ایرج صحرایی
مردم همواره به این موضوع فکر میکنند که سعادت و خوشبختی چیست؟ چهکسی خوشبخت است؟ چگونه به سعادت برسیم؟گاهی به همدیگر توصیههایی هم میکنیم مانند «زندگی کوتاه است، تا میتوانید لذت ببرید».
ما همچنین برای فرزندان و عزیزان خود آرزوی خوشبختی و سعادت میکنیم. آیا سعادت به معنی این است که برای ایشان آرزو میکنیم که همیشه در زندگیشان لذت ببرند؟ مثلا دائما در حال بازی کامپیوتری، غذاخوردن، تلویزیون نگاهکردن و از ایندست لذتها باشند یا اینکه چیزهای دیگری هم برای ایشان خواستار هستیم؟ البته واضح است که لذت، یکی از بهترین موهبات زندگی است. شما نمیتوانید لذتبردن یک کودک در زمان شنبازی کنار ساحل را بیارزش تلقی کنید تنها با این استدلال که آن صرفا یک فعالیت کودکانه بوده و اهمیت ندارد. اما بهعنوان والدین، ما سودای آن را نداریم که فرزندانمان مرتبا در حال لذتبردن در زندگی باشند، بلکه در عوض میخواهیم که آنها در طول زندگی خود فعالیتهای معنادارتری نیز مانند ساختن آیندهشان حتی با تحمل سختی و رنج، انجام بدهند. این تلقی، بیشتر به مفهوم «سعادت» نزدیک است تا لذت صرف. سعادت و لذت مفاهیم متفاوتی هستند که فهم صحیح آنها تفاوتهایی اساسی در نحوه زیست ما و عزیزانمان ایجاد میکند. واژه سعادت و خوشبختی در چارچوب ایده «اودمونیا»ی (Eudemonia) ارسطو و بهمعنای «زندگی غنی و شایسته انسانی» نزدیکتر است، تا بهمعنای حس شادی، لذت یا خوشحالی.
یک ایده محوری
این ایده محوری را تصور کنید. لذت در زندگی به مانند ادویه در غذاست. ادویه و غذای اصلی دو چیز متفاوت هستند؛ هر چند با هم قابل ترکیب باشند.
واضح است که اگر به غذای اصلیمان به میزان مناسب ادویه اضافه کنیم، غذای اصلی خوشمزهتر خواهد شد و لذتبخشتر، اما درنظر داشته باشید که اگر مقدار ادویه خیلی زیاد باشد، مزه غذای اصلی را به نفع خود تغییر داده و طعم غذای اصلی را زائل میکند.
از یک جهت مسلم است که خوردن ادویه تنها بدون غذای اصلی لطفی نداشته و از طرفی دیگر غذای بدون ادویه، هرچند احتیاجات بدن را تامین میکند، اما بیطعم و بیمزه است. زندگی سعادتمندانه، آنچه ما برای فرزندانمان آرزو داریم، انجامدادن کارهای غنی و ارزشمند در طول مدت زندگیشان است و نه صرفا تجربه خوشی و لذت؛ هرچند گاهی آسایش و تفریح (مابین کارهای ارزشمندشان) نیز برای آنها لازم است.
ایده «ادویه غذا»
در همینه زمینه :