بحران «سیستان» را باور کنیم
میزگرد همشهری درباره چالش های مردم در شمال سیستان و بلوچستان
گروه ایرانشهر
بیش از 2دهه خشکسالی، ندادن حقابه هیرمند، خشکی دریاچه هامون و سوءمدیریت، شرایطی را در سیستان رقمزده که بیش از 100هزار نفر از جمعیت 500هزار نفری آن طی این سالها مهاجرت کردهاند. بیش از 10هزار خانوار فقط در یک سال گذشته وطن خود را ترک کردهاند و حالا آمارها نشان میدهد از جمع 1032روستای سیستان، 203روستا خالی از سکنه هستند. حالا تالاب هامون با 382هزار هکتار مساحت در کنار 150هزار هکتار اراضی کشاورزی که بهدلیل نبود آب امکان کشت ندارند به کانون ریزگرد تبدیل شدهاند و به مرور تاسیسات و بناهای موجود زیر شن و گردوغبار دفن میشوند. رنج مردم سیستان، رنج امروز و دیروز نیست و آنطور که محلیها میگویند روند آن، از سال1377 آغاز شدهاست. حالا اما به اذعان فعالان اجتماعی، مشکلات منطقه فراتر از بحران رفته و اگر همین امروز کاری نکنیم، فردا حتما دیر خواهد بود. گروه ایرانشهر همشهری به همین مناسبت، میزگردی را با حضور فعالان اجتماعی، کارشناسان و نیروهای جهادی منطقه برگزار کرد تا به نسخهای فوری و اضطراری برای جلوگیری از پیشروی بحران در کوتاهترین زمان برسیم؛ نسخهای که هم قابل اجراست و هم میتواند از مهاجرت بیشتر افراد جلوگیری کند تا بلکه مسئولان آستین همت بالا بزنند و گامهای عملی برای حل مشکلات مردم منطقه بردارند. در ادامه نظرات حاضران در این میزگرد درباره عامل وضعیت کنونی سیستان و در صفحه 20 ، راهحلهای پیشنهادیشان را میخوانید.
کمیساران بیاثر
علیرضا جاودان که سابقه فرمانداری در چابهار، خاش و سیستان (که حالا به 5شهرستان تقسیم شده است) را در کارنامه دارد و مدتی هم سرپرست سرکنسولگری ایران در جلالآباد افغانستان بوده، برای آگاهی از بحران فعلی سیستان، گریزی به گذشته میزند
گذشته هیرمند
آنچه جاودان در صحبتهایش برمیشمرد، پیشینهای است که حال و روز امروز را برای رود هیرمند و دریاچه هامون رقم زده: «رودخانه هیرمند به طول 1150کیلومتر از ارتفاعات هندوکش و کوههای بابایغما در افغانستان در غرب کابل سرچشمه میگیرد و در مسیر خود از ارتفاعات مختلف به آب آن افزوده میشود که سیلاب بسیار سهمگینی میآفریند. افغانستان در گذشته هیچ توانی برای نگهداری سیلاب نداشت و به همین دلیل، این آب مسیر رودخانهها را تخریب و حتی روستاها و گاهی اوقات شهرها را تهدید میکرد و طبیعتا تمام تلاش این بود که آب به دریاچه هامون سرریز شود. سیلاب از گذشته تا امروز، تا حدودی در منطقه اروزگان کنترل و در منطقه دهراوود قبل از سد کجکی مهار و بعد با مسیرهای مشخص شده وارد هیرمند میشود. درواقع کنترل این حجم آب قبل از کجکی و دهراوود انجام میشد که در معاهده سال 1351بین ایران و افغانستان همین ایستگاه برای تعیین میزان آب درنظر گرفته شد. قبل از اینکه بند کمالخان ایجاد شود، آب جاری شده در مسیر، رودخانههای زیادی را سیراب میکرد و بعد به سمت مرز ایران میآمد و از محل فعلی بند کمالخان 70کیلومتر را طی میکرد تا به منطقه جریکه در مرز وارد شود. از این منطقه رود به2 شاخه تقسیم میشود؛ پریان که رودخانه مرزی ایران و افغانستان است و ادامه هیرمند که به هامون میریزد.»
آنطور که مدیرعامل مؤسسه اجتماعی- فرهنگی «سجادیه» سیستانیهای مقیم مرکز، عنوان میکند: «به خاطر سیلابهایی که گفته شد افغانستان توان مهارشان را نداشت، در سالهای بعد از انقلاب برنامهریزیهایی صورت گرفت که این آب وارد مخزنهای طبیعی یا همان چاهنیمهها شود؛ در این مدت چاهنیمه 1، 2 و 3با 700میلیون مترمکعب ظرفیت ایجاد و در ادامه چاهنیمه چهارم هم ایجاد شد، اما دیگر آبی نبود که به بهرهبرداری برسد. در همه این سالها، آب چاهنیمهها با شبکههای آبیاری به بخشهای مختلف سیستان میرسید؛ تصفیهخانهای در منطقه چاهنیمه حدود 750روستا را در سیستان آبرسانی میکرد و بهدلیل تبخیر در مسیر رودخانه، طرح آبیاری 46هزار هکتار از زمینهای کشاورزی هم آب را از منطقه به زمینهای کشاورزی میرساند.»
همهچیز برای کشاورزی
بهگفته جاودان که این روزها حضور فعالی هم در جلسههای دیپلماسی آب دانشگاه تهران دارد «مرور سابقهها نشان میدهد همه دغدغه ما در سیستان کشاورزی و آب بوده است و به دیگر جاذبههای آن فکر نشده است. سیستان درگذشته قطب کشاورزی سیستانوبلوچستان و بهتر است بگوییم انبار غله ایران محسوب میشده و به همین دلیل، همه سرمایهگذاری در این منطقه طی سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی متوجه رونق کشاورزی بوده است که روزبهروز ما را بیشتر به آب وابسته کرد؛ آبی که حیات آن به افغانستان وصل است و درواقع میتوان گفت شاهرگ حیاتی سیستان با رودخانه هیرمند معنا پیدا میکند. درواقع گویا همیشه قرار بوده است انبار غله ایران دوباره احیا شود؛ غافل از اینکه ممکن است یک زمانی دچار کمآبی یا قطع آب شویم.»
او تأکید میکند گرچه مسئله سیستان بدون آب از چند سال قبل مطرح شد، اما دیر و درست در زمانی بود که سالها از دستوپنجه نرم کردن اهالی با خشکسالی میگذشت که امروز به نقطه اوج رسیده است: «مشکل امروز سیستان این است که مردم منبع درآمدی ندارند. طبیعت سیستان، طبیعت سختی است که در سال توفانهای موسمی دارد که حالا همه رسوبهای دریاچه خشک شده هامون را با ریگ همراه دارد و زندگی را برای مردم سخت و گاهی غیرممکن کرده است. طبق آنچه از زبان مسئولان مطرح میشود فقط در یک سال گذشته 10هزار خانوار از این منطقه مهاجرت کردهاند.»
وزارت نیرو پاسخگو باشد
مرور پیشینه هامون و هیرمند یک بخش از صحبتهای علیرضا جاودان است. او مهمترین چالشی را که موجب شده امروز سیستان با بحران مواجه شود، عملکرد کمیساران آب میداند: «در معاهده1351 برای پیگیری مصوبهها کمیسارانی مشخص شدند. تا سال1383 کمیساران آب شکل نگرفت و نخستین جلسه آن 32سال بعد از معاهده تشکیل شد. از سال1383 تاکنون 26جلسه کمیساران آب تشکیل شده که بررسی آنها نشان میدهد ایران برخورد قویای نداشته است.»
از نگاه او، دلیل بینتیجه بودن جلسههای کمیساران آب را میتوان حضور نداشتن افراد بومی در جلسهها و آشنا نبودن وزارت نیرو بهعنوان مسئول با مسائل و مشکلات مردم و نبود نظارت بر عملکرد آن دانست: «پیشبینی نشده چطور میتوان مشکلات را به مقامات بینالمللی منتقل کرد، بلکه بهدلیل عملکرد ضعیف ما افغانستان مدعی شده بود چرا ایران در مرز موتورپمپ گذاشته و ایران تعهد داد این پمپها را بردارد. درواقع، حتی عقبنشینی هم کردهایم. حالا اما هیچکس در وزارت نیرو پاسخگو نیست که چرا این کمیساران نتیجهای نداشته است؟ هیچکس پاسخ نمیدهد چقدر پیشرفت داشتهایم و اگر نداشتهایم، چرا؟»
جاودان به نکته دیگری هم اشاره میکند؛ اینکه وزارت نیرو بهعنوان مسئول تامین آب مردم در همه مناطق ایران چرا فکری برای سیستان نکرده است؟ او ادامه میدهد: «سیستان یک منطقه سوقالجیشی و بهگفته مقام معظم رهبری تنگه اُحد است. اگر مرز زابل خالی از سکنه شود تا دروازه ورامین تهران با دشت صافی روبهرو هستیم که قابل کنترل نخواهد بود، اما این منطقه در حال تخلیه است. حالا وقت آن است کسی که کوتاهی کرده پاسخگو باشد.»
کمیسار آب کیست؟
طبق معاهده1351 ایران و افغانستان هر یک از طرفین یک نفر کمیسار و یک نفر معاون کمیسار از بین اتباع خود تعیین خواهند کرد تا در اجرای احکام معاهده از جانب دولت خود نمایندگی کنند. حوزه صلاحیت و وظایف این کمیسارها در پروتکل شماره یک ضمیمه معاهده است. از منظر قانونی و حقوقی، کمیسار آب ایران در موضوع مسائل هیرمند معاون وزیر نیروست و وزارت نیرو مسئول و پاسخگوی این مسئله است.
صدایی که شنیده نمیشود
بخشی از مشکلات سیستان نتیجه مسائل جغرافیایی اما بیشتر به دلیل سوء مدیریت است
حسین سرگزی در حوزه منابع طبیعی با گرایش بیابانزدایی تحصیل کرده است و مسئولیتهایی در حوزه بیابانزدایی داشته و حالا معاون اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری سیستان و بلوچستان است. او ترجیح میدهد برای رسیدن به یک چشمانداز درباره بحران سیستان و راهحل برای برونرفت از آن، مشکلات را دستهبندی و به 2بخش بیوفیزیکی و انسانی تقسیم کند؛ هرچند مشکلات انسانی خود به چند دسته اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و مدیریتی تقسیم میشوند.
بخش اول
چالش جغرافیا
چالشهای بیوفیزیکی سیستان آنطور که سرگزی عنوان میکند با دوری جغرافیایی و انزوا در جنوبشرقی شروع میشود: «خشکی اقلیم و بارندگی کم موجب شده نتوانیم به منابع بارشی اتکا کنیم.»
بادهای شدید و مداوم، وابستگی به منابع آبی خارج از کشور، خشکسالی دورهای که در سالهای اخیر با تغییر اقلیم و گرمایش جهانی همراه شده، محدودیت خاک بهدلیل جنس شور، قلیایی و بدون سنگفرش بودن آن چالشهای دیگر بیوفیزیکی است که سرگزی اشاره میکند و معتقد است موجب شده همه عوامل طبیعی از گرما و کمآبی تا گرد و خاک و توفان دست بهدست هم دهند. این کارشناس، وسعت سرزمینی منطقه سیستان را 11درصد کل سیستانوبلوچستان میداند که سهم کمی است: «جمعیت 400هزار نفری سیستان حتی در همین مساحت هم پراکنده نیستند و در یک وسعت 200هزار هکتاری ساکن شدهاند و به همین دلیل تراکم جمعیتی منطقه هم بسیار زیاد است.» سیستان و بلوچستان آنطور که هواشناسی هم اعلام میکند اغلب بهعنوان کمبارشترین استان کشور شناخته میشود.
بخش دوم
چالش انسانی
بخشی از مشکلات امروز سیستان از نگاه کارشناسان ناشی از عوامل انسانی است که حسین سرگزی، معاون اداره مطالعات و برنامهریزی منابع طبیعی و آبخیزداری سیستان و بلوچستان تلاش میکند در این میزگرد آنها را دستهبندی کند.
اقتصاد و اتکا به کشاورزی
حسین سرگزی با بیان اینکه فقر فراگیر در منطقه در نتیجه اتکای صرف مردم به منابع آب و خاک موجب شده شاهد تبعات دیگری باشیم، گفت: «اگر ریشه مشکلات اقتصادی را فقر بدانیم سرمایهگذاری اندک دولت، ماندگاری کم پول در منطقه و اجرای پروژهها توسط پیمانکارانی که سود و نفع مالی را دوباره از منطقه خارج کردهاند و ضعف سرمایهگذاری بخش خصوصی از دلایلی است که به این فقر دامن زده است.» از نگاه او، ضعف زیرساختها عامل اقتصادی دیگری است که به شرایط موجود دامن زده است: «اعتبارهای اختصاص یافته به استان صرف رفاه نمیشود، بلکه صرف زیرساختهایی میشود که سالها قبل باید تامین میشد؛ برای مثال، سیستان هنوز گاز و راهآهن و بزرگراه ندارد.» به اعتقاد سرگزی، مشکلات اقتصادی نشان میدهد در همه سالهای گذشته تخممرغهایمان را در سبد کشاورزی گذاشتهایم و با خودتحریمی از ظرفیت مرز استفاده نکردهایم.
مسائل اجتماعی و ناامیدی مردم
گروه دیگر چالشهای سیستان مسائل اجتماعی است که مهمترین آن را میتوان ناامیدی مردم از بهبود دانست. این، نکتهای است که معاون اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری سیستان و بلوچستان به آن اشاره میکند: «به نیروهای بومی اعتماد و به آنها اجازه خودباوری داده نمیشود. سیستان با پیشینه تاریخی و فرهنگی، با عنوان قطب شیعه شرق کشور و تقدیم بیشترین شهید استان که هنوز هم با شهادت مرزبانان ادامه دارد، نشان داده است برای ایران و انقلاب اسلامی کم نگذاشته و هیچ وقت دنبال تجزیهطلبی نبوده است. حکومت بیش از اینها به سیستان بدهکار است و میتواند به آن اعتماد کند. مردم مطالبه زیادی ندارند. حقشان را میخواهند.» او به یک سؤال مهم مردم سیستان اشاره میکند و توضیح میدهد: «سؤال هر روز ما این است که آیا قرار هست کاری برای آنجا انجام شود؟ آیا شرایط تغییر خواهد کرد یا ما فراموش شدهایم؟»
سیاسی و صدای شنیده نشده
حسین سرگزی چالشهای سیاسی را هم بخشی از مشکلات سیستان عنوان میکند؛ چالشهایی که به نوعی با چالشهای اجتماعی و ناامیدی مردم گره خورده است: «حقابه هیرمند و هامون هیچوقت جدی گرفته نشده است. اصلا بر فرض که معاهده پیشین اشتباه است. چرا معاهده جدید امضا نکردیم؟ ما که همیشه به حکومت باور و اعتماد داشتیم و همین حالا هم بهعنوان مرزدار هر هفته از بچههایمان شهید تقدیم میکنیم، کی قدرت به نفع و سود ما میشود؟ کی قرار است به فرزندان و تحصیلکردههای ما اعتماد شود؟ فرزندان سیستان در کدام جلسه کمیساران آب حضور داشتند؟» او این صحبتهای خود را با اشاره به فرمانداران 5شهرستان سیستان پی میگیرد که حتی قدرت تصمیمگیری درباره تعطیلی مدارس و ادارهها را در ایام توفان شن ندارند: «ما در این شرایط یک آدم قدرتمند میخواهیم که هم قدرت تصمیمگیری مستقل از مرکز استان را در شرایط بحرانی داشته باشد و هم بزرگان منطقه به حرفش اعتماد داشته باشند. از سوی دیگر، کسی را در مرکز کشور نداریم که انعکاس صدای کنار گوش تصمیمسازان باشد.»
مشکلات مدیریتی و تصمیمهای غیرکارشناسی
آنطور که از صحبت کارشناسان برمیآید بخش زیادی از مشکلات سیستانیها ناشی از عدمکارشناسی مسائل است؛ نکتهای که معاون اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری سیستان و بلوچستان بر آن صحه میگذارد: «تا امروز میتوانم بگویم همین جمع میزگرد تاکنون در سیستان جمع نشدهاند و شاید در کل این 2دهه چالش 2جلسه کارشناسی درباره مسائل خشکسالی و توفانهای شن برگزار شده باشد. این یعنی، مسائل کارشناسی مطرح نمیشود و سوءمدیریت در همه بخشها از آب گرفته تا کشاورزی و محیطزیست و بهداشت وجود دارد.» سرگزی ادامه میدهد: «در همین روزهایی که ما گرمترین شهر جهان شناخته شدهایم و توفان مردم را اسیر کرده، استان مدیرکل محیطزیست ندارد یا ساعت 4بعدازظهر به بعد در بیمارستان زابل پزشک نیست. جلوی چشم صدها کارشناس مخالف پروژههای جدیدی برای آبرسانی آغاز میشود که تبعات بدی برای منطقه دارد.»
مطالبهگری تحسینبرانگیز
«محمد غفوری» از نیروهای جهادی است که در رفتوآمد به سیستان با دغدغههای اهالی آشناست؛ فردی که معتقد است امید داشتن آن هم در زمان بحران بزرگ سیستان سخت است: «خداقوت میگویم به فعالان اجتماعی و همه افرادی که در این میزگرد حاضر هستند. خیلی است که با چنین بحرانی مواجه باشیم، باز هم امید داشته باشیم و برای آن تلاش کنیم. این پیگیری فعالان اجتماعی و اهتمامشان تحسینبرانگیز است.»
او با بیان اینکه سیستانیها مظلوم و مطالبهگری برایشان خیلی سخت است، می گوید: «افراد با طیفهای مختلف در سیستان پیگیر مشکلات هستند و نقطه اشتراک همهشان عزت و اصالت سیستان است.»
دریچه
ترک فعل مدیران
علیرضا سرورینژاد ، کارشناس حوضه آبخیزداری است و ریاست اداره آبخیزداری و حفاظت خاک اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری سیستان و بلوچستان را هم بر عهده دارد. او که بهصورت مجازی در میزگرد روزنامه همشهری حاضر شده، مشکلات سیستان را ناشی از سوءمدیریت میداند: «سیستان در 2دهه اخیر با بحران مدیریت و ترکفعل مواجه بوده است. هرچه در 2دهه جلو آمدیم، سوءمدیریتها به نقطهای رسید که سد کمالخان افتتاح شد.» سرورینژاد اما برای توضیح سوءمدیریت مدیران به پیشینه بهرهبرداری از سد کمالخان اشاره میکند و توضیح میدهد گرچه این سد در سالهای اخیر بهرهبرداری شده، اما از سال 1345در دست ساخت بوده و بسیاری از دستاندرکاران درباره آن
اطلاع داشته اند: «سوءمدیریت اصلی آنجا اتفاق افتاد که با وجود اطلاع از ساخت چنین سدی، به موازات، پروژههای کلانی در منطقه سیستان کلید خورد که به مردم امید واهی میداد. پروژههایی با صرف اعتبار زیاد که به جز امید واهی، اتلاف وقت و انرژی و سرمایه مردم چیزی بیش نبود.»
رئیس اداره آبخیزداری و حفاظت خاک اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری سیستان و بلوچستان تأکید میکند باید به این ترکفعلها که موجب شده است 203روستا از جمع 1032روستای سیستان خالی از سکنه شود، رسیدگی کرد: «با انسداد کامل رودخانه هیرمند اشتغال 60تا 70درصد مردم منطقه سیستان از بین رفت که روی 150هزار هکتار اراضی کشاورزی کار میکردند و این اراضی حالا لمیزرع شدهاند. مردمی که اشتغال ندارند، میتوانند زندگی کنند؟ میتوانند تنفس کنند؟ آنها حتی برای خوردن و آشامیدن در مضیقه کامل هستند. دیگر دنبال چه میگردیم؟ این کارشناس در ادامه توضیح میدهد که تالاب هامون این روزها با 382هزار هکتار به علاوه اراضی کشاورزی لمیزرع شده به 532هزار هکتار کانون ریزگرد تبدیل شده که آرام آرام همه مردم، تاسیسات و بناهای موجود را در خود دفن میکند. با تمام این اوصاف 400هزار نفر هنوز اینجا زندگی میکنند. نمیدانم از چه واژهای برای دفاع از این مظلومان میتوانیم استفاده کنیم، اما اگر به جای مسئولان میبودم همه آنهایی را که در سالهای اخیر ترک فعل کردهاند بازخواست میکردم.»
معادلات خاورمیانه و چالش سیستان
جلیل سرگزی، کارشناس منابع آب است که بهصورت مجازی در میزگرد روزنامه همشهری حاضر شده. او پیش از هر چیز درباره چالشهای سیستان به تعریف نادرست پایتخت از مشکلات این منطقه اشاره میکند: «یکی از موضوعاتی که با آن مواجه هستیم این است که افراد خارج از استان عمدتا میگویند مشکل آب سیستانوبلوچستان و 2منطقه سیستانوبلوچستان برایشان تفکیک نشده است. باید این را درنظر بگیریم که سیستان از نظر مسائل آبی از بلوچستان جداست، زیرا تا امروز از این نظر 100درصد به افغانستان وابسته بوده درحالیکه بلوچستان بهدلیل بارندگی، شرایط اقلیمی و پدیده مونسون منابع آبی درون خود استان دارد.»
موضوع دیگری که سرگزی درباره آن صحبت میکند عملکرد مسئولان است: «به اشتباه گفته میشود سد کمالخان طی چند سال اخیر ایجاد شده درحالیکه سالها قبل و در دولتهای گذشته افغانستان تصمیم به ساخت این سد گرفته شد، اما بهدلیل جنگهای داخلی افغانستان اجرای آن به تعویق افتاد و همزمان با شروع طرح 46هزار هکتاری دشت سیستان افتتاح شد. ما از یک طرف مطلع بودیم که در آن طرف مرز سدی در حال افتتاح است، اما در همان زمان 850میلیون دلار برای طرح 46هزار هکتاری آبرسانی به زمینهای کشاورزی هزینه کردیم که عملا دور ریز اعتبار بود.» نکته سوم درباره چالشهای سیستان از نگاه این کارشناس آب، بادهای 120روزه است که مدتشان به بیش از 200روز افزایش یافته و بهدلیل خشکسالی و فرصتسوزی درحالیکه میتوانست یک نعمت باشد به یک چالش مهم تبدیل شده است. او تأکید میکند: «آخرین بقایای آب در پیرامون کوهخواجه در سیستان سال1377 خشک شد و اگر ورودی آب به منطقه داشتیم کم بود. در واقع زنگ خطر بحران امروز 25سال پیش به صدا درآمد. اگر تفاهمنامه محکمی داشتیم شاید میتوانستیم حقابه را پیگیری کنیم که بهنظر میرسد نداشتیم و اگر هم داشتیم به تنهایی کافی نبوده است. همین الان یک دولت یا یک حاکمیت در افغانستان نداریم که بتوانیم با آن مذاکره کنیم.»
او معتقد است مسائل سیستان به مسائل سیاسی خاورمیانه گره خورده است و باید ریشه آن را در معادلات خاورمیانه دید، زیرا بهنظر میرسد طالبان بهعنوان یک گروه نیابتی مجری یکسری سیاستهای دیکته شده از سوی قدرتهاست و تنها نیست.
منشأ داخلی ریزگردها
فرشید عابدی، مدیرمسئول پایگاه خبری «دیار عیار» است؛ فردی که در کنار کار رسانهای بهعنوان فعال اجتماعی در حال تلاش برای انعکاس صدای سیستان است. او هم در میزگرد روزنامه همشهری حضور مجازی دارد و میگوید: «ما گویی آیندهای را برای نسل آینده سیستان متصور نیستیم. وقتی از مشکل آب سیستان صحبت میکنیم همه آب آشامیدنی به ذهنشان میرسد؛ درحالیکه در سالهای گذشته آب آشامیدنی داشتیم، اما باز هم مهاجرت اتفاق افتاد و به همین دلیل، مسئله هیرمند باید برای همه توضیح داده شود که آشامیدنی نیست و مسائل محیطزیستی هم تأثیرگذار است.»
او با بیان اینکه ریزگردهای سیستان 2عامل داخلی و خارجی دارند، توضیح میدهد که «منشأ بینالمللی ریزگرد سدسازی افغانستان است، اما منشأ داخلی آن ساخت کانال 28کیلومتری وزارت نیرو در تونل بادی هامون صابری برای انتقال آب آشامیدنی است که حالا در زمان خشکسالی کانال به جای انتقال آب به کانون گردوغبار تبدیل شده است.»
این فعال رسانهای به جنگ آبی منطقه اشاره میکند که ایران یکی از اهداف آن است و میگوید: «در دهه 80مرز باز بود و اقتصاد مرزی رونق و افغانستان به همین دلیل نیاز آبی کمتری برای کشت خشخاش داشت. حالا اما کاری که افغانستان با ایران میکند طبق مصوبه اخیر سازمان ملل نقض حقوق بشر است. آیا ما از ظرفیت سازمانهای بینالمللی برای رفع این مشکل بهره بردهایم؟»
او با اشاره به طرحهای شکستخورده در حوزه آب و همچنین هدررفت سالانه 300میلیون مترمکعب آب با تبخیر در چاهنیمهها تصریح میکند که مقامات دولتی حتی حالا و در شرایط فوقبحرانی منطقه هم نهتنها برنامهای در اینباره ندارند که از ظرفیت بومیها هم استفاده نمیکنند: «در هفتههای اخیر ما با تنش آبی، گرمای سوزان، قطعی برق و ریزگرد مواجه بودیم، عدهای راهی بیمارستان و عدهای در خانه حبس شدند، اما در همین زمان هیچ روزی تعطیل نشد. آیا مقامات سیستان و بلوچستان درکی از شرایط بحران دارند؟ در همین زمان کرمان با گرمای پایینتر از زابل تعطیل شد یا مرکزی با ریزگردهای کمتر، اما در سیستان همهچیز روال عادی خود را طی کرد؛ گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.» او معتقد است مسئله آب سیستان را باید فراجناحی و فرای دولتها دید: «تمدن سیستان در کنار هامون و هیرمند شکل گرفته و نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. دولت یازدهم معاهدهای سهجانبه در اینباره امضا کرد، اما هیچ تضمینی برای حقابه نگرفت و دولت سیزدهم هم هشدار بدون ضمانت اجرایی میدهد و دقیقا 2روز بعد از هشدار رئیسجمهوری ما، افغانستان 2تونل آب در سد بخشآباد را افتتاح میکند. اینها چه معنایی دارد؟ براساس آخرین سرشماری 400هزار نفر ساکن در سیستان داریم. آیا برای ماندگاریشان برنامهریزی کردهایم؟»
انتخاب فرمانداران بی اختیار
«علی مولایی» از فعالان اجتماعی سیستانی و در این حوزه دغدغهمند است. او در کنار سایر هماستانیهای خود بهصورت مجازی در میزگرد روزنامه همشهری حاضر میشود تا از نگاه خود، چالشهای این منطقه را مطرح کند. اولین نکتهای که مولایی مطرح میکند، انتخاب فرماندارانی ناآگاه و بدون پیشینه اجرایی و دانشی است که اختیارات کافی هم در ساختار سیستمی استان ندارند: «حتی فرماندار ویژه زابل که فرمانداری ویژه است، اختیار کافی برای تصمیمگیری درباره بحران سیستان ندارد. این فرمانداری بدون اختیار کافی چطور میتواند دستگاهها را کنار هم قرار دهد؟
چطور میتواند در اینباره تصمیمگیری کند؟ نتیجه این میشود که با اطلاعات نادرست فقط تصمیمگیران پایتخت را گیج میکند و نتیجه این میشود که نسخههای بیاثر را شاهد هستیم. دوستی میگفت اعتباری که به سیستان اختصاص مییابد، شبیه یخ است تا به منطقه برسد آب شده است.»
مولایی گلایه های دیگری هم دارد: «مردم سیستان گویی حساب نمیشوند و به هیچ عنوان حرف مردم و بومیها و کارشناسیشان شنیده نمیشود. من درخواست میکنم رسانههای کشور اینجا بیایند و ببینند 400هزار نفر چطور زندگی میکنند. گفتن فایده ندارد و باید بیایند و از نزدیک لمس کنند که مردم این استان چگونه زندگی می کنند؟ استاندار می گوید به جنوب استان بروید و خرما و موز بکارید. پس آینده سیستان چه می شود؟» این فعال اجتماعی در پایان می گوید« وقتی منطقه به این حال و روز می افتاد مسئولان و سیستانی های دور از سیستان کجا بودند؟»