

پاتوق‌هایی مملو از سلاح سرد و گرم
«2باری ترک کردم و حالا هروئین می‌کشم. از خانواده‌ام خبری ندارم و یک دختر داشتم که نمی‌دانم کجاست. هم‌پیاله پیرمرد وسط حرف می‌پرد: «دستم درد می‌کنه. دست و پاهام زخم داره و خون میاد.» او اشاره می‌کند به‌سوی دیگری و می‌گوید ممکن است آن‌طرف‌تر اسلحه و قمه داشته باشند. پیرمرد ادامه می‌دهد: «وسایل دست دوم رو تو خلازیر می‌فروشیم. از تو شهر و خیابون جمع می‌کنیم. بذار وسایلم رو جمع کنم. اسپیکر دارم.» تعداد زیادی وسایل الکتریکی در کنار آلونکش با رنگ‌های متنوع ریخته است. کف زمین پر از شیشه و سرنگ است. به‌راحتی نمی‌توان راه رفت. پیرمرد به ون هدایت می‌شود تا به مراکز شهرداری برود.

خانواده‌های بی‌خبر از فرزندان
یکی از افرادی که به این ون‌ها هدایت شدند، دختر 30ساله‌ای بود که در میان تاریکی و دود خلازیر مصرف می‌کرد: « 6ساله پاکم. اومدم خونه دوستم» اینجا که خونه‌ای نیست، زمین بایر هست. «خب همین. خونه دوستم تو همین پاتوقا هست. اومدم تا با او صحبت کنم دیگه مواد مصرف نکنه.» زیر چشم دختر جوان سیاه بود و نمی‌توانست شمرده حرف بزند. نفسش درنمی‌آمد و بینی‌اش را بالا می‌کشید. به ما خیره شده بود و حرف می‌زد: « دوستم هم پاکه. شوهرش اینجاس. مجبوره تو آلونک بره. شوهرش متادون مصرف می‌کنه و شیشه می‌کشه. خودشم تفننی می‌کشه.» او مصرف مواد را منکر می‌شود تا راهی برای فرار از مراکز ماده‌16 پیدا کند. در میانه زمین‌های بایر ایستاده و می‌خواهد کاری به کارش نداشته باشند: « 6سال پیش کمپ اجباری رفتم و الان پاکم.» ساعت 2نیمه‌شب هست و می‌گوید خانواده‌اش نگران می‌شوند. نمی‌دانند خلازیر آمده‌ و اگر خانواده‌اش بفهمند دوباره در این شرایط است، حتما سکته می‌کنند.

انتقال منع پذیرشی‌ها
«از مصرف، سیر نمی‌شن و یکسره دوست دارن مواد بکشن. می‌دونی چرا نمیان خوابگاه؟ چون باید دوش بگیرن و وقتی دوش می‌گیرن مواد از رو پوست‌شون شسته می‌شه و هر چی کشیدن می‌پره. از خماری کسی نمی‌میره؛ از نشئگی می‌میرن.» اینها را مددکاری می‌گوید که سال‌ها با آسیب‌های اجتماعی مبارزه کرده است. «اکثر معتادها دوست دارن بیان خوابگاه چون سرده. فقط از ماده 16می‌ترسن. نمی‌خوان ترک کنن. یکی از مشکلات ما توی شوش همینه. برخی هم خودشون میان. بعد از اینکه معتادان جمع‌آوری می‌شن ابتدا ازشون تست گرفته می‌شه و اگر معتاد باشن با نیروی انتظامی به ماده 16منتقل می‌شن.» صدای بیسیم بلند می‌شود: «ون تکمیل شده و نیاز است برای ساماندهی ارجاع دهیم.» و پاسخ آن طرف به گوش می‌رسد: «مددجوهای منع پذیرشی را به‌خودروهای ویژه منتقل کنید.» مددکار از نحوه برخورد اولیه می‌گوید: «فرد را صدا و با او صحبت می‌کنیم. اجبار برای ماده 16‌است که متجاهر هستند، اما برای افرادی که کارتن‌خواب هستند، اینگونه نیست و به گرمخانه‌ها منتقل می‌شوند، اما با متجاهرها که صحبت می‌کنیم قمه می‌کشند یا چاقو در می‌آورند و حمله می‌کنند. گاهی که ون‌های ساماندهی را می‌بینند با سنگ می‌زنند تا ما جمع‌آوری نکنیم. گاهی هم وسط اتوبان می‌روند تا ما پیدایشان نکنیم.»

داستان تلخ حمله با سرنگ آلوده
جمع‌آوری معتادان متجاهر سبک متفاوتی با کارتن‌خواب و بی‌خانمان‌ها دارد. کارتن‌خواب‌ها با رضایت خود منتقل می‌شوند، اما معتادان کف خیابانی با دستور قضایی جمع‌آوری شده و به کمپ‌های اجباری برای ترک اعتیاد فرستاده می‌شوند. یکی از مددکاران خانم از داستان‌های تلخ ساماندهی معتادان متجاهر می‌گوید: «پایم را گاز گرفتن تا به مراکز منتقل نشن. یک روز هم داخل ون یکباره گلوی مرا فشار دادن و حالت خفگی داشتم. تا 6‌ماه نمی‌تونستم حرف بزنم. تا دلتون بخواد با سرنگ سمت ما حمله کردن. گاهی کارمان به بیمارستان کشیده میشه، ولی چاره چیه؟ نمی‌تونیم در شب‌های سرد رهاشون کنیم. از طرف دیگه همین اتفاق ممکنه برای مردم بیفته. می‌بینید کلی وسایل دزدی کنار آلونکشان است. وقتی مواد بخوان هر کاری از دستشون برمیاد.»

سردم است
در همین حوالی به فردی برمی‌خوریم که روی چمن‌ها خوابیده و می‌لرزد. از خواب بیدارش می‌کنند. جایی داری؟ «نه سردم است» چهره مظلومی داشت و از سرما می‌لرزید. دوست‌داری گرمخانه ببرمت: «بلد نیستم. کجاست؟ گرسنه‌ام» ظرف‌های غذای یکبار مصرف را زیر سرش گذاشته بود تا بتواند بخوابد: «تا به حال گرمخانه رفته‌ام، اما مسیر را بلد نیستم تا دوباره بروم. برای تهران نیستم و از شهرستان آمده‌ام.» خمیازه می‌کشد و می‌گوید: «خانواده‌ام هم شهرستان هستند. خانه ندارم. از وقتی تهران آمده‌ام به خانواده‌ام زنگ نزدم. دنبال متادون هستم. دارید؟» او پس از آنکه به داخل ون رفت از شرایط زندگی‌اش گفت: «صبح‌ها ضایعات از خیابان جمع می‌کنم و شب‌ها در پارک می‌خوابم.»

پارک‌هایی که پناه است
پارک المهدی یکی از فضاهایی بود که گشت‌های حامی شهر در آن حضور پیدا کردند و به‌دنبال افراد بی‌خانمان یا معتاد متجاهر هستند. «کرج به دنیا آمده، اما پدر و مادرش از غرب کشور به تهران مهاجرت کرده بودند. برای کار به تهران آمده که ناغافل در دام مواد‌مخدر افتاده است. هروئین مصرف و ادعا می‌کند که در مصرفش اجباری ندارد. نمی‌داند چندبار ترک کرده؛ حسابش از دستش خارج شده. مجرد است و می‌گوید شرایط ازدواج نداشته است.» اینها حرف‌های پسرکی است که کمتر آثار اعتیاد در چهره‌اش نمایان است. پسری 25ساله که دیگر دندانی در دهان برایش نمانده است. روی نیمکت پارک نشسته بود و حاضر نشد تا با گشت‌های اجتماعی به جای گرم برود. مددکاران در حال گفت‌وگو با او بودند که سراغ دیگری رفتیم.  مرد میانسالی است که پارچه‌ای روی سرش انداخته؛ گویی دقایقی قبل مصرف کرده است. دست‌های سیاه و موهایی ژولیده و صدایی که به سختی شنیده می‌شد. بوی بدی در اطرافش پخش شده و گویی هرگز حمام نرفته است. چشمانش از حدقه بیرون زده است. سخنان پراکنده، غیرمرتبط و عجیبی می‌گوید: «بیرون نیستم. از آسمان انرژی می‌گیرم و نشسته‌ام تا ارتباط بگیرم. کمتر خانه می‌روم چون به فضای باز نیاز دارم. دلالی بنگاه می‌کنم. علم ژنتیک بلدم. دمای بدنتون رو بیارید پایین و با‌ ماه و ستاره ارتباط بگیرید.» پشت سر مددکاران راه افتاد و داخل ون رفت و یک لحظه از حرف زدن دست نکشید.

مانور موادفروش‌ها کف خلازیر
چند نفر از معتادان متجاهر به ون‌ها منتقل می‌شوند، اما پشت سر آنها ماشین‌هایی تردد می‌کنند تا مطمئن شوند چه کسانی منتقل شده‌اند. یکی از نگهبانان محدوده خلازیر می‌گوید که این افراد موادفروش هستند. پس از اینگونه طرح‌ها می‌خواهند بدانند چه افرادی منتقل می‌شوند و چه خرده‌فروش‌هایی لو می‌روند.

و زحماتی که دیده نمی‌شوند...
افرادی هستند که پشت این ون‌ها نشسته‌اند و نیمه‌شب در این شهر خدمت می‌کنند. راننده، مددکار و پلیس در هر کدام از این ون‌ها نشسته‌اند تا افراد را به قسمت‌های مختلف منتقل کنند؛ «هیچ‌کس ما را نمی‌بیند. پای ما را در این ون گاز گرفته‌اند و ماه‌ها نتوانستیم راه برویم. سال‌های سال در این گشت خدمت می‌کنیم و کسی به داد ما نمی‌رسد. بعد از 8سال هنوز پیمانکار با ما قرارداد می‌بندد. حقوق ما جوری است که مجبوریم چند جای دیگر کار کنیم.» پلیسی که در این گشت است می‌گوید هر شبی که می‌آییم 400هزار تومان می‌گیرد؛ «یک‌بار یکی از معتادان متجاهر را می‌خواستیم انتقال دهیم، دستشویی خودش رو روی مددکار پرت کرد. در شرایط سختی کار می‌کنیم اما دیده نمی‌شویم.»

پایان عملیات
داخل ون نشستیم تا به قسمت‌های دیگر در سطح شهر برویم. از بی‌سیم‌های داخل گزارش‌های مکرری از جمع‌آوری این افراد مخابره می‌شود و یک به یک به مراکز برای ساماندهی منتقل می‌شوند. ساعت از 4بامداد گذشته است و روز اول عملیات به پایان می‌رسد.

کلام آخر ...
روزی روزگاری در مرکز پایتخت تعداد زیادی معتاد متجاهر جولان می‌داد و پیام‌های زیادی از مردم به مرکز 137مبنی بر جمع‌آوری این افراد مخابره می‌شد. کنار اتوبان‌ها، خیابان‌ها و معابر زندگی می‌کردند و همان گوشه و کنار و در سرما جان می‌باختند. همزمان با مدیریت شهری ششم، قرارگاه اجتماعی شکل گرفت تا مدیریت و ساماندهی کارتن‌خواب‌ها، معتادان متجاهر، کودکان کار و سایر آسیب‌های اجتماعی به نحو دیگری رقم خورد. شهرداری تهران در قبال آسیب‌های اجتماعی مسئولیتی ندارد و سازمان بهزیستی، وزارت بهداشت و سایر دستگاه‌ها متولی اصلی هستند؛ با وجود این از ادوار گذشته مراکزی به‌عنوان گرمخانه شکل گرفتند تا در راه‌ماندگان، افراد بی‌خانمان یا معتادان به این مراکز بیایند و شب را به‌روز برسانند. طی 2سال گذشته مدیریت شهری برای جمع‌آوری این افراد دست به‌کار شد تا شب را به روز برسانند و در خیابان جان نبازند. خیلی از این افراد معتادان متجاهری هستند که در کف خیابان مصرف می‌کنند و جمع‌آوری آنها و انتقال به مراکز ماده16 یکی از اقداماتی است که مدیریت شهری با همکاری پلیس و دستگاه قضا  انجام می‌دهد. عده‌ای از معتادان نیز هستند که بیماری خاص دارند و به‌اصطلاح منع پذیرش هستند که در حال حاضر هیچ مرکزی به جز مراکز یاورشهر شهرداری برای نگهداری از این افراد وجود ندارد. پس از ترک نیز مراکز کارآفرینی برای معتادان فعال شده است تا آنان بتوانند به جامعه بازگردند. اینکه چرخه اعتیاد به‌گونه‌ای است که برخی از این افراد مجدد آلوده شوند یا آنکه دوست دارند در کف خیابان مصرف کنند و مواد در دسترس‌شان است را باید سایر ارگان‌ها پاسخ بدهند، اما ساماندهی این افراد از سوی شهرداری تهران انجام می‌شود که با مقاومت‌هایی مواجه شده است؛ مقاومت‌هایی که منجر به آسیب مددکار می‌شود. شب‌ها در پایتخت اتفاقاتی رخ‌می‌دهد که هیچ‌یک از مردم آن را نمی‌بینند؛ اگر این افراد دست از کار بکشند هر گوشه شهر آثاری از مصرف مواد‌مخدر دیده می‌شود و آینده فرزندان ما بیش از گذشته با این مشکل خانمان‌سوز گره‌ می‌خورد.

مکث
فوت 40نفر از معتادان متجاهر در یک شب طی ادوار گذشته

احمد احمدی‌صدر، مدیرعامل سازمان خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران: طرحی را از زمستان1400 برای جمع‌آوری افراد بی‌خانمان و معتادان متجاهر به نام حامی شهر اجرا کردیم. این طرح به‌صورت ویژه از سوی شهرداری انجام می‌شود و از یگان حفاظت شهرداری تهران کمک می‌گیریم تا به‌عنوان ضابط انتظامی کنار گشت‌ها حضور داشته باشند. به شهرداران مناطق 22گانه ابلاغ شده تا در منطقه خود با هرگونه حضور و تجمع معتادان متجاهر برخورد جدی کنند و حتما ساماندهی را انجام دهند. خودروهای حامی شهر به‌صورت شبانه‌روزی در تهران حضور دارند. پس از اجرای این طرح خوشبختانه 2سال است که کارتن‌خواب یا بی‌خانمانی که در زمستان فوت کند، نداشته‌ایم، اما طی سالیان گذشته در برخی از شب‌های سرد تعداد بسیار زیادی فوتی کارتن‌خواب در تهران داشتیم. براساس مستندات پزشکی قانونی، آمار فوتی‌ها در برخی از شب‌ها به 40نفر رسیده است. 2سال پیاپی کارتن‌خوابی که در خیابان فوت کند، نداشتیم. این افراد جمع‌آوری و ساماندهی شدند و اتوبوس‌های ویژه‌ای را که به‌عنوان مددسرای سیار پیش‌بینی کرده بودیم، تدارک دیدیم تا آنها را به مددسراها انتقال بدهیم. ازسویی گشت‌های فوریت‌های اجتماعی در شهر تهران نوسازی شده و بیش از ۲۰خودروی ون جدید برای حوزه فوریت‌های اجتماعی وارد کلانشهر تهران شده است. این افراد به مراکز «یاورشهر» منتقل می‌شوند. علاوه‌براین افرادی که منع پذیرش برای آنها وجود دارد و دچار بیماری شده‌اند، زیر ۱۸سال هستند و... در قالب مراکز یاورشهر ساماندهی خواهند شد و سایرین نیز به مراکز ماده۱۶ منتقل می‌شوند؛ لذا با همکاری پلیس و دستگاه قضایی امیدواریم تا پایان سال شاهد وقوع تحولی در امر ساماندهی معتادان متجاهر و افراد بی‌خانمان باشیم.

مکث
هشدار دادستان به وزارت بهداشت درخصوص مصرف متادون


 حجت‌الاسلام روح‌الله حسین‌زاده، معاون دادستان تهران: طرح «حامی‌شهر» با هدف ایجاد امنیت روحی و روانی برای مردم تهران آغاز شده و مجموعه شهرداری بیش از پیش تلاش می‌کند که در همکاری با پلیس نسبت به ساماندهی معتادان متجاهر اقدام کند. در حال حاضر با جمع‌آوری معتادان متجاهر مشکلی نداریم، اما در حوزه منع پذیرشی‌ها مشکل داریم. بر همین اساس به همه نهادهای مربوطه هشدار می‌دهم که اگر دستگاهی در این حوزه به وظایف خود عمل نکند برخورد قاطع در انتظار او خواهد بود؛ برای مثال اگر در میدان شوش افراد زخم‌باز دیده شوند، دستگاه مربوطه در بالاترین سطح آن با برخورد جدی مواجه خواهد شد. شعبه‌ای در دادگاه کارکنان دولت به نام شعبه رسیدگی به ترک‌ فعل‌ها و رسیدگی به آسیب‌های اجتماعی تأسیس خواهد شد. این امر با دستور دادستان به‌زودی انجام می‌شود؛ لذا مسئولان مرتبط در مورد منع پذیرشی‌ها به وظایف خود عمل کنند که به برخورد ختم نشود. اعتیاد چرخه دارد؛ از یک‌سو که معتادان متجاهر جمع‌آوری می‌شوند و از سوی دیگر باید با پخش بی‌رویه و غیرکارشناسی متادون هم مبارزه کنیم. برای این اقدام نیاز است تا وزارت بهداشت پای کار بیاید. 2هفته گذشته به وزارت بهداشت هشدار دادم و عنوان کردم که باید بحث متادون ساماندهی شود. متادون داروست و باید در داروخانه تقسیم شود؛ نه اینکه در مراکز NLP  اقدام شود. ما می‌خواهیم مواد ترک شود؛ نه اینکه برای معتادان، متادون جایگزین مواد‌مخدر شود. بحث متادون باید ساماندهی شود و وزیر بهداشت باید بررسی کند.











 

این خبر را به اشتراک بگذارید