فصل دلالی
تابستان، فصل جولان دلالها در فوتبال ایران است؛ دلالهایی که خیلی از آنها بهمراتب پردرآمدتر از ستارههای بزرگ و ملیپوش فوتبال ایران هستند
هرچه میشنوید را باور نکنید، هرچه میخوانید را نپذیرید و هرچه میبینید را هم با سختگیری بیشتری نگاه کنید. این شیوه درست برخورد با اخبار نقلوانتقالاتی در فوتبال ایران است؛ چراکه این فصل همیشه فصلی برای جولان دلالها در این فوتبال به شمار میرود. سالهای زیادی است که صحبتهایی از مبارزه با دلالی و حذف واسطهها در مسیر جابهجایی بازیکنها در لیگ برتر به میان میآید اما سرعت پیشرفت مبارزه با این پدیده در فوتبال ایران هرگز از عدد صفر بیشتر نشده است. فضایی که در چنین روزهایی در اختیار دلالها قرار میگیرد، آنقدر وسیع است که آنها عملا سرنوشت خیلی از تیمها را تعیین میکنند. هنوز هم در فوتبال ایران، هیچ روش سیستماتیک و هیچ استراتژی دقیقی برای مقابله همهجانبه با دلالیسم تعریف نشده است.
دلالها تیم میبندند؟
یکی از پدیدههایی که ظاهرا این سالها در فوتبال ایران مرسوم شده، نقش جدی دلالها در بستن کامل یک تیم است. در حقیقت گاهی یک مدیرعامل یا حتی یک سرمربی، با یک ایجنت خاص قرارداد امضا میکنند و مسئولیت بستن تیم را به شکل پنهانی به او میسپارند. در همین فضا اگر مربی روی یک بازیکن خاص نظر داشته باشد، جذب آن بازیکن فقط باید از طریق همان دلال اتفاق بیفتد. در غیر این صورت قراردادی در کار نخواهد بود. علاوه بر این، گاهی باشگاه برای خرید بازیکن اقدام میکند و دلال این پیام را به آنها میرساند که اگر فلان بازیکن را میخواهند، باید علاوه بر او با یک بازیکن دیگر نیز قرارداد ببندند! شاید این اتفاق در نگاه اول باورنکردنی بهنظر برسد اما بارها و بارها در فوتبال ایران تکرار شده است.
ساپینتو؛ نمونهای از آشفتگی بزرگ
چرا میگوییم قیمتها و دستمزدها در فوتبال ایران با یک آشفتگی بزرگ روبهرو هستند؟ چون در بسیاری از نقاط دنیا، سطح دستمزد مربیان و بازیکنان خارجی خیلیخیلی کمتر از سطح دستمزدها در لیگ برتر ایران است. باشگاه استقلال سال گذشته 600هزار یورو به ریکاردو ساپینتو پرداخت کرد تا برای یک سال با این مربی قرارداد امضا کند. تعجب نکنید اگر با یک مربی قرارداد یکساله بسته شده است. در فوتبال ایران گاهی حتی برای نفرات جوان که پتانسیل رفتن به لیگهای خارجی را دارند نیز قرارداد یکساله بسته میشود. همین مربی امسال با پیشنهاد حدودا 700هزار یورویی استقلال روبهرو بود اما با این باشگاه به توافق نرسید و در نهایت با دستمزد 200هزار یورو در سال، به آپوئل در لیگ قبرس رفت! یعنی 500هزار یورو کمتر از قیمت انفجاری دستمزدش در تهران. ساپینتو در هیچ کشور دیگری به اندازه دوران حضور در استقلال دستمزد نگرفته و نخواهد گرفت.
از بودیمیر تا براندائو؛ آنها که ثروتمند شدند
فوتبال ایران، بهشت مطلق خیلی از فوتبالیستهای خارجی بهشمار میرود؛ چراکه یکشبه، ثروت زیادی را در اختیار آنها قرار میدهد و رقم دستمزدشان را چندین برابر میکند. ماریو بودیمیر که در فوتبال کرواسی حدود 50هزار دلار دستمزد میگرفت، برای یک سال حضور در پرسپولیس 500هزار دلار قرارداد بست؛ درست مثل جونیور براندائو که حتی راه رفتن در زمین را بلد نبود اما قراردادی نجومی با باشگاه پرسپولیس داشت. نمونه دیگر این اتفاق لی هری اروین بود که در اسکاتلند، دستمزدی معمولی میگرفت اما از تراکتور، حداقل 600هزار دلار دستمزد میخواست.
این بازیکنان در فوتبال ایران، بسیار پرشمار هستند؛ چراکه مدیرعاملها چیزی از نرخهای جهانی دستمزد نمیدانند و با جریان روز فوتبال دنیا فاصله دارند. این همان جایی است که دلالها وارد میشوند، رقم را بالا میبرند، روی موج کماطلاعی مدیران سوار میشوند و کار و کاسبیشان را در فوتبال ایران راه میاندازند. اگر فوتبال ایران مدیرانی تواناتر و مقتدرتر داشت، همهچیز به شکل کامل در اختیار دلالها قرار نمیگرفت.
مارک ویلموتس؛ پولسازترین شغل جهان
مربیگری در فوتبال ایران، یکی از پولسازترین شغلهای جهان به شمار میرود. درست مثل همان اتفاقی که برای مارک ویلموتس در این فوتبال رخ داده است؛ مردی که روی نیمکت تیم ملی ایران چند بازی راحت را برد، 2بازی حساس را باخت و درحالیکه چیزی نمانده بود جامجهانی را از فوتبال ایران بگیرد، بیش از 6میلیون یورو درآمد از این راه کسب کرد. آنهم درحالیکه دستمزدش در تیم بعدی پس از ترک ایران، حتی یک میلیون یورو در سال هم نبود! شیوه آمدن ویلموتس، خودش چیزهای زیادی را در مورد فوتبال ایران روایت میکند. او به توصیه کانون ایران و هلند، مورد توجه وزارت ورزش قرار گرفت و به توصیه وزارت ورزش، به فدراسیون نزدیک شد. رئیس فدراسیون فوتبال ایران اما حتی یک حقوقدان را پای میز امضای قرارداد با این مربی ننشاند و نتیجه این اتفاق، یک ضربه بزرگ مالی به فوتبال ایران بود. پولی که باید صرف توسعه فوتبال میشد، از طریق کانالهای کاملا غیرفوتبالی، به مارک ویلموتس تعلق گرفت تا مشخص شود که فوتبال ایران در این زمینهها تا چه میزان با استانداردهای جهانی فاصله دارد.
کاری که برای «نیمار» نکردند
چطور ممکن است در یک باشگاه ایرانی، علاوه بر خود بازیکن، با مدیربرنامه بازیکن هم قرارداد جداگانه ببندند؟ این همان کاری است که استقلال با کوین یامگا انجام داده است. باشگاه قرارداد جداگانهای نیز با ایجنت این بازیکن دارد؛ کاری که حتی باشگاهی مثل پاریسنژرمن برای بازیکنی مثل نیمار داسیلوا که گرانترین قرارداد تاریخ را با این تیم بسته، نکرده است. اینکه دلالها تا این اندازه در یک باشگاه نفوذ کنند و حتی صاحب قرارداد رسمی جداگانه از بازیکن شوند، بسیار نگرانکننده است . این افراد هم درصدی از قرارداد بازیکن را بهخودشان اختصاص میدهند و هم از طریق قراردادهای جداگانه، درآمد بهدست میآورند. گردش مالی دلالی در فوتبال ایران، یک گردش مالی چندصدمیلیارد تومانی است. بسیاری از این افراد، پردرآمدتر از ستارههای بزرگ فوتبال ایران نیز هستند.
کیفیت فنی؛ اصلا مهم نیست!
تأثیر مهم دلالها در فصل نقلوانتقالات، نادیدهگرفتن سطح فنی برای جابهجایی بازیکنان است. در همین فصل صنعتنفت آبادان 4بازیکن خارجی خرید و هزینه زیادی برای آنها انجام داد اما این نفرات یکی از یکی بدتر بودند. سپاهان وینگری مثل محمدرضا حسینی را قرض داد تا بازیکنان ناکارآمدی مثل کاتاتائو و کامسوبا را جذب کند. شاید اگر حسینی در این تیم میماند، شانس سپاهان برای قهرمانی لیگ بیشتر میشد. باشگاهی مثل مس کرمان هم 2بازیکن خارجی داشت که حتی بدیهیترین اصول فوتبال را بلد نبودند. دلالها حتی سابق بر این، پرندهفروش و کشتیگیر را هم رنگ کردهاند و جای فوتبالیست به ایرانیها فروختهاند؛ اتفاقی که بیشتر از آنکه نتیجه هنر آنها باشد، نتیجه وادادگی مدیران و مربیان فوتبال ایران است.
فاجعه فسخ قرارداد
فولاد خوزستان فصل گذشته آنقدر بازیکن خرید که ناچار شد برخی از نفرات ثابتش را در فهرست مازاد قرار بدهد. فولاد برای این کار ناچار شد تمام رقم قرارداد این نفرات را پرداخت کند! در حقیقت این بازیکنها یک نیمفصل استراحت کردند و پولشان را هم گرفتند. برای یک دلال، چه چیزی میتواند خوشحالکنندهتر از این باشد؟ این فسخهای دردسرساز بارها و بارها در این فوتبال تکرار شدهاند. نمونهاش استراماچونی که بعد از چندماه نگرفتن حقوق، از استقلال شکایت کرد و پول هنگفتی به جیب زد. بدون آنکه ناچار باشد فشارهای نشستن روی نیمکت مربیگری را تحمل کند. این ماجرا به نحوه بستن قراردادها در فوتبال ایران مربوط میشود. دلالها معمولا قراردادهایی را برای بازیکنان به باشگاهها تحمیل میکنند که تمام بندها و تبصرهها در آنها، به ضرر باشگاه و به نفع بازیکن است. مدیر تیم هم با لبخند با بازیکن جدید عکس میگیرد و یک بدهی سنگین را برای مدیر بعدی به ارث میگذارد.
از گلر سوم تا مهاجم پنجم
اتفاق مهم دیگری که در نتیجه افزایش نفوذ دلالها در فوتبال ایران رقم خورده، افزایش باورنکردنی رقم قرارداد بازیکنان در چند سال گذشته بوده است. گلرهای دوم و سوم استقلال که در این فصل بهندرت فرصت ایستادن درون دروازه تیم را داشتند، روی هم 20میلیارد تومان با باشگاه قرارداد دارند! قرارداد چند بازیکن جوان استقلال که اصلا در طول فصل بازی نکردهاند نیز بیشتر از 10میلیارد تومان است. گفته میشود اگر سجاد شهباززاده امسال در استقلال بماند، رقم دستمزدش به شکل اتوماتیک به 20میلیارد تومان خواهد رسید! وقتی برای خرید بازیکن عجله دارید، وقتی احساس میکنید که در رقابت عقب ماندهاید، وقتی به صحبت دلالها گوش میدهید و تحتتأثیر این افراد تصمیم میگیرید، باید هم تفاوت بین امضای قرارداد با بازیکن جوان و بازیکن مسن را ندانید. باید هم به یک بازیکن کمسنوسال آنقدر پول بدهید که او اصلا فرصت چشیدن طعم فوتبال حرفهای را نداشته باشد.
بدتر از ترکمانچای
یکی دیگر از شاهکارهای ناشی از تأثیر دلالها روی فوتبال ایران، قراردادهای قرضی با لژیونرهاست. برای مثال، 2باشگاه استقلال و سپاهان، در پرونده جذب قرضی مهدی قائدی و پیام نیازمند شاهکار کردند! استقلال قائدی را یک میلیون و 400هزار دلار فروخت و همین بازیکن را برای یک فصل قرضی، یک میلیون و 200هزار دلار خرید! یعنی در حقیقت خرید مهدی برای باشگاه الاهلی رایگان شده و بعید نیست که حالا آنها روی همین بازیکن 2میلیون دلار قیمت بگذارند و او را دوباره به استقلال بفروشند! سپاهان هم تا امروز از رفت و برگشت نیازمند به لیگ پرتغال، ضرر مالی کرده است. فقط در ایران ممکن است ترانسفر بازیکنها نیز به باشگاه ضرر بزند.
از افشاگری تا قرارداد میلیاردی
فصل گذشته مدیرعامل پرسپولیس توضیح جالبی در مورد نقش دلالها در جابهجایی بازیکنها داشت. رضا درویش با یک بازیکن به توافق رسیده بود اما ظاهرا تماس یک دلال، مبلغ قرارداد را چندبرابر کرد و خواستههایی مثل خانه در یک نقطه بهخصوص از تهران را نیز به ماجرا اضافه کرد! البته خروجی درویش با وجود این افشاگری، امضای قرارداد یک میلیون یورویی با لئاندرو پریرا بود؛ بازیکنی که در طول نیمفصل دوم لیگ برتر، فقط یک گل بیفایده برای قرمزها به ثمر رساند.
الو، آقای مدیرعامل!
شنیدن نام برخی از مربیان خارجی در اطراف چند باشگاه داخلی، فقط میتواند یک دلیل داشته باشد؛ اینکه دلال موردنظر بهصورت همزمان با چند باشگاه در ارتباط است و وقتی یک باشگاه به او پاسخ مثبت نمیدهد، به سراغ باشگاهی دیگر میرود. مثلا ژوزه مورایس گزینه جدی استقلال به شمار میرفت اما بعد از مدتی ناگهان سر از سپاهان درآورد و راهی اصفهان شد. یا همین لوپز کارو که گزینه گلگهر بود و ناگهان سر از باشگاه استقلال درآورد. ظاهرا برای این قبیل مربیان، تفاوت چندانی ندارد که در کدام تیم حاضر باشند. آنها همهچیز را به ایجنتها سپردهاند و این ایجنتها که بعضا رابطه نزدیکی با برخی از مدیران عامل در باشگاههای مختلف دارند، مدام قیمتها را بالا میبرند تا شرایط را برای تیمها دشوارتر کنند. بعضی از مدیران باشگاهی در ایران حتی ارتباط مالی مستقیمی با این دلالها دارند و خودشان هم از این جابهجاییها سود قابلتوجهی بهدست میآورند. در نتیجه امیدواری به بهبود اوضاع در چنین شرایطی، بیش از حد دور از ذهن خواهد بود؛ چراکه برخی از مدیران لیگ برتری، اصلا موافق برچیدهشدن بساط دلالی نیستند.