• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
شنبه 14 مرداد 1402
کد مطلب : 198909
+
-

پشت دربِ آفتاب‌گرفتگی

کتابخانه تابستان
پشت دربِ آفتاب‌گرفتگی

فاطمه اشرف

دم در اتاقی ایستاده‌ام. روی در ورودی، برگه‌ای است با این مضمون:«اگر با رمان یا مذهب حال خوشی ندارید داخل نشوید.»
 این حال من است در روز چهارم مرداد که آفتاب‌گرفتگی را هدیه گرفته‌ام و جلد کتاب برایم کمی بیشتر از انتظار جدی است. اینکه تکلیفت را پیش از شروع خواندن بدانی، خوب است. اما اینکه فضای بیشتر جلد به متن اختصاص داده‌ شده است تا تصویر، توجهم را جلب می‌کند؛ «جستارهایی درباره رودررویی مذهب و رمان در ایران معاصر» موضع خیلی مشخصی است که کتاب را در نظرم به جلسه‌ای جدی و تخصصی تبدیل می‌کند.
هرچند با هیچ‌کدام از این‌ها، یعنی مذهب و رمان، بیگانه نیستم اما از آنجا که حضور در جایی جدی معذبم می‌کند، فرقی ندارد جمعی حضوری، کلاسی آنلاین یا بین کلمات یک کتاب باشد، مردد این پا و آن پا می‌کنم و در نهایت با هشدار جدی بودن فضای کتاب، در اتاق را باز می‌کنم و وارد جلسه آفتاب‌گرفتگی آقای نویسنده می‌شوم.
شروع هر فصل را از زبان ‌ رمان‌نویس می‌شنوم. برای همین در همان چند سطر اول، جایی که نویسنده متن را با خودش و تجربیاتش آغاز می‌کند، صندلی دنجی در ذهنم پیدا می‌کنم و می‌نشینم و خیلی زود یادم می‌رود برای حضور در این فضا کمی معذب و مردد بودم.‌
جملاتی مثل این:«رمان‌نویس بت‌تراشی است که نه خدا را که انسان را به نمایش می‌گذارد و نه انسان ازلی ابدی را که انسان زمانه را.» چنان لذتی را به جانم می‌نشاند که نمی‌توانم مطلب را رها کنم تا به انتها برسم.
و این بده بستان میان امیرخداوردی نویسنده، طلبه و گاهی فراتر از اینها انسانی که می‌تواند دنیا را از دید هر کسی جز خودش ببیند، ریتمی را در خواندن به همراه دارد که شبیه نسیمی خنک در دل مرداد غافلگیرم می‌کند و می‌چسبد.
کتاب که تمام می‌شود از گوشه دنجم بلند می‌شوم و به جلد کتاب برمی‌گردم، حالا دیگر مطمئنم طراحی جلد هرچند دقیق و مرتبط با مضمون است اما برای مخاطبی خاص درنظر گرفته شده است. درحالی‌که مخاطب کتاب می‌تواند عمومی‌تر باشد؛ یعنی هر انسانی که دغدغه مذهب یا رمان را نداشته باشد، البته تا قبل از خواندن آفتاب‌گرفتگی.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید