• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
پنج شنبه 31 فروردین 1402
کد مطلب : 189754
+
-

وجیهه سامانی

حق بزرگی بر گردن بچه‌های دهه ۶۰ دارد

حق بزرگی بر گردن بچه‌های دهه ۶۰ دارد

وجیهه سامانی، نویسنده و دبیر اجرایی جشنواره‌های ادبی مختلف و نسل جدیدی از اهالی ادب و هنر است. او هم مانند بسیاری از جوانانی که ابتدای ورود به این عرصه، زنده یاد امین‌پور همراه و راه‌گشایشان بوده، از رهنمودهای این شاعر بهره‌مند شده و خاطره های متعددی به یاد دارد. سامانی می‌گوید: «سال 1369یعنی زمانی که ۱۷ یا ۱۸ سالم بود با مجله سروش نوجوان، این مجله خوب و پربار آشنا و مشتری پروپاقرص هفتگی‌اش شدم. سروش نوجوان در آن زمان شورای سردبیری داشت که متشکل از 3 نفر بود، اما قیصر امین‌پور در راس این شورا بود و اصلی‌ترین و مهم‌ترین مهره مجله به‌شمار می‌رفت. ارتباط ما با مجله یک سویه نبود‌. یعنی اینکه صرفا مجله‌ای چاپ شود و ما تنها خواننده آن باشیم. بلکه آثارمان را برای مجله ارسال می‌کردیم. جلسه‌های نقد داستان و همچنین انتخاب کتاب سال توسط نوجوانان داشتیم و حتی مسابقه‌ای هم در این رابطه برای تلویزیون تولید شد. ما خیلی به دفتر سروش نوجوان رفت‌وآمد داشتیم به‌ویژه در فصل تابستان. به همین دلیل آقای امین‌پور را زیاد ملاقات می‌کردیم. برخلاف چهره ‌ جدی‌شان، بسیار مهربان و دلسوز بودند و خونگرمی مردمان جنوب را داشتند.» او صحبت‌هایش را این طور ادامه می‌دهد: «به خوبی به یاد دارم ادبیات نوجوانان دغدغه ایشان بود و هر هفته مجله را با تمام وجود روی کیوسک می‌فرستادند. سروش نوجوان هر سال کتاب سال نوجوان انتخاب می‌کرد. داوری یک بخش از این برنامه به‌عهده استادان و نویسندگان و بخش دیگر برعهده نوجوانان بود. تابستان سال 1372 بود. از دفتر مجله با من تماس گرفتند  و گفتند که من را به‌عنوان داور نوجوان کتاب سال انتخاب کرده‌اند. آنقدر غرق شور و هیجان و اشتیاق شده بودم که با آقای امین‌پور تماس گرفتم و از ایشان بابت اینکه به من اعتماد کردند، تشکر کردم. آقای امین‌پور با صبر و مهربانی پدرانه پشت خط سکوت کردند تا صحبت و تعارف‌های من تمام شود، بعد خیلی ساده و صمیمی گفتند لیاقت خودت بوده دخترجان... »
خاطرات وجیهه سامانی‌ از مرحوم امین‌پور به اینها ختم نمی‌شود و او با یادآوری یک روز حضور در تحریریه مجله سروش نوجوان، می گوید: «یک‌بار هم می‌خواستم آرشیو یک سال گذشته سروش را که مجلد بود به خانه ببرم، اما دوستان تحریریه گفتند که فقط در همانجا می‌توانم از آرشیو استفاده کنم. همان موقع آقای امین‌پور وارد دفتر شدند و وقتی قیافه درهم من را دید از ماجرا باخبر شد. به همین دلیل مجلد را از توی قفسه بیرون کشید و آن را به دستم داد و گفت این دختر هم تند و سریع می‌خواند و هم تمیز و سالم برمی‌گرداند. هنوز هم با یادآوری این خاطرات، قلبم روشن و گرم می‌شود.قیصرامین‌پور حق بزرگی به گردن ما بچه‌های دهه‌های 50و 60داشت و اکثر این دوستان جز من که الان از خوبان و بزرگان اهالی قلم، رسانه و فرهنگ شده‌اند از شاگردان آن زنده‌یاد هستند.»

این خبر را به اشتراک بگذارید