طیب به امام حسین ع ارادت داشت
گفتوگو با سینا میرزایی، نویسنده کتاب «طیب در گذر لوطیها»
ناصر احدی-روزنامهنگار
سینا میرزایی نویسنده و شاعری است که در کتاب «طیب در گذر لوطیها» به طیب حاجرضایی و اطرافیانش پرداخته است. او در کتاب «از سرگذشت لوطیها» نیز به همراه سیدمحمد حسینی شرح حال لوطیها و پهلوانان 100سال اخیر را از خلال تاریخ شفاهی روایت کرده و در بخشی از این کتاب هم به طیب پرداخته است. میرزایی در کتاب «پهلوان زنده را عشق است» نیز باز از فرهنگ لوطیها گفته و آداب و رسوم خاص این قشر را به تصویر کشیده است. با او درباره طیب حاج رضایی گفتوگو کردیم.
از دید شما طیب چطور شخصیتی بوده است؟
نباید مطلق ببینیم. ما چه شخصیت سیاسی و چه شخصیت غیرسیاسی مطلق نداریم. ایشان در جوانی اعمالی که از دید فرهنگ مشتیها منفی بود، انجام میداد، اما همان زمان هم آدم مردمدار و سخاوتمندی بود. نمیشود گفت طیب تا قبل از توبه کردنش شخصیتی منفی بود و بعدش منزه شد. کاملا با این نگاه مخالفم. نمیشود با این دید به یک شخصیت نگاه کرد. هر آدمی در زندگی اخلاق مثبت و منفی دارد. طیب در فرهنگ لاتی جایگاهی داشت و این فرهنگ را گسترش میداد. طیب هیئتی داشت که یکی از بزرگترین هیئتهای کشور بود و در محرم بسیار کمک میکرد. از نظر سیاسی باید قبول کنیم که آدم سیاسیای نبود، اما سر واقعه 15خرداد وضعیتی پیش آمد که طیب و حاج اسماعیل رضایی و تعدادی از بازاریان را گرفتند و میخواستند کسی را قربانی کنند که قرعه به نام طیب و حاج اسماعیل رضایی خورد. در تحقیقاتی که کردم به این رسیدم که طیب روز 15خرداد در بازار نبوده، اما زمانی که به بازار خبر میدهند آیتالله خمینی را گرفتهاند، پسر طیب، اصغر با پدرش تماس میگیرد و میگوید چنین اتفاقی افتاده، ما چه کنیم؟ طیب هم حرکتی انقلابی انجام میدهد و میگوید تمام مغازهها و دکهها را ببندید. جریان 15خرداد از اینجا شروع میشود. در 15خرداد چیزی نمانده بود که حکومت را عوض کنند که شهربانی از ساعت12 به بعد این غائله را ختم کرد. طیب را 2روز بعد دستگیر و 6ماه بعد در حشمتیه اعدام کردند. طیب صفاتی مثل مهماننوازی، سخاوت و مردمداری داشت. در عرفانمان داریم که راه رسیدن به خدا از میان خلق میگذرد. طیب و عدهای از این قشر واقعا در خدمت خلق بودند. پول برای طیب ارزش نداشت و به هزاران نفر کمک میکرد.
گفتید طیب شخصیتی سیاسی نبود؟
بهنظر من نبود، اما شخصیتی بود که کل تهران او را میشناختند. حتی وزرا دوست داشتند بروند پیش او. حتی در سال1332 طیب و عدهای از لاتهای تهران در برابر مصدق قرار گرفتند و کنارش زدند؛ باید این را قبول کنیم و بپذیریم. طیب به مرور تکامل پیدا کرد. رفت کربلا و برگشت، کاملا توبه کرد. از سال1339 تا خرداد1342 انسان منزهی شد. طیب و مشتیهای تهران خیلی به امامحسین(ع) علاقه داشتند و وقتی جریان دستگیری امام خمینی(ره) پیش آمد، از باور مذهبی و اعتقادیشان پیروی کردند. طیب بینش سیاسی نداشت، اما باورهای مذهبی داشت.
طیب و شعبان جعفری با هم تقابلی داشتند؟
در سطح تهران، چند نفر خیلی معروف بودند؛ یکی شعبان جعفری معروف به شعبان بیمخ و یکی طیب. اینها با هم رقابت داشتند. حتی بعضی میگویند خود شعبان در صدور حکم اعدام برای طیب نقش داشته است. چندبار با هم بگومگو داشتهاند، در این حد و نه بیشتر. طیب دوست نداشت کسی از او بالاتر باشد و شعبان هم نسبت به طیب همین دید را داشت.
به طیب پیشنهادی برای آزادی از زندان شد؟
چند بار به او پیشنهاد کردند که بگوید شخصی پول داده که ما این غائله را به پا کنیم، اما طیب گفت من نمیتوانم به این اولاد پیغمبر دروغ ببندم. من خیلی خلاف کردهام، ولی نمیتوانم به این سید بد کنم. خیلی اصرار کردند و کتکش زدند، ولی طیب قبول نکرد؛ چون چیزی به اسم ترس در وجودش نداشت و از اعدام و مرگ نمیترسید.
دلیل نوشتن از طیب و لوطیها
کتاب خاطرات شعبان جعفری از نظر فرهنگ عامه و اخلاق و رفتار این قشر در 100سال اخیر برای من بسیار جذاب بود و مبنایی شد برای نوشتن درباره آنها. از طرفی، دیدم طیب چهرهای بسیار جوانمرد و عیار و مردمدار است و این برایم زیبا بود و تحقیقات میدانی انجام دادم. از شوش شروع کردم و رفتم پیش دوستان و رفقای طیب و عکسها و شرح حالها را گرفتم که حاصلش کتاب «طیب در گذر لوطیها» شد. این طیف تابع اصول اخلاقی بودند. در سالهای اخیر این طیف خیلی تغییر کردهاند و صفات اصیل اخلاقی ندارند.